۰۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۱:۲۰

وقتی هزینه مرگ برابر هزینه اسباب یک زندگی است!

آن‌ها که ندارند، مرگشان هم فقیرانه است گرچه بازمانده‌هایشان در هزینه‌ها می‌مانند. آن‌هایی هم که زیاد دارند، مرگشان مثل زندگی‌شان گران است.
کد خبر : ۵۱۵۲۹۶

مزلو در هرم معروفی که از نیاز‌های اساسی انسان ارائه کرده، نیاز‌های فیزیولوژیک را اولین نیاز‌های انسان به شمار آورده. یعنی نیاز به غذا، مسکن، خواب و خوراک و همسر. به اعتقاد مزلو نیاز‌های آدمی از سلسه مراتبی برخوردارند که پس از ارضای یک نیاز، سراغ نیاز بالایی در هرم می‌روند.

به گزارش مهر وضع امروز معیشت، اما به دلیل بحران‌های ایجادشده چندان رو به راه نیست. بطوریکه برای پاسخ به همین نیاز‌های اولیه باید سال‌ها برنامه‌ریزی کرد. افزایش شتابزده قیمت ارز و نوسانات بازار اقتصادی تأثیر مستقیم بر روزمره ما گذاشته است. با شیوع کرونا هم چندماهی است که بسیاری از اقشار آسیب‌پذیر درآمد خود را از دست داده‌اند و با سلامتی خود بازی می‌کنند تا لقمه نانی سر سفره‌هایشان بگذارند.

مرثیه‌ها بر سر افزایش قیمت اقلام خوراکی همچنان اشکمان را جاری می‌کند. اما قیمت مسکن مصیبت بزرگ‌تری است که گریبان مردم، به خصوص مستأجران را گرفته. میانگین قیمت خانه در تهران به متری سی میلیون تومان رسیده، در حالی که میانگین حقوق کارمندان دولت ۴/۵ میلیون تومان است. البته نه تنها زندگی کردن در این روز‌ها سخت شده، بلکه مردن هم کار راحتی نیست. قیمت مسکن آن دنیا هم وارد رقابت شده!

برای مرگ پول پس‌انداز کنید

اقتصاد امروز شده پلی برای رقابت دنیا و آخرت. هزینه کفن و دفن مردگان، نفس زندگان را هم گرفته است. در این وانفسای کرونایی هم اوضاع به نفع گروه مرگ تغییر کرده. همزمان با بالا رفتن هزینه‌های زندگی، هزینه مردن هم افزایش یافته. حتماً اگر کسی پارسال جان به جان آفرین تسلیم می‌کرد، خانواده‌اش کمتر به زحمت می‌افتادند.

شکاف طبقاتی هم آنقدر عمیق شده که هزینه مرگ یک نفر در شمال تهران معادل نصف زندگی یک خانواده جنوب شهری است. دیگر نمی‌توان ادعا کرد لحظه مرگ و تولد برای همه انسان‌ها یکسان است.

وقتی هزینه مرگ برابر هزینه اسباب یک زندگی است!

کسانی که در دنیا مرفه زیسته‌اند، مرگ اشرافی‌تری دارند، اما آن‌ها که از سختی زندگی به آرامش مرگ پناه برده‌اند، از غم هزینه‌های مرگ باید به کجا روند؟

با یک نگاه کلی به هزینه‌های کفن و دفن و مراسم‌های ترحیم درمی‌یابیم مرگ عده‌ای از زندگی افرادی دیگر ارزشمندتر شده است.

مرگ در بالای شهر و پایین شهر

برای مثال هزینه فوت یک شهروند ساکن منطقه سه را با یک شهروند ساکن منطقه ۱۹ مقایسه می‌کنیم:

یارانه بگیران این دنیا در قبر‌های یارانه‌ای ۷۵۰ تومانی آرام می‌گیرند، اما شمال شهرنشینان بعد از مرگ هم در قطعات خوش آب و هوا و خوش مسیر به خاک سپرده می‌شوند. حالا بماند که بعضی‌ها در آن قبر‌های خیلی گران لواسان دفن می‌شوند؛ قبر‌هایی که هم‌قیمت خانه بعضی‌ها در اطراف شهر تهران است.

مرحوم را از منطقه ۱۹ با امبولانس عمومی ۴ نفره به بهشت زهرا منتقل می‌کنند که ۱۸۰ تومان هزینه دارد، اما عزیز از دست رفته بالاشهری مستقیم از قیطریه با آمبولانس خصوصی به غسالخانه منتقل می‌شود و بابت این سفر اختصاصی باید ۲۸۰ هزار تومان پرداخت کند.

هزینه‌های کفن و دفن در کمترین حالت حدود ۱میلیون و ۶۰۰ هزارتومان آب می‌خورد، اما کسانی که قصد اعزام به فرودگاه را دارند باید حدود ۲ میلیون تومان پرداخت کنند. این مبلغ شامل هزینه انتقال به پزشکی قانونی، غسل، کفن پیچی، آماده‌سازی قبر، ترمه، تابلو نویسی و… می‌شود.

هزینه پذیرایی از مهمانان سر مزار متفاوت است. بعید است شمال‌شهرنشینان به کمتر از رانی و کیک شکلاتی بسنده کنند. اما خیلی از خانواده‌ها از پس هزینه یک آبمیوه پاکتی هم بر نمی‌آیند. هزینه بسته پذیرایی شامل رانی، کیک، آب معدنی، میوه و شربت برای ۱۰۰ نفر مهمان شمال شهر نشین حدود ۲_۳ میلیون تومان می‌شود. اما خیلی از خانواده‌ها با ۷۰۰ هزار تومان هم پذیرایی مختصری می‌کنند.

وقتی هزینه مرگ برابر هزینه اسباب یک زندگی است!

اگر راهتان به منطقه سه تهران افتاده باشد، در مراسم ترحیم ده‌ها تاج گل باطراوت و بزرگ می‌بینید که هر کدام حدود ۱ میلیون تومان قیمت دارند. اما در مناطق جنوبی تهران بیشتر از تاج گل‌های مصنوعی استفاده می‌شود که هزینه اجاره آن‌ها حدود ۱۰۰ هزار تومان است.

وقتی هزینه مرگ برابر هزینه اسباب یک زندگی است!

مهمانان مرحوم را از ارامگاه خانوادگی با ون توریستی به منزل او در شمال شهر می‌رسانند و ۳۰۰ تومان می‌گیرند. اما وسیله رفت و آمد خانواده کم بضاعت اگر موتور و ماشین مهمان‌ها نباشد، اتوبوس‌های بنز قدیمی است که حدود ۱۰۰ تومان هزینه دارد.

برای یک فرد با منسب و ثروتمند در شمال تهران، از طرف هر بانک، اداره و تجارت‌خانه‌ای که مرحوم حشرونشر داشته، بنری برای عرض تسلیت فرستاده می‌شود که هرکدام حدود ۱۰۰ هزار تومان هزینه دارد. اما برای یک شهروند معمولی در جنوب تهران، هیچ رئیس بانکی بنر نمی‌فرستد. مراسم در شمال تهران با حضور نوازنده نی و موسیقی‌های محزون، گرم می‌شود که نزدیک به ۷۰۰ هزار تومان هزینه دارد.

سفره احسانی که به نیت روح مرحوم در قیطریه پهن می‌شود، حتی اگر یک پرس جوجه کباب ساده برای ۱۰۰ نفر داشته باشد، ۴ میلیون تومان می‌شود. در حالی که قیمت یک پرس جوجه در جنوب تهران نصف قیمت آن در شمال شهر است. هزینه ۵ سینی حلوای زعفرانی و خرما‌های هسته گردویی که از خیابان اندرزگو خریداری شده حداقل ۵۰۰ هزارتومان می‌شود. اما خیلی‌ها توان تهیه‌ی همان دو بسته خرما و پودر نارگیلی که روی آن می‌پاشند را هم ندارند.

هزینه مراسم ختم عزیزی در جنوب تهران، بدون برگزاری مراسم در مسجد یا تالار‌های پذیرایی و با یک وعده احسان در کمترین حالت ممکن حدود ۷ میلیون تومان از آب درمی‌آید. این در حالی است که قیمت سنگ قبر مرحومی در قطعه ده، حدود ۱۴ میلیون تومان است.

وقتی هزینه مرگ برابر هزینه اسباب یک زندگی است!

وقتی هزینه مرگ برابر هزینه اسباب یک زندگی است!

این روز‌ها هفت میلیون تومان خوشبینانه‌ترین حالتی است که می‌توان برای برگزاری یک شب مراسم خاکسپاری بسیار ساده در نظر گرفت و در مقابل حداقل هزینه‌های یک مراسم شیک در شمال شهر، با یک حساب سرانگشتی بدون انواع گل‌آرایی و چند مدل شام ۶۰ میلیون تومان می‌شود.

تعریف یک نیاز اساسی به نام هزینه‌های مرگ

اما مسئله مرگ هم این روز‌ها از بازی‌های نمایشی جا نمانده و روز به روز شاهد مناسبات عجیب‌تر در آن هستیم، اشرافی‌گری شاید در زندگی اعتبار کاذبی ایجاد کند و یا کیفیت زندگی را ظاهراً افزایش دهد، اما بعید است در کیفیت سفر اخروی اموات تغییری ایجاد کند.
این که گل‌زدن ماشین برای جوانان چه تأثیری در شادی روح آن مرحوم دارد و یا تاج گل‌های میلیونی منزلی بالاتر نصیب آن مرحوم می‌کند را باید از ارواح مطهر خودشان پرسید.

احتمالاً مزلو هیچ وقت حدس نمی‌زده که نیاز به هزینه‌های مردن هم یکی از نیاز‌های اساسی است. حالا ممکن است تمام عمر طول بکشد تا عده‌ای از پس مرحله اول هرم مازلو بربیایند، درحالی‌که افرادی در رأس هرم زاده می‌شوند و در رأس هرم از دنیا می‌روند!

دیدن این اختلاف هزینه‌ها این روز‌ها عادی شده و این اصلاً اتفاق خوشایندی نیست. مرگ یک نفر می‌تواند ناجی زندگی خانواده‌ای دیگر شود، اما گویا چرخه معیوب اقتصادی این روزها، به تلخی سرنوشت کمک می‌کند تا فقیر‌ها در فقر و غنی‌ها در رفاه بیشتر راهی خانه ابدی‌شان شوند.