۲۶ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۰

نامه رجوی به بنی صدر درباره آبروی نظام!

مسعود رجوی خطاب به بنی‌صدر نوشت: احتمالا خودشان هم می‌دانند که اگر حکومتشان چه در داخل و چه به طور بین‌المللی تتمه آبرویی داشته باشد اساسا منوط به شخص شماست والا همه دنیا می‌دانند که بدون شما حکومت هفته‌ای نیز دوام ندارد.
کد خبر : ۱۵۰۲۲۰
صراط: آنچه پیش روی شماست بررسی عملکرد بنی صدر و منافقین است در شش ماه دوم جنگ به قلم سید علی بنی لوحی و هادی مراد پیری که در کتاب نبردهای شرق کارون می‌نویسند:

***بنی‌صدر و دفتر هماهنگی با پشت گرمی حاصل از حمایت گروهک های مسلح، طی یک اقدام هماهنگ شده با منافقین و در پاسخ به نامه سرگشاده و علنی سازمان منافقین که طی آن خواستار اعطای تضمین‌هایی از جانب رئیس جمهور شده بودند تا سلاح‌ها و مهمات خود را تحویل مقامات قانونی دهند،‌ در یک مصاحبه مطبوعاتی در 2/3/60 و در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه خودش -انقلاب اسلامی- که سوال کرده بودند: مجاهدین اخیرا یک نامه نسبتا طولانی خطاب به شما نوشته اند و این نامه در رابطه با خلع سلاح است اگر این نامه را ملاحظه کرده  اید نظرتان چیست؟ چنین پاسخ می‌دهد:

«بله من نامه ایشان را خواندم. نوشته اند که آماده اند اسلحه‌هایشان را تحویل بدهند تنها (گفته اند) تضمین چیست که با ما، با قانون اجرا بشود، خوب من چه جوابی بدهم؟»

این سخنان به مثابه اعطای مجوز عدم تحویل سلاح قلمداد می‌گردید و مشخص بود که این نمایش دارای پرده‌های دیگر نیز خواهد بود که نامه محرمانه رجوی به بنی‌صدر در همین رابطه چگونگی بخش‌های دیگر این سناریو را از دیدگاه منافقین روشن می‌سازد و راه‌کارهایی که رجوی در پیش پای بنی‌صدر و دفتر هماهنگی برای برخورد با نظام می‌گذارد، هویدا می‌گردد: «از گوشه و کنار شنیده‌ایم که در پاسخ به نامه مجاهدین، رئیس‌جمهور گفته‌اند که امنیت و روال قانونی خود و خانواده و دفترشان را نیز به خاطر حذف اختیاراتشان نمی‌توانند تضمین کنند و به همین دلیل سفارش به مقاومت کرده و می‌کنند و خود نیز به دنبال فرصتی هستند تا در نزد مقام رهبری، تأمینات و اختیارات قانونی‌شان را تضمین بخواهند و... همچنین شنیده‌ایم که این مطالب در قسمت بعدی مصاحبه مندرج در انقلاب اسلامی خواهد آمد که اگر این طور باشد فی‌الواقع حق مطلب ادا شده آنگاه قضاونت نهایی به عهده مردم است که رئیس‌جمهورشان را تضمین خواهند نمود یا خیر؟ این را هم فی‌المثل به سادگی می‌توان با اعلام سه روز روزه سیاسی آزمود...

البته ارجح‌تر و بهتر، راهپیمایی آرام و مطلقا بدون تظاهر تا جماران پس از کسب اجازه از مقام رهبری است طبعا میلیون‌ها نفر را با خود خواهد داشت، مخصوصا اگر حضرت آیت‌الله هرگونه تظاهر و شعارهای حزب‌اللهی و روح‌اللهی و امثال ذلک را قدغن فرمایند و رئیس‌جمهور نیز از عموم مردمی که خواستار تغییرات اساسی هستند دعوت کنند. بدیهی است که حتی نفس این پیشنهاد، انحصارطلبان را تا حدودی بر جای خود خواهد نشاند. شکل اجرای آن نیز مثلا می‌تواند بدین طریق باشد که رئیس‌جمهور ضمن اعلامیه چند ماده‌ای، موارد نقض قانون و اختیارات خود را خاطرنشان نموده و با توجه به نارضایتی‌های عمومی در ذیل آن تقاضای مردم از حضرت آیت‌الله و رفتن برای عرض2 حال به جماران را عنوان کنند.»

«رجوی» در این نامه تز رفراندوم اعلام شده از سوی بنی‌صدر را با خوشحالی مورد استقبال قرار می‌دهد و این اقدام بنی‌صدر را حرکتی در جهت اهداف مورد نظر سازمان منافقین ارزیابی کرده و می‌نویسد: «پس از سلام مقدمتا تبریکات خود را به مناسبت ارائه تز رفراندوم به اطلاع می‌رسانم. شما به این وسیله ثابت کردید که در برابر انحصارطلبان و عملکرد ضدانقلابی، ضدمردمی و ضدمکتبی آنان، چنانچه بارها گفته‌ام، قصد مقاومت دارید. قبل از این، از شما چه پنهان، در سطوح گسترده‌ای این سوال ایجاد شده بود که آیا بنی‌صدر به راستی خواهد ایستاد؟... به این ترتیب آقای دکتر، تا این تاریخ، از قضا دقیقا آلنده ایران هستید و نه پینوشه...

هیچ‌کدام از حضرات را یارای حذف رسمی شما نیست؛ چراکه خود به‌طور مضاعف متضرر خواهند شد. با عرض معذرت گاهی وقت‌ها اینطور به نظر می‌رسد که شما به قدر کافی به موضع و توانایی‌های قانونی، سیاسی و اجتماعی خود بها نمی‌دهید که گویی نسبت به آنها اشراف مکفی ندارید... حال آنکه طرف دیگر به خوبی می‌داند که شما چه از نظر سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی در وضعی هستید که اگر بخواهید و اگر بایستید می‌توانید فی‌الواقع جارویش کنید... اما من یقین دارم که در هر صورت که شما در موقعیت مناسب فی‌المثل با دعوت به اعتصاب هم که شده، بسیاری کارها را قادرید بکنید... احتمالا خودشان هم می‌دانند که اگر حکومتشان چه در داخل و چه به طور بین‌المللی تتمه آبرویی داشته باشد اساسا منوط به شخص شماست والا همه دنیا می‌دانند که بدون شما حکومت هفته‌ای نیز دوام ندارد.»

به عبارت دیگر، بنی‌صدر با ائتلاف با منافقین و عناصر ضدانقلاب مسلح و پذیرش نظرهای آنان، «تیرخلاص» حضور خود در نظام را با اعلام رفراندوم شلیک نموده و خود را در حد یک هوادار یا عضو دون پایه منافقین تنزل داد و سرنوشت خویش را به دست موضع‌گیری‌ها و عملکرد منافقین در این مقطع سپرده، عملا از صحنه سیاسی منعزل گشت.

سازمان مجاهدین خلق (منافقین)

سازمان مجاهدین خلق که گذشته از مشکلاتی که در مورد ارائه مبانی اعتقادی خود برای عامه مردم و هواداران تازه جذب شده با آن مواجه بود و تمامی شعارها و تبلیغات گمراه‌کننده‌اش بر علیه «امپریالیسم»، در برابر مواضع قاطع و آشتی‌ناپذیر امام خمینی و نیروهای خط امام بی‌رنگ شده بود، از اواخر سال 1358 به منظور سهم‌طلبی در ارکان قدرت نظام جمهوری اسلامی ایران، فعالیت‌های فراوانی را انجام داد و اقدام به جذب نیرو و سازمان‌دهی گسترده و سراسری در سطح کشور کرد. با روی کار آمدن بنی‌صدر با توجه به «کیش شخصیت» وی، احتمال نفوذ در دستگاه هیئت حاکمه از این طریق برای رده‌های اصلی این سازمان فراهم گشت؛ هرچند ضربه‌ای که در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی از مردم دریافت کردند و رای‌دهندگان به کاندیداهای مورد حمایت این سازمان رای ندادند و از نظر سیاسی منافقین نتوانستند به دیگران (بیگانگان و گروهک‌های دیگر) اثبات کنند که «موفق شده‌اند سازمان مجاهدین خلق را از یک تشکیلات زیرزمینی به سازمانی توده‌ای مبدل سازند»، ناامیدی آنها را در کسب محبوبیت مردم افزایش داد. سازمان مجاهدین خلق پس از تحمل ضربات متعدد سیاسی از توده‌های مردم و مأیوس شدن از اینکه بتواند از سطوح پایین جامعه به کانون قدرت دست یابد تلاش و سمت و سوی سازمان را بر ورود به حاکمیت از بالا و از کانال بنی‌صدر متمرکز ساخت تا اعتماد بنی‌صدر و اطرافیانش را به سازمان جلب نماید.

رویای منافقین هنگامی تحقق می‌یافت که بنی‌صدر در مقام رئیس‌جمهور و فرماندهی کل‌قوا، با صدور احکام و فرامینی، رده‌های مختلف سازمان را در مشاغل و پست‌های حساس و کلیدی کشور، جایگزین نیروهای متعهد و مومن به انقلاب و پیرو خط امام سازد. از این‌رو گردهم‌آیی چهاردهم اسفندماه 1359 در دانشگاه تهران و سخنرانی بنی‌صدر در آنجا در واقع نقطه اوج هماهنگی سازمان و بنی‌صدر محسوب می‌شد و نتیجه یک سال فعالیت سیاسی اطلاعاتی منافقین در این رابطه به نمایش گذاشته شد؛ اما موضع‌گیری حکیمانه امام خمینی در مورد این جریان، شیرینی این پیروزی را در کام بنی‌صدر- که از همین زمان آغاز شده بود- تلخ کرد و خشم و کینه سران سازمان را نسبت به امام و مردم و نیروهای خط امام مضاعف ساخت به گونه‌ای که مترصد فرصتی برای انتقام گرفتن از جریان و کسانی شدند که آنها را پس از تحمل زحمات طاقت‌فرسای بیش از یک ساله، از رسیدن به قدرت و حاکمیت مانع شده بودند. بدین ترتیب که منافقین در حالی که مغرورانه و با شادکامی جشن ائتلاف خویش با لیبرال‌ها را به عنوان گامی در راه رسیدن به حاکمیت تبیین کرده و برای دیگر گروه‌ها، راهکارهای رسیدن به حصول به این مرحله بزرگ را اعلام می‌نمودند، اقدام به سازمان‌دهی اعضا و هواداران خود در ابعاد مختلف می‌کردند.

منافقین با اتکا به بنی‌صدر و لیبرال‌ها آنقدر در زمینه قدرت و حاکمیت یافتن خود مطمئن بودند که امر سازمان‌دهی نظامی نیروهای‌شان برای «قیام رهایی بخش» را با سرعتی معمولی انجام می‌دادند، به گونه‌ای که در تحلیل‌های درون‌گروهی و حتی علنی‌شان نیز این مسئله را ابراز می‌نمودند که با توجه به هماهنگی‌های به عمل آورده شده سازمان با بنی‌صدر و امکان دستیابی به کانون‌های قدرت از آن طریق «دست یازیدن به راه‌حل نظامی برای رسیدن به قدرت، حرکتی زودرس و اقدامی شتاب‌زده قلمداد می‌گردد.»

نگاهی به بخش‌هایی از مصاحبه مسعود رجوی با نشریه «مجاهد»، ارگان سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که در اسفند 1359 چاپ و منتشر شد (مجاهد 114) این خوش‌بینی و به عبارت بهتر توهم را طی پاسخی که به اعتراض «سازمان پیکار»- گروه منشعب شده از سازمان منافقین که عقاید مارکسیستی و ضد دینی خود را علنی ساخته بود- داده، به روشنی مشخص می‌سازد. «سازمان پیکار» در نشریه 81 خود به نام «پیکار» که در آبان 1359 منتشر کرده بود در اعتراض به ائتلاف منافقین با لیبرال‌ها و خوش‌بینی آنها به این ائتلاف اعلام کرده بود: «کمونیست‌های راستین... خواهان برهم زدن صلح داخلی می‌باشند. آنان از صلح تحت حاکمیت بورژوازی نفرت دارند؛ این نفرت را به میان توده‌ها می‌برند؛ آنان از هر نارضایتی جرقه‌ای می‌سازند و از هر جرقه‌ای درخشان به پا می‌کنند.»

مسعود رجوی در پاسخ به اعتراض «دوستان تندروی» خود چنین می‌گوید: «چه کسی گفته است که باید از هر نارضایتی و در هر شرایطی جرقه ساخت؟ آیا فکر نمی‌کنید که در همین حیص و بیص، خود کارخانه جرقه‌سازی هم خدای نکرده آتش بگیرد...»

در ورای این پاسخ، بخش‌های دیگری از آن هم ذیلا آورده می‌شود. گذشته از توهم و خوش‌بینی رجوی به اینکه نقطه رخنه به درون هرم حاکمیت را یافته، حکایت از عدم آگاهی منافقین، لااقل در کوتاه‌مدت، برای ورود به فاز نظامی و قیام مسلحانه دارد. دقت در نحوه بیان استدلال‌ها، این واقعیت را بیشتر هویدا می‌سازد: «... این ماجراجویی است اگر وقتی توده‌ها هنوز آگاه نشده‌اند ما به تعرض دست بزنیم چنانچه ما در رهبری توده‌ها در کاری که مخالف اراده آنهاست اصرار ورزیم، سرانجام با شکست روبه‌رو خواهیم شد و گرایش به شتاب‌زدگی «چپ» که عوامل ذهنی و عینی را ندیده می‌گیرد برای هر جنبش انقلابی فوق‌العاده زیان‌بخش است...

در کشوری که با 70 درصد بی‌سواد و سابقه بیش از نیم قرن دیکتاتوری و اختناق سازمان یافته که عمده‌ترین تاکتیک و برنده‌ترین سلاح مرتجعین آن عوام‌فریبی و تکیه بر ناآگاهی توده‌هاست، شما صرف‌نظر از مشتی بسیار اندک (و در موارد و نقاطی انگشت‌شمار) از روشن‌فکران چپ، از حمایت معنوی و مادی کدام طبقات یا اقشار و حتی صنف‌های اجتماعی برخوردارید که اینچنین فرمان جنگ سراسری می‌دهید و یا مشتی مجاهدین را مماشات گرانه و در ردیف سازش و تسلیم توصیف می‌کنند...

مسئله این است که وقتی کسی مثل پیکار هیچ ابایی از هرگونه تعجیل در کار جنگ داخلی در همین لحظه حاضر ندارد، با کدام حساب‌گری و تناسب قوا، پیروزی انقلابیون را در آن تضمین می‌کند؟...»
منبع: فارس