مقدمه بی ربط اول: در فرهنگ ایرانیان سرداران همان سر بدارانند که هر چه دارند حق است ولاغیر.
مقدمه بی ربط دوم: جراحی کاری است حرفه ای برای آنانکه می دانند نه آنانکه نمی دانند.
مقدمه بی ربط سوم: می گویند که دراین سال ها جراحان تقلبی نیز شبیه چیزهای تقلبی دیگر، بشدت زیاد شده اند.
رویانیان که روزی از فوتبال فقط بلد نبودن را می دانست و عذرخواهی کردن را، این روزها آنقدر اعتماد به نفس پیدا کرده است که همه را تهدید می کند، حتی تهدید به جراحی. در این مسیر و معبر کارش به جائی رسیده است که بزرگان را به حقارت نشان می دهد و ...
اینکه سردار آدم باهوشی است شکی در آن نیست. در اثبات این ادعا همین بس که جنابشان توانستند در این مملکت 75 میلیونی به عالی ترین سطح مشاغل مختلف، حتی فوتبال دست پیدا کنند. این یعنی هوش! اما...
اما ادعای جراحی؟
سردار! اگرچه به دلیل قحطی جراح، تیغ به دست تو نازنین رسیده است که رسیده است اما...
اما برادر من! جراحی نه. جراحی کار سخت و خطرناکی است.
برادرم با فرض اینکه بتوانی با ممارست و تمرین دستانت را از بریده شدن برهانی، اما به موجودیتی بیاندیش که قرار است جراحی اش کنی. اینجا پرسپولیس است. مبادا اشتباه کنی. سردار! بیا و از این قلم کار دست بردار! که جراحی نیاز به مردان کارآزموده تر از تو دارد.
مبادا اشتباه کنی و عضوی را به اشتباه خارج کنی؟ که می کنی.
مبادا تیغت را در تن نحیف و نزار پرسپولیس جا بگذاری؟ که می گذاری.
روزی تو را به نرفتن پرسپولیس هشدار داده ام، که نشنیدی و رفتی و امروز تو را به جراحی نکردن، که می کنی.
سردار! آنکه تو هر روز او را به لگد می نشینی پرسپولیس است. آرزوی 20 میلیون طرفدار.
زنهار و حذر! از رفتاری که پشیمانی ببار بیاورد، چنانکه آورد.