در بررسیهای اولیه مشخص شد هیچ کس متوفی را نمیشناسد؛ موضوعی که باعث شد پرونده رنگ و بوی جنایی به خود بگیرد. کارآگاهان در ادامه تحقیقات متوجه شدند برخی همسایهها چهار تا پنج روز پیش از سقوط، صدای ناله، فریاد و ضرب و شتم مردی را از همان واحدی که سقوط از آن رخ داده بود شنیدهاند.
با توجه به این سرنخ ها، صاحبخانه بازداشت شد. او در بازجوییهای اولیه ماجرا را این گونه توضیح داد: مدتی بود با متوفی بر سر مواد مخدر و مسائل مالی دچار اختلاف شده بودیم. او را به خانهام دعوت کردم و درگیر شدیم. در آن درگیری او را کتک زدم، دست و پایش را بستم و برای گرفتن طلبم چند روز نگهش داشتم. روز حادثه دست هایش را باز کردم، اما او قصد فرار داشت و وقتی خواست خودش را از پنجره نجات دهد، سقوط کرد و جان باخت. من او را نکشتم؛ فقط گروگان گرفته بودم.
پس از این ادعاهای تکان دهنده، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ مأمور شدند تحقیقات تخصصی و اقدامات اطلاعاتی را برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده ادامه دهند.
جسد برای انجام معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.