به گزارش صراط به نقل از تبیان در یک ظهر عادی در سالن آرایش، بحث به جراحی بینی کشیده میشود. «نوشین» ۱۹ ساله، که مدتی بهدنبال دکتری برای عمل بوده، با شنیدن نام «لیفت بینی» برق در نگاهش مینشیند؛ روشی که نه بیهوشی دارد و نه بخیه. خانم «ت»، یکی از آشنایان جمع، بیدرنگ میگوید که دوستی پزشک دارد، «عالی» و «با تجربه» که میتواند برای نوشین از او وقت بگیرد. تعریفها چنان پرشور است که هشدار دیگران درباره خطرات جراحی به گوش نوشین نمیرسد و درست همانجا، در میان بوی رنگ مو و صدای سشوار، جرقه راهی زده میشود که نوشین را به اتاقی خواهد برد که هرگز فراموش نمیکند.
اتاقی با دیوارهای پر از مدرک و تقدیرنامه
مطب در شرق تهران است؛ دیوارهای سالن انتظار پر از قابهای رنگی با مدارک و تقدیرنامههایی که نشانی از اعتبار دکتر هستند. صندلیها پر از زنان و دخترانی است که برای لیفت، تزریق ژل، آنزیم و خدمات مشابه وقت گرفتهاند. نوشین با ضربان قلبی تند، وارد اتاقی شبیه درمانگاه میشود؛ میز استریل، تخت، کمد دارو. مردی که خود را پزشک معرفی میکند با آرامش ابزار را آماده میکند. خانم «ت» کنارش میایستد، مرد به اصطلاح پزشک بیحسی را تزریق کرده و نخهای لیفت را وارد نوک بینی میکند. چند دقیقه بعد نوشین در آینه خودش را برانداز میکند. یک بینی صاف و سربالا، همانطور که دوست داشته؛ هزینه را میپردازد و از مطب خارج میشود.
شروع یک کابوس برای نوشین
دو سه هفته پس از لیفت، ظاهر بینی هنوز برای نوشین رضایتبخش بود؛ جز یک سوراخ کوچک که بسته نمیشد. خانم «ت» هر روز چندبار سراغش را میگرفت و با اطمینان میگفت همهچیز طبیعی است. نوشین هم تصور میکرد تنها به زمان نیاز دارد. اما یک روز، هنگام شستوشوی صورت، میبیند سر نخ لیف از نوک بینی بیرون زده. با توصیه خانم «ت» به مطب برمیگردد. همزمان با ورودش، زوجی با عصبانیت از اتاق خارج میشوند که به گفته یکی از بیماران بهخاطر «کامپوزیت» ناراضی بودهاند؛ خدمتی که نوشین تا آن لحظه نمیدانست دکتر تقلبی انجام میدهد.
داخل اتاق که میشوند پزشک قلابی با لحنی مطمئن میگوید: «نوک نخها را قیچی میکنم، درست میشود.» هنوز قابهای تقدیرنامه روی دیوار، اعتماد نصفهونیمهای ایجاد میکردند. نوشین دوباره اعتماد میکند و چهرهاش را به دست دکتر میسپارد، دکتر جعلی حین گفتگو با منشی قیچی را روی بینی میگذارد و همراه با نخ تکهای از پوست بینی را هم میبرد! که منجر به خونریزی نوشین میشود، دکتر با تته پته میگوید چیزی نیست و سریع یک پنبه روی زخم میگذارد و نوشین را با این وعده که «چند روز پماد بزنی خوب میشود» به بیرون مطب هدایت میکند.
دکتر قلابی گوشت صورتم را سوزاند!
چند هفته بعد، زخم بسته شده، اما فرورفتگی نوک بینی مانده است؛ نوشین دوباره به مطب برمیگردد. اینبار مکان تغییر کرده؛ خانهای ویلایی که داخلش به مطب مجهز تبدیل شده، اما بدون تابلوی رسمی! دکتر میگوید: «یک ژل تزریق میکنم تا فرورفتگی پر شود، صد درصد خوب میشود.» سرنگ را آماده کرده و مادهای را به نوک بینی تزریق میکند. اما دقایقی بعد، به سرعت رنگ بینی سفید میشود. نوشین که با نگرانی از دکتر سوالاتی میپرسد و با جواب سربالا مواجه میشود میخواهد به سرعت مطب را ترک کند که دکتر و سه منشی سد راهش میشوند و با جملاتی مثل: «بدنت حساسیت نشون داده؛ الان بری، ممکنه سکته کنی! بذار درستش کنیم.» در میان اشک و اصرار نوشین او را به زور نگه میدارند.
او را به زور روی تخت خوابانده و مقدار زیادی بیحسی تزریق میکنند. دکتر سوزنی بزرگ را در بینی فرو میبرد و با حرکاتی خشن شروع به تخلیه ژل میکند که خون روی صورت نوشین جاری میشود. به گفته نوشین مقدار خونریزی آنقدر زیاد است که یکی از منشیها با ترس میگوید: «فلانی جمعش کن، الان میمیره.»
دکتر قلابی در حالت نیمه هشیار نوشین دستگاه پلکسر (دستگاهی که برای برداشتن خال استفاده میشود) را آورده و با بالاترین درجه، نوک بینی را میسوازند تا خونریزی بند بیاید. بوی گوشت سوخته فضای اتاق را پر میکند. نوشین که بر اثر ماده بیحسی هوشیاری کاملی هم ندارد پس از بند آمدن خونریزی تنها به سرعت به خیابان میآید و با اولین تاکسی مطب را ترک میکند.
سواستفاده از تشابه اسمی با یک پزشک
روزها بعد، بوی تعفن از بینی به مشام میرسید. پزشکان دیگر در معاینات مختلف به نوشین گفته بودند «بافت خالی میشود» و همین اتفاق افتاد، نکروز آغاز شده بود. دو هفته بعد، یک صبح که سرش را پایین آورد، تکهای از بافت بینی روی زمین افتاد؛ بخشی از بدنش که دیگر بازنمیگشت.
روز بعد، مطب خالی است. همسایهها میگویند شبانه اثاثیه را بردهاند. صاحب ملک فاش میکند که اجاره به فردی داده شده که هیچ شباهتی به دکتر ندارد. همه چیز با مدارک فرد دیگری، از خرید تجهیزات پزشکی تا گرفتن دستگاه کارتخوان، انجام شده است.
پیگیریها نشان میدهد «ع. الف» حتی منشی پزشک هم نبوده است. او از مدارک یک پزشک واقعی در جنوب کشور سوءاستفاده کرده، تقدیرنامهها را فتوشاپ کرده و با تغییر جزئی نام و نام خانوادگی، اعتماد بیماران را جلب کرده است. بیش از ۴۰ نفر قربانی این فرد شدهاند؛ از تزریق ژل و چربی گرفته تا تخریب دندان، سندروم کوشینگ و عفونتهای شدید.
یک داستان، هزاران قربانی
ماجرای نوشین تنها یکی از هزاران نمونهای است که هر روز در شهرهای مختلف رخ میدهد. سالنها و مراکز بیمجوز، زیر سایه تبلیغات پرزرقوبرق اینستاگرام، مشتریانی را جذب میکنند که اغلب از پشتپرده این خدمات بیخبرند. کافی است هشتگهایی مثل «لیفت بینی»، «تزریق ژل» یا «کاشت ابرو» را جستوجو کنید؛ با دهها صفحه مواجه میشوید که ظاهری حرفهای دارند اما در واقع در اتاقی اجارهای یا بخشی از یک آرایشگاه فعالیت میکنند.
این بازار سیاه فقط خدمات غیرمجاز ارائه نمیکند، بلکه «عنوان» هم میفروشد. پیشتر در گزارشی که در تبیان به این موضوع پرداختیم که چگونه با پرداخت حدود ۴۰ تا ۴۵ میلیون تومان میتوان «مدرک تخصص زیبایی» یا حتی «پزشکی عمومی» با شماره نظام پزشکی جعلی خرید. مدارکی که ظاهر رسمی دارند اما یا فتوشاپیاند یا به نام پزشکان بیخبر از ماجرا صادر شدهاند و هیچ مسیر علمی و قانونی پشت آن نیست.
ماجرای نوشین نه اولی است نه آخری!
شبکههایی که مدرک میفروشند، دورههای آموزشی فشرده هم برگزار میکنند. همانطور که در گزارش دیگری در تبیان به آن اشاره شد، در محلههایی مثل پونک، جردن و صادقیه، طی چند ساعت مهارتهایی مانند تزریق فیلر، کار با نخ لیفت، کاشت مو و ابرو و حتی کامپوزیت دندان به هر فردی حتی بدون پیشزمینه پزشکی آموزش داده میشود. در پایان هم «مدرک بینالمللی» داده میشود که غالبا یک فایل گرافیکی با نام آکادمی یا موسسه خیالی است.
این ماجرا نه اولین است و نه آخرین، مگر آنکه سازوکار نظارت و پیگیری، از شکل مقطعی و واکنشی خارج و به فرآیندی مستمر و نظاممند تبدیل شود. مسئولیت نهادهای ذیربط، صرفا در بستن یک مرکز یا بازداشت یک فرد خلاصه نمیشود؛ بلکه نیاز است با نظارتی دقیق، واکنشی سریع و پیگیری مؤثر، بستر فعالیت چنین مراکز و افرادی را از اساس از میان بردارند.
با اینهمه، نباید فراموش کنیم که آگاهی و انتخاب سنجیده، نخستین سد دفاعی در برابر سوءاستفادهگران است. بیتوجهی به صلاحیت حرفهای، فریبخوردن از تبلیغات پرزرقوبرق یا اعتماد به قیمتهای غیرواقعی، همواره خطر را به یک قدمی جان و سلامتی ما میآورد.