به گزارش صراط به نقل از جام جم، ۱۵ شهریور ۶۷ را به یاد آورید. هنوز دو ماه از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران نگذشته بود و بیش از یک ماه از استقرار آتشبسی شکننده عبور نکرده بودیم و کشور ما پس از ۸ سال جنگ تحمیلی و پشت سرگذاردن انبوهی از سختیها و دشواریها، همچنان در وضعیت نه جنگ و نه صلح به سر میبرد و طبعاً در آن شرایط بسیار حساس نیاز به همدلی و هماهنگی در جمیع امور و شئون را داشت که ناگهان خبر استعفای میرحسین موسوی از نخستوزیری منتشر شد و شوک بزرگی را به مسئولان و مردم وارد ساخت، زیرا در آن هنگام، نخستوزیر مهمترین و مؤثرترین مقام اجرایی کشور محسوب میشد و غیبت او از صحنه اجرایی کشور به معنای قفل شدن جمیع امور بود.
همچنین این نکته را هم فراموش نکردهایم که اندکی پیش از آن و در جریان انتخابات مجلس سوم، با بالا گرفتن رقابتهای سیاسی، فضای کشور دستخوش تلاطماتی شده بود که اینک به دلیل شرایط ویژه حاکم بر کشور و مرزها، فروکش کرده بود، زیرا تمامی فعالان و صاحبنظران سیاسی این نکته مهم، اما ساده را درک میکردند که این زمان موقع مناسبی برای آن گونه کنشها نیست.
در چنین اوضاع و احوالی، مشخص شد که میرحسین موسوی بدون هیچگونه پیشزمینه یا مشورتی با دیگر مسئولان و در زمانی که بیشترین نیاز به آرامش و انسجام ملی وجود دارد، خودسرانه دست به چنین کار خطرناک و بلکه یک اقدام آشوبگرانه سیاسی زده و کشور را در معرض یک بحران جدی قرار داده است و اگر نبود رهبری حکیمانه حضرت امام برای کنترل قضایا و استمرار نظم و انتظام بر امور کشور، چه بسا خسارات جبرانناپذیری بر کشور و ملت ایران وارد میآمد.
در واقع این اقدام به حدی خطا و خطرآفرین بود که حضرت امام او را مورد عتاب و خطاب قرار دادند و چنین فرمودند که اگر نبود خدمات پیشین وی، با او به نحوی دیگر رفتار میکردند.
۲۲ خرداد ۱۳۸۸ را به یاد آورید. پس از گذشت ده سال از آشوبهای سال ۷۸ که خسارات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی فراوانی بر جای گذارد، بالاخره کشور از آن اوضاع و شرایط عبور کرده بود و اینک ۸۵ درصد واجدان حق رأی در انتخاباتی بسیار پرشور شرکت کرده بودند.
این اتفاق بخوبی بیانگر اعتماد عمومی به نظام و انتخابات بود و در یک چشمانداز کلی، حکایت از انسجام و اتحاد ملی حول محور قانون داشت.
اگر آن انتخابات در مجرای قانون تا انتها به مسیر خود ادامه میداد، با هر نتیجهای که حاصل میشد، یک پیروزی بسیار بزرگ برای مردم ایران و یک شکست سنگین برای دشمنان این ملت محسوب میشد اما هنوز رأیگیری به پایان نرسیده بود که میرحسین موسوی خود را برنده انتخابات اعلام کرد و هر نتیجه دیگری را ناشی از تقلب دانست و بدین سان آتش فتنهای بس بزرگ را روشن کرد که به وسیله بیگانگان بشدت در آن دمیده شد و آنچه میتوانست مایه اتحاد و اقتدار و انسجام ملی باشد به ضد خود تبدیل گردید.
در آن ماجرا، دشمنان مردم ایران، هیزمها سوزاندند و شعلهها برافروختند و شادیها کردند و امیدها به اضمحلال و فروپاشی ایران و نظام جمهوری اسلامی بستند و اگر نبود شجاعت و درایت و مدیریت رهبری، چه بسا با زمینهای که میرحسین فراهم ساخته بود، به آرزوی خود دست مییافتند و امروز ایران و ایرانی وضعیتی دیگرگونه در جهان پرآشوب کنونی داشتند؛ و اینک ۲۰ تیر ۱۴۰۴ را به یاد داشته باشید.
در حالی که پس از پشت سر گذاردن برخی ناملایمات طی سالهای گذشته، اینک در پی حمله نظامی دشمن صهیونیستی و حامیانش، مردم ایران بر مبنای یک هوشیاری عمیق تاریخی و سیاسی، و برخلاف پیشبینیهای کج و معوج دشمنان، راه اتحاد و انسجام را در پیش گرفتند و قدرت ملی و اسلامی خود را به رخ آنان کشیدند، مجددا میرحسین در بزنگاهی بس حساس از تاریخ ایران، دست به قلم شد تا تخم نفاق و نقار بکارد و آنچه را که صهیونیستهای جنایتکار با حملات نظامی سنگین خود نتوانستند به آن دست یابند، در قالب بیانیهای مطرح سازد البته بدیهی است که علیرغم این زمینهسازی جدید میرحسین برای بیگانگان و دشمنان و بهویژه صهیونیستها به منظور فتنهانگیزی، این بار نیز مردم ایران راه درست را از نادرست بخوبی تشخیص دادهاند و در همین مسیر حرکت خواهند کرد اما به هرحال جای این سؤال وجود دارد که این گونه نقشآفرینیهای میرحسین در بزنگاههای حساس تاریخی بعد از انقلاب، ناشی از چیست؟ آیا براستی این اتفاقی است که هرگاه بیش از هر زمان دیگر نیاز به اتحاد و انسجام ملی است، میرحسین با تمام قدرت در شیپور نفاق و نقار میدمد و صهیونیستهای تودهنی خورده از ملت ایران را بر سر شوق میآورد؟ آیا این واقعا اتفاقی است؟!