۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۴

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز

کد خبر : ۲۱۰۳۴

كيهان

«تا قلب اروپا» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد:
صحنه تحولات شتاب آلود منطقه طي ماه‌هاي اخير در بستر «بيداري اسلامي ملت‌هاي منطقه» حقايق و دقايق درخور تاملي را در خود دارد.

خيزش و خروش ملت‌هاي مسلمان بر ضد حاكمان دست نشانده و سرسپرده و حكومت‌هاي اسير و دربند سياست‌هاي آمريكايي ـ صهيونيستي آنچنان معادلات سياسي را در پهنه منطقه- و حتي فراتر از آن ـ به هم ريخته كه رسانه‌هاي غربي هم ناگزير به افول هژموني ايالات متحده و لابي صهيونيستي اعتراف دارند. گويا شانتاژهاي مطبوعاتي و پروپاگانداي رسانه‌اي نيز ديگر كارگر نمي‌افتد.

از يكسو، اعترافات مكرر و عجزآلود رسانه‌هاي غربي و صهيونيستي مبني بر الهام گيري خيزش‌ها و قيام‌ها از انقلاب اسلامي ايران و از سوي ديگر، پاره‌اي از رخدادها و وقايع در صحنه عمل به وضوح نشان مي‌دهد «چشم انداز منطقه» كابوسي را براي مقامات كاخ سفيد و تل آويو رقم زده است كه اينچنين بي پرده و علني، نگراني و واهمه شديد خودشان را از «فرداي منطقه» فرياد مي‌كشند.
براي اينكه صحنه و ميدان كنوني منطقه به روشني ديده شود بايد ديد اعترافات و واهمه‌ها ناظر به چيست؟

مصر «حسني مبارك» كه روزگاري براي آمريكايي‌ها يك متحد راهبردي به حساب مي‌آمد و در جرگه منافقان امت، خدمات وقيحانه و بي شرمانه‌اي به صهيونيست ها- بخصوص در جنگ 22 روزه غزه- ارايه مي‌داد امروزه به عامل و متغيري «نامبارك» براي واشنگتن و تل آويو مبدل گشته است.

اعتراضات گسترده و پرشمار مصري‌ها مبني بر لغو پيمان كمپ ديويد، آشفتگي و سراسيمگي را به اردوگاه صهيونيست‌ها كشانده است.

همچنان كه توافقنامه معنادار آشتي ملي ميان فتح و حماس در قاهره نيز وحشت را در دل و جان صهيونيست‌ها دوانده است تا جايي كه آويگدور ليبرمن، بنيامين نتانياهو و ايهود باراك به صحنه آمدند و از سر خشم و عصبانيت توام با ترس و وحشت رجزهاي توخالي سر دادند.

در همين خط و امتداد بايد موضوع بازگشايي گذرگاه رفح در كرانه باختري را مورد تامل قرار داد؛ آنچنان كه خبرگزاري آمريكايي آسوشيتدپرس با اشاره به تحولات منطقه و امكان بازگشايي اين گذرگاه مي‌نويسد: «مصر جديد مناسبات پيشين خاورميانه را برهم زده است؛ قاهره در تدارك گشايش مرز خود با غزه و عادي سازي روابط با دو دشمن اسرائيل و غرب يعني ايران و حماس است».

و در همين راستا بايد اشاره كرد به تمايل برقراري روابط مصر جديد با ايران اسلامي كه وزير خارجه و سخنگوي كنوني دولت اين كشور رسما بر ارتقاء روابط با تهران پافشاري و اصرار كرده و اين موضع رسمي را علني نمودند.

اينجاست كه ريچارد هاس رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا هفته پيش به ميدان مي‌آيد و با تصريح بر اين كه سيطره آمريكا در پهنه منطقه‌اي ضعيف شده اقرار مي‌كند ابتكار عمل در خاورميانه به دست جمهوري اسلامي ايران است.

اما آنچه در بحبوحه تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا حاوي نكته جديد و درخور توجه است سخنان كليدي و راهبردي رهبر بصير انقلاب است كه هفته گذشته پيرامون گستره و افق آينده اين تحولات گوشزد نمودند.

«آقا» در جمع هزاران نفر از معلمان كشور با اشاره به تحولات كنوني منطقه خاطرنشان كردند كه بيداري اسلامي ملت‌هاي منطقه تا قلب اروپا پيش خواهد رفت و افزودند: «ملت‌هاي اروپا بر ضد سياستمداران و زمامداران خود كه آنها را تسليم محض سياست‌هاي فرهنگي و اقتصادي آمريكا و صهيونيست‌ها كرده‌اند به پا خواهند خاست.»


جمهوري اسلامي

«بازسازي در جبهه ديكتاتورهاي عرب» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
سير تحولات در مصر، يمن و تونس، ذهن‌ها را به جمع بندي خاصي درباره منطقه مي‌رساند كه جداً قابل تأمل است.

1 - تظاهرات ميليوني مردم يمن در سراسر اين كشور در پايان نماز جمعه، رنگ و بوي "اولتيماتوم به ديكتاتور" را به خود گرفته و نشان مي‌دهد كه تدريجاً كاسه صبر مردم يمن لبريز مي‌شود. اين تظاهرات در "صنعا"، "اب"، "عدن"، "تعز" و "المنصوره" ابعاد گسترده‌تري نسبت به گذشته داشته و با تشييع پيكر شهداي قيام به پايان رسيده است. اما شايد براي نخستين بار، تظاهرات محدود مزدوران رژيم "عبدالله صالح" بويژه در پرتو اظهارات وي، تظاهرات ميليوني مردم يمن را تحت الشعاع قرار داده است. چرا كه وي با حضور در جمع معدود مزدوراني كه توانسته است آنها را با تطميع و صرف پول به صحنه بكشاند، مجدداً براي مردم يمن خط و نشان كشيده و تصريح كرده است كه هرگز از قدرت كنار نخواهد رفت. وي طيف عظيم مخالفين را "دشمنان نظم و قانون" معرفي كرده و حضور همين تعداد قليل مزدورانش را نشانه مشروعيت! خود قلمداد كرده و ميليونها يمني را "تروريست" و "مستحق مرگ" ناميده است.

اظهارات "علي عبدالله صالح" بويژه با در نظر گرفتن طرح شوراي همكاري براي كناره گيري وي از قدرت ظرف يكماه پس از امضاي توافقنامه با مخالفين، معني و مفهوم خاصي را در ذهن‌ها تداعي مي‌كند و اين سئوال را مطرح مي‌سازد كه چرا وي عليرغم اعلام كناره گيري پس از يكماه، مجدداً تغيير عقيده داده و براي حفظ قدرت وسوسه شده است؟

2 - مسئله در تونس حتي از اينهم جدي‌تر است. برخي عناصر وابسته به رژيم "بن علي" در تونس درصدد انجام يك كودتاي نظامي براي احياي رژيم فاسد بن علي و باز گرداندن وي به قدرت بوده‌اند. انتشار اخبار مربوط به شكست اين طرح، مراتب خشم و اعتراض مردم تونس را برانگيخته و آنها با حضور در خيابان‌ها با نيروهاي امنيتي و عوامل پليس درگير شده‌اند. مشابه چنين تظاهراتي در گوشه و كنار كشور از جمله در شهرهاي "رقاب"، "وبلي" و "سيدي ابوزيد" گزارش شده كه طي آن مردم درصدد مقابله با نظاميان و نيروهاي امنيتي بوده‌اند.

مسئله از آنجا آغاز شد كه "فرهات الرجحي" وزير كشور سابق فاش كرد برخي عوامل دولت موقت با كمك فرماندهان ارتش و نيروهاي امنيتي درصدد كودتا هستند تا زمينه را براي بازگشت "بن علي" فراهم سازند. طبعاً سئوال اينست كه وقتي "بن علي" بر اثر فرياد اعتراض مردم تونس از اين كشور گريخت، چه اتفاقي رخ داده كه مجدداً براي بازگشت به كشور و تكرار جنايات گذشته وسوسه شده است؟

3 - براساس اخبار و گزارش‌ها، واشنگتن درصدد اعطاي يك وام فوري يك ميليارد دلاري به رژيم قاهره است. هر چند هنوز اطلاعات موثقي پيرامون شروط و نحوه هزينه كردن اين وام سخني منتشر نشده ولي برخي اطلاعات موجود نشان مي‌دهند كه واشنگتن براي مهار اوضاع مصر و چه بسا كه باز گرداندن همكاران مبارك به قدرت، سعي دارد از طريق اعطاي وام فوري به قاهره در جهت حفظ زنجيره‌هاي اسارت مصر در چنگال آمريكا و صهيونيستها تلاش كند.

از اين 3 مورد، اين نتيجه مشترك را مي‌توان به دست آورد كه اوضاع سياسي - اجتماعي حتي در مصر و تونس هنوز نيز كاملاً تثبيت نشده و ممكن است برگشت پذير باشد و حداقل، قدرتهاي شيطاني با دل بستن به لايه‌هاي فاسد و در عين حال حاكم در مصر و تونس تلاش مي‌كنند شانس خود را براي مهار اوضاع و باز گرداندن شرايط جهنمي گذشته امتحان كنند.

اين بدان معني است كه ملت‌هاي منطقه بويژه در مصر، تونس و يمن بايد هشيار باشند و تصور نكنند دستاوردهاي مبارزه عليه رژيم‌هاي ديكتاتوري تثبيت شده و برگشت ناپذير است. عربده‌هاي "علي عبدالله صالح" در روزهاي اخير، با مواضع موذيانه‌اش در هفته‌هاي گذشته، به كلي غيرقابل مقايسه است و نشان مي‌دهد وي از جانب رژيم آل سعود و غرب، تشويق و تحريك به مقابله با انقلابيون شده و به وي اطمينان داده شده كه مي‌تواند فرياد اعتراض مردم يمن را در گلوها خفه كند. حتي در مصر و تونس نيز مزدوران رژيم، بيكار ننشسته‌اند و سعي دارند از فرصت‌هاي طلائي موجود براي احياي فضاي جهنمي گذشته و تشديد خفقان و سركوب، استفاده‌هاي ممكن را به عمل آورند.


رسالت

«آموزش و پرورش و الگوي ايراني اسلامي تحول» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن مي‌خوانيد:
"نظام كنوني آموزش و پرورش ما توانايي لازم را براي تربيت نسل‌هاي گوناگون ما نشان نداده است". (1) اين واقعيتي است كه مقام معظم رهبري در ديدار اخير با مسئولان و فرهنگيان سراسر كشور، بار ديگر آن را يادآور شدند و سال‌هاست كه براي رفع همين كاستي، آموزش و پرورش كشور دستخوش تغييرات پي در پي در برنامه‌ها مي‌باشد.

از طرف ديگر اين تغييرات، متاثر از تغييرات مديريتي در نهاد تعليم و تربيت نيز شده است و هر مديري بر اساس ظن و ذهنيت و پيشداوري‌ها و راي خود، موضوع يا موضوعاتي را مسئله اصلي تلقي مي‌كند و براي حل آن همت مي‌گمارد و اسرار درون اين دستگاه كمتر مورد جستجو قرار مي‌گيرد و به همين دليل برايند اين تغييرات، تاكنون نتوانسته است پاسخگوي مطالبات مردم باشد.

به عنوان مثال در زمينه جذب نيروي انساني، كه سرنوشت سازترين مسئله تعليم و تربيت است، چندان كه رهبر فرزانه تاكيد فرمودند كه:
"شما (معلمان) مي‌توانيد به معناي حقيقي كلمه انسان‌ تراز اسلام را به وجود بياوريد. "(2)

در دوره‌اي براي جذب نيروي انساني، ارتقاي تربيت معلم‌ها در قالب دانشگاه پيامبر اعظم(ص) مورد توجه واقع شد و سخن از نظام تربيت معلم به ميان آمد و با جذب هزاران دانشجوي تربيت معلم، نگاه‌ها به سوي مراكز تربيت معلم جلب شد. اما در دوره بعد، اقدامات انجام شده در اين زمينه مسكوت مي‌ماند و تاسيس دانشگاه فرهنگيان مطرح مي‌شود و تا تاسيس آن دانشگاه ده‌ها هزار رديف استخدامي به حق التدريسي‌ها و آموزشياران نهضت سوادآموزي تخصيص مي‌يابد، بدون آنكه حتي يك رديف براي استخدام يك دانشجوي تربيت معلم داده شود.

گزينش معلم نيز سرنوشتي مشابه دارد ودر دوره‌اي پس از سال‌ها ركود، بر ضرورت و اهميت آن پافشاري شد و عوامل گوناگوني از جمله تخصص، تعهد، فضل و خصوصا عشق به معلمي به عنوان شاخصه‌هاي اين گزينش مورد تاكيد قرار گرفت. اما در دوره‌هاي بعدي هزاران نفر از داوطلبان پيشه معلمي، با استدلال ايجاد شغل و كارآفريني، جذب شدند بدون آنكه حتي رشته تحصيلي آنان مبناي به كارگيري‌شان قرار گيرد تا چه رسد به ارزيابي ديگر صلاحيت‌ها و توانمندي‌ها.

تغييراتي از اين دست، منحصر به عرصه نيروي انساني نبوده است، بلكه ساختار وزارتخانه و نيز ساختار دوره‌هاي آموزشي و برنامه‌ها و حتي سند تغييرات آموزش و پرورش تحت تاثير جابه‌جايي مديريت‌ها، با سردرگمي مواجه بوده است و به طور طبيعي در معلمان و فرهنگيان نوعي عدم اطمينان نسبت به ثبات طرح‌ها و برنامه‌هايي كه ارائه مي‌شود، پديد آورده است.

اين تغييرات شتابزده در دستگاه مشاهده مي‌شود كه داير مدار تعليم و تربيت كشور مي‌باشد و ناگفته پيداست كه تعليم و تربيت به عنوان مقوله‌اي حساس و ديربازده، اين گونه نوسانات سريع را بر نمي‌تابد. بر همين اساس، مقام معظم رهبري در ديدار اخير با فرهنگيان و مسئولان محترم وزارت آموزش و پرورش، ضمن تاكيد بر ضرورت "ايجاد يك الگوي مستقل ايراني و برخاسته از معنويات" يادآوري فرمودند:"جهت را مشخص كنيد، بدانيد چه كار مي‌خواهيم بكنيم، نقشه جامع براي تحول در دستمان باشد. "(3)

بنابراين با توجه به تاكيد معظم له، گام نخست در اعتبار بخشيدن به هر دگرگوني و تغييري، روشن ساختن ضرورت و جايگاه آن بر اساس نقشه جامع تحول است.

پيش از اين، رهبر فرزانه انقلاب در رهنمودهاي خويش، اسلامي بودن، انقلابي بودن، بومي بودن، حفظ هويت ملي و حفظ اصالت‌ها و ريشه‌ها(4) را به عنوان برخي از اصول حاكم بر نقشه جامع تحول، يادآور شده‌اند و پيش نياز تحول بنيادين را تدوين "فلسفه آموزش و پرورش اسلامي" (5) تعيين فرموده‌اند و بر اساس اين فلسفه بايد ويژگي‌هاي انسان ‌تراز اسلام، مشخص شود و آن گاه نظام مطلوب آموزش و پرورش و محتواي آن، با بهره‌گيري از برنامه‌هاي گوناگون طراحي گردد.

اما واقعيت آن است كه تاكنون پيرامون اين اساسي‌ترين اقدام، يعني تدوين فلسفه آموزش و پرورش اسلامي، اجماع و اتفاق نظري فراهم نيامده است و مجموعه‌هاي متعددي كه در حوزه تعليم و تربيت مسئوليت و نفوذ دارند، نظير مجلس شوراي اسلامي، مجمع تشخيص مصلحت نظام، شوراي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي عالي آموزش و پرورش، هنوز به سندي كه بر آن اتفاق نظر داشته باشند، دست نيافته‌اند.


قدس

«اقتدار؛ ضرورت ديپلماسي رسمي در تحولات اخير منطقه» عنوان يادداشت روز روزنامه قدس به قلم مجيد صفاتاج است كه در آن مي‌خوانيد:
درعرف بين الملل و تعريف کلاسيکي که از موفقيت سياست خارجي بيان مي‌شود، ميزان تأثيرگذاري يک کشور در ساير واحدهاي سياسي و تأثير آن بر امنيت و ثبات داخلي خود، از عناصر اصلي يک سياست خارجي موفق است.

پس از حوادث و رويدادهايي که طي چند ماه گذشته در کشورهاي عربي آغاز شده و از شمال آفريقا به کشورهاي حوزه خليج فارس رسيده، شاهد يک خيزش عمومي و مردمي به سمت ايجاد تغيير در نظامهاي حکومتي منطقه بوده ايم که بخش بزرگي از آن متأثر از انقلاب اسلامي ايران و مدلي است که پس از گذشت سه دهه با وجود همه موانع سياسي، اقتصادي و نظامي و امنيتي، به اذعان بسياري از حکام کشورهاي دشمن ما از جمله آقاي نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي، توانسته به شکلي معجزه آسا از تمامي موانع عبور کرده و خود را تثبيت کند.

اين ويژگي منحصر به فرد، البته بخشي به دليل نظام پوياي جمهوري اسلامي ايران بوده و بخشي ناشي از امنيت مردمي و پايدار کشور ما که طبيعتاً همه اينها برآيندش در شکوفايي و اقتدار اقتصادي ايران و شتاب گيري کشور ما در حوزه‌هاي پيشتاز علمي است که آن را به الگوي ملتهاي خاورميانه بدل کرده است.

لذا، انتظار ملتهاي مسلمان منطقه با توجه به جايگاه ويژه‌اي که ايران در منطقه پيدا کرده در تحولات اخير انتظار بسيار بالايي بود، اما به نظر مي‌رسد متناسب با اين جايگاه و ظرفيت سياسي دستگاه ديپلماسي ما، نتوانسته از فرصتهاي موجود استفاده کرده و نقشي در شأن جمهوري اسلامي ايران ايفا کند.

اگر چه در مقاطع مختلف و به فراخور ديپلماسي رسمي کشور در قالب مذاکرات مختلف، صدور بيانيه ها، اعلام مواضع و رايزنيهاي گوناگون سعي کرده است موجي را که در کشورهاي عربي و جهان اسلام ايجاد شده را از يک پشتوانه و حمايت در خور جهاني بر خوردار کند، اما متأسفانه اين سياست بيش از آنکه در عرصه ديپلماسي رسمي و رويکرد دولتها توفيق يابد، تحت تأثير غلبه نظريه ديپلماسي عمومي در صحنه افکار عمومي ملتها مؤثر بوده که حداقل مي‌توان گفت در کوتاه مدت و ميان مدت تأثير مستقيمي بر تحولات و رخدادهاي منطقه و اوضاع مردم کشورهايي مثل بحرين، يمن وغيره ندارد.

سؤال مهمي که از دستگاه سياست خارجي کشورمان مي‌توان کرد، اين است که آيا به همان حد و اندازه‌اي که رسانه‌هاي غربي مدعي هستند ايران پيروز تحولات خاورميانه و بيداري ملتها بوده و موج بيداري ملتهاي عرب و مسلمان برگرفته از انقلاب اسلامي ما بوده ما هم براي تأثيرگذاري بر روند اين تحولات تلاش کرده ايم؟
آيا مي‌توانيم مدعي شويم که ما هم به‌اندازه کشورهايي مثل قطر، کويت، امارات و يا عربستان براي هدايت اين تحولات به سمت جريان حقي که مدافع آن هستيم، تلاش کرده ايم؟

به نظر مي‌رسد متأسفانه تحت تأثير هجمه سياسي و تبليغاتي اعراب و کشورهاي غربي و افتراهايي که آنها درباره دخالت ايران در کشورهاي منطقه متوجه ما کرده‌اند، در حوزه ديپلماسي رسمي به نحوي ملموس محافظه کارانه و محتاط رفتار کرده ايم. در 32 سال گذشته، کشورهاي عربي همجوار همواره آشکارا و بي پروا کوشيده‌اند ما را با حربه دخالت در امور داخلي اعراب و تلاش براي نفوذ بر کشورهاي عربي در محاق و زاويه‌اي بسته قرار دهند و چهره خصمانه خود را در ادوار گذشته هيچ گاه نپوشانده‌اند.


ايران

«تكليف ما» عنوان سرمقاله روزنامه ايران به قلم علي‌اكبر جوانفكر است كه در آن مي‌خوانيد:
طي سه هفته اخير، برخي عناصر و افراد ذي‌نفوذ و صاحب ترييون در كشور، با بهانه قرار دادن يك مسئله فرعي و غير مهم، فضاي فكري و رواني جامعه را دستخوش التهاب و نگراني كرده و با وجود تذكر رهبر فرزانه انقلاب مبني بر عدم غفلت از مسائل اصلي كشور، تلاش كرده‌اند تا افكارعمومي و خصوصي را درگير يك مسئله كوچك و حاشيه‌سازي‌هاي بي‌پايان خود در اين زمينه نمايند.

مشوه ساختن اذهان عمومي نسبت به دولت متدين، متخصص، ولايي، انقلابي، پرتلاش و خستگي ناپذير آقاي احمدي‌نژاد، ثمره تبليغات مسمومي بود كه شبكه‌اي از رسانه‌هاي زنجيره‌اي با همراه و همصدايي برخي عناصر سياسي و حزبي مشهور به مخالفت با دولت به‌وجود آوردند و در پي همين رفتار غيرقابل دفاع بود كه رهبر معظم انقلاب، بر ضرورت پرهيز از هر کار و اقدامی که موجب خوشحالي دشمنان و ناراحتي دوستان شود، تأكيد كردند.

كساني كه دولت و همكاران رئيس‌جمهور را آماج برخي تهمت‌هاي ناروا قرار دادند، دانسته يا ندانسته شرايطي را در كشور ايجاد كردند كه تداوم آن مي‌توانست به عمق نگاه و باور ديني مردم آسيب جدي بزند و تبعات سخت و نگران‌كننده‌اي را براي جامعه به همراه بياورد.

در فضاي مغشوش ناشي از شبهه‌افكني مخالفان دولت، نگارنده اين ستون با ايمان راسخ به تعهد و دلدادگي رئيس‌جمهور محترم به رهبر فرزانه انقلاب و ولايتمدار بودن دولت، پيوسته تلاش كرد تا سهم خود را در ابهام‌زدايي از افكار عمومي ايفا كند و مانع از آن شود كه دل‌هاي پاك مردم نسبت به خدمتگزاران خود در دولت، جريحه‌دار گردد.

رئيس‌جمهور در جلسه روز گذشته هيأت دولت، يك بار ديگر با هوشمندي و درايت خود، تلاش غيرقابل دفاع يك گروه از مدعيان زياده‌خواه را ناكام گذاشت و با روشنگري در اين زمينه، بر اين نكته تأكيد كرد كه وي و دولت او، دفاع حقيقي از ولايت فقيه را براي خود يك تكليف شرعي و قانوني مي‌داند و اين راه را پر صلابت‌تر از گذشته ادامه خواهد داد.

روزنامه ايران اميدوار است، همه كساني كه با انگيزه رقابت سياسي و انتخاباتي، نقش منفي و دور از انتظاري را در رويدادهاي سه هفته اخير ايفا كردند، از انتشار اخبار دروغ و بي‌اساس دست بردارند و با رعايت موازين اخلاقي و انساني، مانع از آسيب ديدن چهره نظام و مردم شوند.


سياست روز

«تفسیر نادرست آمریکا از حضور فعال ایران در منطقه» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم مرضیه سخاوتی است كه در آن مي‌خوانيد:
با گذشت چندین ماه از بحران میان کشورهای اسلامی منطقه و شمال آفریقا و تفاسیرگوناگون از آنها، آمریکا وقدرتهای ذینفع در منطقه واکنشها و اعتراضهای ایران را به ورود نظامیان خارجی به بحرین، مداخله در امور منطقه می نمایند.

براساس این اتهامات، آمریکا، کشورهای منطقه و شمال آفریقا را علیه ایران تحریک نموده به طوریکه بحرین، سفیر ایران را فراخواند. تحلیل روابط ایران و بحرین که درقالب سندی از سوی آمریکا ارائه شده دلیل دیگری براین مدعاست.

در حالیکه کشورهای منطقه در گذشته تحت سلطه استعمار بوده‌اند، به خصوص بعد از جنگ جهانی اول که انگلیس و فرانسه کشورهای اسلامی را میان خویش تقسیم کردند و افراد دیکتاتور را حاکم این کشورها گردانیدندو با خلق پدیده صهیونیست بعد از استعمارزدایی قصد داشتند کشورهای اسلامی را سرگرم نمایند تا غیر مستقیم به استعمارشان ادامه دهند. درواقع تحقیر چندین ساله کشورهای اسلامی، منجربه حرکتهای انقلابی گردیده است.

کشورهای منطقه و کشورهای غربی که با تحریکات آمریکا نسبت به ایران روبه رو هستند، قصد دارند با نسبت دادن شرایط ایجاد شده به ایران، به ایرانی هراسی دامن بزنند.

اما اگر آمریکا و همقطاران وی تفسیر درستی از سیاست خارجی ایران داشته باشند قطعا از شدت این اتهامات خواهند کاست.

برای تفسیر سیاست خارجی ایران و مخصوصا واکنش ایران به انقلابهای منطقه بهره گیری از نظریه واقع گرایانه ضروری به نظر می رسد. در نگاه واقع گرایانه نظام بین الملل هرج و مرج گونه است.

این نحله فکری مسلط بردوشاخه ی رئالیست " تدافعی" و " تهاجمی" است. تفسیر آمریکا از عملکرد ایران در منطقه بر اساس " رئالیست تهاجمی" صورت گرفته و براساس آن به دنبال اتخاذ سیاست "بازدارندگی" است. در واقع رئالیستهای تهاجمی همچون مرشایمر معتقدند دولتها درکسب قدرت بیشتر در نظام بین الملل به جای دست شستن از رقیب، خطر " جنگ" را می پذیرند. دولتها نسبت به نیات یکدیگر بی اطلاع هستند، پس برای بقای خویش گزینه ی" جنگ" را مناسب می یابند. این تحلیل از سیاست خارجی ایران، منجر به نتایج منفی شده است. اگر آمریکا و دیگر متحدان وی حضور ایران میان کشورهای منطقه را از منظر " رئالیسم تدافعی" مورد ارزابی قرار دهند نه تنها نسبت به ایران سیاست بازدارندگی اتخاذ نمی کنند بلکه سعی می کنند ایران را در نظام امنیتی – سیاسی منطقه ادغام نمایند.

رئایست تدافعی ‌یکی از شاخه های رئالیسم نوکلاسیک است که افرادی نظیر جک اسنایدر، استفان والت و باری بوزان براین رویه‌اند.


حمايت

«وقتي همه خوابيم» عنوان سرمقاله روزنامه حمايت به قلم سيد محمد مهدي موسوي است كه در آن مي‌خوانيد:
انتشارات... با بيش از سه دهه افتخار در خدمت فرهيختگان و کتاب دوستان.... نشر.... پذيراي شما در غرفه شماره... سالن ناشران داخلي است... از همه بانوان محترم به ويژه غرفه‌داران عزيز مي‌خواهيم که حجاب و شئونات اسلامي خود را مراعات کنيد. ‏‏

طبعا همه افرادي که از نمايشگاه کتاب امسال و البته ساليان گذشته بازديد داشته‌اند، بارها و بارها اين جملات را به ويژه قسمت اخير آن را از بلندگوي مصلي تهران شنيده‌اند. ‏‏

اين پيام‌هاي صوتي در كنار نصب تراکت‌ها و بنرهاي كوچك و بزرگ در جاي جاي نمايشگاه در مورد لزوم حفظ حجاب بانوان شايد در نگاه اول حاکي از توجه مسوولان نمايشگاه به اين دغدغه جدي قشر متدين جامعه باشد، اما با اين حال آن چه انسان پس از دقايق کوتاه از گشت و گذار در نمايشگاه دستش مي‌آيد، وجود و تنوع مظاهر بدحجابي است؛ گو اين که متاسفانه برخي از بانوان نمايشگاه کتاب تهران را با عروسي و مجالس آن چناني عيش و نوش اشتباه گرفته‌اند و اين وضع که از گذشته نيز مسبوق به سابقه بوده کماکان موجبات رنجش خاطر عموم متدينين را فراهم آورده است. ‏‏

واقعا جاي بسي تاسف است که فرهنگي ترين و البته بزرگ ترين رويداد علمي و فرهنگي کشور به محلي براي نمايش آخرين مدل‌هاي آرايش و مانتوهاي کوتاه با آستين نيمه تبديل شده است. در اين خصوص سوالي که از مسوولان نمايشگاه بايد پرسيد اين است که چرا اين عزيزان براي فروشندگان، لباس فرم تعيين نمي‌کنند تا بلکه همه دختران فروشنده مجبور باشند حداقل پوشش را رعايت کنند؟ و اين که چرا و بر چه مبنايي اجازه مي‌دهند غرفه‌ها با استفاده ابزاري از زيبايي زن، اقدام به فروش بيشتر کنند؟

اين در حالي است که مسوولان برگزاري نمايشگاه مي‌توانند حداقل نسبت به حجاب غرفه‌داران که با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي غرفه داير کرده‌اند، نظارت جدي‌تري داشته باشيد. ‏‏

نکته مهم ديگر اين است که بايد با تدبير مناسب و برنامه‌ريزي صحيح کوشيد تا فضاي فرهنگي و فکري نمايشگاه بين‌المللي کتاب که محل حضور نخبگان فکري و فرهنگي است، حفظ شده و بروز ظواهر نامناسب در آن به حداقل ممکن برسد. ‏‏
به راستي اگر بانوان جامعه ما به طور کلي و بانوان بازديد کننده از نمايشگاه کتاب که علي القاعده بايد آن‌ها را جزو نسوان اهل فرهنگ و نجابت تلقي کرد، بدانند حجاب وسيله‌اي است كه نشان مي‌دهد آن‌ها وسيله و ابزار خودنمايي نيستند و البته اين باور در بين آنان عميقا ريشه بدواند، به نظرم شاهد حل بخش عمده‌اي از اين مشکل ضد فرهنگي خواهيم بود. ‏‏

وقتي فرانتس فانون، اولين اقدام در تغيير فرهنگ از سوي استعمار فرانسه در الجزاير را بي‌حجاب کردن زنان مسلمان مي‌داند و در کتاب خود مي‌نويسد هر چه زن الجزايري بيشتر عريان مي‌شد، چنگال استعمارگر بيشتر به حلقوم الجزيره فرو مي‌رفت، چه کسي است که نداند رواج بي عفتي و بد حجابي و بي حجابي اولين روزنه نفوذ دشمن به جامعه اسلامي و پيگيري طرح مرحله به مرحله استحاله چنين جامعه‌اي از سوي دشمن است؛ آن هم دشمني آگاه، آماده و کمين کرده. ‏
 

مردم سالاري

«فرصت خدمت يا موسم اختلاف؟» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوه است كه در آن مي‌خوانيد:
زماني که رئيس جمهور دوره اصلاحات گفته بود هر 9 روز يک بحران براي دولتش ايجاد مي‌کنند، محافظه کاران که هنوز نام اصولگرا روي خود نگذاشته بودند اعتراض کردند که کدام بحران؟ در اين مجال در پي آن نيستيم که بررسي کنيم آيا آنچه هر 9 روز يک بار براي دولت اصلا حات رخ داد، واقعا بحران بود يا خير.

آنچه در اين مجال مدنظر است، يادآوري اين نکته است که بحران سازان چه کساني بودند و چه کساني هستند؟ در دوره اصلا حات، انتقادات و اعتراضات نسبت به اصلا ح طلبان، از طرف جبهه محافظه کاران روانه مي‌شد و گاه اتفاقاتي رخ مي‌داد که هر يک براي ناکام گذاشتن يک دولت کافيست; از قتل‌هاي زنجيره‌اي گرفته تا حوادث کوي دانشگاه و... دامنه اين رخداد‌ها آنقدر وسيع شد که برخي اصلا ح طلبان شعار خروج از حاکميت را سر دادند تا نشان دهند مسوول هر گونه نارسايي، محافظه کاران هستند. البته لا زم نبود اصلا ح طلبان، خودشان از حاکميت خارج شوند. مدت زيادي سپري نشد که اصلا ح طلبان را از حاکميت خارج کردند و اکنون به جز معدودي از اصلا ح طلبان که فراکسيون خط امام (ره) مجلس را تشکيل مي‌دهند و معدودي اصلا ح طلب عضو شوراها، ديگر کسي در حاکميت نمانده است.

زماني که اصلا ح طلبان از حاکميت خارج شدند و دولت و مجلس به دست اصولگرايان افتاد، اگرچه اصلا ح طلبان در بدو امر به دليل خروج اجباري از حاکميت ناراضي بودند، اما به نظر مي‌رسيد با توجه به يک دست شدن دولت و مجلس و عدم وجود گروه مخالفي همچون اصلا ح طلبان در حاکميت، زمينه تحقق شعارهاي اصولگرايان و مطالبات مردم فراهم شود، چرا که ديگر- به ويژه پس از انتخابات سال 1388- اصلا ح طلبان در حاکميت نبودند که مانعي در مسير حرکت اصولگرايان ايجاد کنند.

اما اختلا فات اصولگرايان با هم آنقدر اوج گرفته که گروه از آنها نه تنها حاضر به ائتلا ف با طيف ديگر اصولگرايان نيستند، بلکه حاضرند با اصلا ح طلبان هم اجماع کنند به گونه‌اي که فراکسيون خط امام(ره) مجلس مجبور مي‌شود هر گونه ارتباط خود با اين طيف را تکذيب کند.

طيفي از اصولگرايان، تندترين انتقادها و تهمت‌ها را روانه طيف ديگر مي‌کنند و اين اختلا فات، هر چه به سمت انتخابات مجلس نهم پيش مي‌رويم عميق تر و گسترده تر مي‌شود. کساني که تصور مي‌کردند با يکدستي دولت و مجلس، فضاي مساعدي براي تحقق مطالبات مردم فراهم مي‌شود، اکنون با مشاهده اين همه جنجال و اختلا ف، دريافته‌اند که تصور چندان صحيحي نداشته‌اند.

اگر در زمان دولت اصلا حات، اصولگرايان هر 9 روز يک بار براي دولت، بحران ايجاد مي‌کردند، امروز که ديگر از طيف جناح مقابل خبري نيست، اصولگرايان براي خودشان بحران آفريني مي‌کنند و فرصتي که مي‌توانست در آرامش براي خدمت رساني به مردم سپري شود، در پوشش شعارها و وعده‌هاي جذاب هدر مي‌رود.


ابتكار

«پرواز لشکر جنّيان در سپهر سياست ايران!» عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد:
سياست در ايران چندوقتي است که ظرفيت عجيبي پيدا کرده است. ديگر نه‌تنها انسان‌هاي ناشناس و کمتر شناخته‌شده‌اي مي‌توانند در اين فضا عرض اندام کنند، که لشکر جن و پري هم فرصت را مغتنم شمرده‌اند و خيمه‌اي در اين اردوگاه برپا کرده‌اند تا با عمليات محيرالعقولي هرچيز يا هرکسي را که خواستند به تسخير خود درآورند؛ اموري که در زمانه ما، تنها به مدد فيلم‌هاي انيميشن هاليوودي قابل تصوراست. سينما البته جاي خيال‌پردازي و داستان‌سرايي به واسطه تخيلات نويسندگان و کارگردانان و توليدکنندگان است؛ تخيلاتي که واسطه انتقال مفاهيم واقعي و حقيقي شده‌اند، اگرچه اين واقعيات و حقايق با هاله‌هايي از «فسون و فسانه» پوشانده شوند.

سياست اما در دوران مدرن، رسالت افسون‌زدايي را برعهده گرفته است و سياست‌مداران تنها با ابزارهايي واقعي سروکار دارند.

مردم، انتخابات، روابط داخلي و بين‌المللي، منافع ملي، جنگ، صلح، رايزني، چانه‌زني، بمب اتمي، انرژي هسته‌اي، هيروشيما، حلبچه، ميدان‌هاي تيان آن من، لوءلوء، التحرير، قذافي، بن‌لادن، اوباما، مبارک، علي‌عبدالله‌صالح و... همه و همه واسطه‌هايي هستند که در عرصه جهان نقش‌آفريني کرده و مي‌کنند، همه يا از جنس انسان‌اند يا اتفاق يا مکان ويا موقعيت. هيچ‌يک افسون و افسانه‌اي با خود ندارند (که حتي افسانه بن‌لادن هم در خانه‌اي در حوالي اسلام‌آباد رنگ واقعيت به خودگرفت. )
در ايران ما، گويي بايد بر ‌اين‌همه واقعيت، چيزهاي ديگري هم افزوده شود تا کار به سرانجام برسد. پس به‌ناچار، هاله نور، معجزات عجيب و غريب، کرامات محيرالعقول، جادو و جنبل، رمل و اسطرلاب، علم جفر و غيب‌گويي، طلسم و... مانند جلوه‌هاي ويژه توليدات سينمايي، به فيلم مستند سياست در ايران اضافه مي‌شوند و در پايان ملغمه‌اي توليد مي‌شود که هم تماشاگر را به خنده مي‌اندازد و هم کارگردانان و بازيگران و عوامل توليد را مضحکه منتقدان موشکاف و کاربلد مي‌کند. اين واکنش‌ها اما تنها در دل اتفاق مي‌افتد، چنان‌که به هر دليلي هيچ نقد منسجم و درستي درباره اين فيلم سينمايي/ مستند/ انيميشن در دست نيست.

برگرديم به حوزه سياست داخلي. اين روزها اخبار بسياري از حضور رمالان و جن‌گيران و دعانويسان در اطراف چهره‌هاي سياسي به‌گوش مي‌رسد. جايي که بايد کارشناسان سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي حضور داشته باشند و با اعداد و ارقام و تحليل و تفسير و موشکافي به پديده‌ها بنگرند، گروه تاس مي‌اندازند و ورد مي‌خوانند و فوت مي‌کنند و....

بدون ترديد در تنها حوزه‌اي که اين موضوعات به‌کار نمي‌آيد، سياست است که علم واقعيت‌هاي موجود و موقعيت‌هاي مطلوب است. چه شده است که رايزني و يارگيري، جاي خود را به وردخواني و دعانويسي داده است؟ چه اتفاقي افتاده است که مذاکره بر سر منافع ملي و حتي حزبي به طلسم‌بستن و طلسم‌شکستن منجر شده است؟ چرا تحليل و تفسير حرکت‌هاي سياسي حريفان و رقيبان، به غيب‌گويي و بخت‌گشايي کشيده شده است؟

به نظر مي‌رسد ريشه‌هاي اين اتفاقات را بايد در رفتارهاي برخي از چهره‌هاي مرجع در حوزه‌هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي جست‌وجو کرد. اگر وقتي فلان مسئول در عصر ديجيتال و در برابر دوربين‌هاي رسانه‌هاي جهان، از کراماتي سخن مي‌گويد که به عصر اوهام و جن و پري تعلق دارد، اگر زماني‌که گروه پيروزي خود را در انتخابات مختلف به تحولات ماورايي و فوق بشري نسبت مي‌دادند و اگر آن هنگام که برخي از دوستان نادان براي برتر جلوه‌دادن شخصيت‌هاي کشور، معجزات پيامبران و ائمه را به آنان نسبت مي‌دادند، رسانه‌ها و مراجع سياسي و اجتماعي و مذهبي، فرصت نقد و نورافشاني پيدا مي‌کردند، اين‌همه خرافه و افسون در فضاي سياسي و اجتماعي کشور رشد نمي‌کرد و اين‌چنين بند بر دست و پاي تحولات نمي‌نهاد.


دنياي اقتصاد

«بازی باخت ـ باخت تولید» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر فرخ قبادی است كه در آن مي‌خوانيد:
1- از ابتدای اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها مقرر شده بود که 50 درصد درآمدهای ناشی از اصلاح قیمت‌ها بین مردم توزیع شود‌، 20 درصد را دولت بردارد و 30 درصد به بخش‌های تولیدی تعلق گیرد.

هدف از سهمیه تخصیص داده شده به تولید‌، جبران بخشی از هزینه‌های افزایش یافته به علت بالا رفتن قیمت حامل‌های انرژی و نیز بهسازی فناوری بنگاه‌ها به منظور افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌های تولید اعلام شده بود. متاسفانه در عمل‌، تولید از این سهمیه‌بندی چندان طرفی نبست و بر اساس اطلاعات موجود تاکنون تنها یک هشتم آن 30 درصد وعده داده شده‌، به تولیدکنندگان پرداخت شده است که آن هم صرفا به صورت وام کم‌بهره بوده است. (1) در همین حال و به‌رغم جهش هزینه‌های بنگاه‌ها‌، افزایش قیمت کالاهای تولیدی تا پایان فروردین ماه ممنوع شد و از آن پس نیز قیمت‌ها تنها با ارائه دلایل مستند توسط بنگاه‌ها یا اتحادیه‌ها و پس از اخذ مجوز از وزارت بازرگانی قابل افزایش اعلام شده است.

2- ظاهرا‌ و به‌رغم رکود و کسادی حاکم بر بازار و فشار طاقت‌فرسايی که با افزایش قیمت حامل‌های انرژی به تولیدکنندگان وارد آمده‌، گروهی معتقد بودند که سهم تولید از درآمد ناشی از هدفمندسازی یارانه‌ها بايد کاهش یابد. اما هفته گذشته ريیس اتاق بازرگانی ایران به تولیدکنندگان مژده داد که این کاهش صورت نخواهد گرفت. به گفته ایشان «با پیگیری‌های وزارتخانه‌های صنایع و جهاد کشاورزی، نگرانی پیش‌آمده در جریان تصویب بودجه که کاهش سهم تولید از 30 به 20 درصد را دنبال می‌کرد، برطرف شد و بر این اساس‌، سهم تولید از منابع درآمدی هدفمند کردن یارانه‌ها همچنان 30 درصد خواهد بود». (2)

3- اما حوادث به گونه‌ای دیگر رقم خورد. روز پنج‌شنبه گذشته نمایندگان مجلس تصویب کردند که سهم تولید از درآمد هدفمند‌سازی یارانه‌ها از 30 درصد به 20 درصد کاهش یابد‌، سهم 20 درصدی دولت از این درآمدها حذف شود و سهم یارانه‌های نقدی و غیرنقدی پرداختی به مردم به 80 درصد افزایش یابد. (3) این سهمیه‌بندی لزوما به معنای افزایش یارانه دریافتی هر شهروند نخواهد بود. بر اساس محاسبات و گفت و شنودهای نمایندگان در مجلس‌، ظاهرا درآمدهای حاصل از هدفمند‌سازی یارانه‌ها بیش از اندازه برآورد شده بوده و بر اساس محاسبات دقیق‌تر‌، سهم 80 درصدی تخصیص داده شده به مردم‌، تنها از کاهش یارانه ماهانه هر شهروند در سال جاری جلوگیری خواهد کرد. البته رقم کل یارانه‌های پرداختی به مردم به دلیل افزایش جمعیت و اضافه شدن کسانی که جدیدا پرونده‌های خود را تکمیل کرده‌اند‌، قاعدتا افزایش خواهد یافت.

4- اکنون این سوال پیش می‌آید که تولیدکنندگان برای جبران این کاهش سهمیه چه راه‌حل‌هايی پیش روی خود دارند؟ یادمان باشد که تولید در کشور ما چند سالی است که با رکودی فزاینده دست به گریبان است. اغلب بنگاه‌های تولیدی ما در دخل و خرج خود مانده‌اند و سرمایه در گردش مورد نیاز برای تامین مواد اولیه در حد مورد نیاز خود را ندارند و با ظرفیتی نازل فعالیت می‌کنند. کمبود شدید نقدینگی کار بسیاری از بنگاه‌ها را به آنجا کشانده که در پرداخت حقوق و مزایای کارگران خود نیز با مشکل روبه‌رو هستند.

بخش بزرگی از آنها به علت بدهی‌های معوقه‌، دستشان از تسهیلات بانکی یکسره کوتاه شده‌ و همه اینها امکان تولید با ظرفیت بالاتر و کاهش هزینه تمام شده را از آنها سلب کرده است. در چنین شرایطی هدفمند‌سازی یارانه‌ها‌ که البته سیاستی منطقی و ناگزیر بوده است‌، هزینه‌های تمام شده آنها را به شدت بالا برده و نیاز به بهسازی فناوری و افزایش بهره‌وری را به ضرورتی گریزناپذیر تبدیل کرده است. منابع مالی مورد نیاز برای این بهسازی از کجا باید تامین شود؟

آیا تلاش بنگاه‌ها در بالا بردن قیمت‌های فروش کالاهایشان می‌تواند راه‌حل مناسبی برای رهايی از این مخمصه باشد؟ متاسفانه این کار به دو دلیل راهگشا نیست. نخست اینکه افزایش قیمت‌ها نیاز به چانه‌زنی و ارائه مستندات گوناگون و قانع کردن وزارت بازرگانی دارد که ظاهرا به سادگی محقق نمی‌گردد. از آن مهم‌تر‌، بالا بردن قیمت‌های ریالی کالاهای تولید شده‌، با وجود نرخ‌های ارز غیر واقعی‌، مزیت قیمتی کالاهای وارداتی را باز هم افزایش خواهد داد و بازار تولیدکنندگان داخلی را محدودتر می‌سازد.


جهان صنعت

«حاشیه دولت بر متن مجلس غلبه کرد» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم روژیا یکتا است كه در آن مي‌خوانيد:
براساس حساب و کتاب‌های نمایندگان مجلس دیروز باید بررسی بودجه 90 به پایان راه خود می‌رسید که چنین نشد و به‌جای آن صحن علنی به صحنه بگو‌ومگو بعضی از نمایندگان با علی لا‌ریجانی، رییس مجلس مبدل شد و دلیل این مساله چیزی نبود جز نگرانی رییس مجلس از تغییراتی که نمایندگان با گنجاندن ردیف‌های جدید بابت حوزه‌های انتخابیه خود به وجود آورده بودند.

تعدادی از اعضای خانه ملت در این رابطه معتقد بودند که در نظر گرفتن ردیف‌های مورد نظر حق مردم است و جمعی دیگر آن را به انتخابات آتی در پارلمان و فعالیت‌های زودهنگام همکاران خود بابت کسب آرای مورد نیاز نسبت دادند اما گذشته از این عنوان‌ها کاملا‌ روشن است با تغییرات ایجاد شده توسط نمایندگان در بودجه 90 کار دشوار خواهد شد و علا‌وه بر این با یک حساب نه‌چندان دقیق می‌توان دریافت که سقف بودجه هم با گذشته فرق کرده است. اما سوال اینجاست که چرا نمایندگان باید در هنگام بررسی مهم‌ترین لا‌یحه کشور دقت لا‌زم را به خرج ندهند و با این شیوه رفتار کنند.

با نگاه به زمان بررسی لا‌یحه فوق می‌توان ابراز کرد که یکی از دلا‌یل موضوع مورد اشاره مسایل حاشیه‌ای بود که دولت سبب به وجود آمدنش شد زیرا در این روزها از تریبون هیات‌رییسه بسیار به گوش رسید که نمایندگان جلسات حاشیه‌ای در صحن علنی برگزار کرده‌اند و حتی باز شنیدیم نماینده‌ای دفاع از پیشنهاد خود را با لگد کردن گل یکی می‌داند.

اما چه بحث‌های مربوط به قهر و آشتی رییس‌جمهور حل بشود و چه نشود چگونگی اجرای بودجه در روزهای آتی پیش می‌آید و از همین الا‌ن می‌توان گله مجلس و دولت از یکدیگر را حدس زد بنابراین به جرات می‌توان گفت در بودجه 90 حاشیه دولت بر متن مجلس غلبه کرد و بر کارکرد آن تاثیر مهمی گذاشت.


برچسب ها: سرمقاله روزنامه
خبر فوری

علت شلیک پدافند هوایی در اصفهان و تبریز