شنبه ۰۱ شهريور ۱۴۰۴ - ساعت :

شهید - صفحه 99

برچسب ها - شهید
کد خبر: ۵۵۷۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۸

کد خبر: ۵۵۵۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۷

یک شب که برای زیارت حرم امیرالمؤمنین رفته بودیم، امام‌خمینی را دیدم که سر به ضریح گذاشته و گریه می‌کردند. نزدیک ایشان به زبان عربی گفتم "من شما را بسیار دوست دارم، شما هم مرا دوست دارید؟" مادرم دستم را کشید و گفت "اذیت نکن، آقا دعا می‌‌کنند".
کد خبر: ۵۵۴۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۶

ننه علی لقب معروف و مشهور مادری است که مدت ۲۰ سال بصورت شبانه روز در این خانه و در کنار مزار فرزند شهید ش زندگی کرد.
کد خبر: ۵۴۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۰۳

رئيس ستاد قرارگاه عملياتي کميته جستجوي مفقودين ستاد کل نيروهاي مسلح از رجعت پيکر مطهر 22 شهيد تازه تفحص شده دفاع مقدس به کشور در سوم اسفند ماه خبر داد.
کد خبر: ۵۴۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۰۱

زندگی کردن به گدایی در این جهان به از . . .
ادای چند جمله برای احترام به شهدای وطن، در همه جای دنیا مرسوم است اما در ایران وقتی بازیگر باشی و روی سن جشنواره ای چنین صحبت هایی را بر زبان جاری کنی یعنی خود را برای بسیاری از تحولات و موضع گیری های هم صنفی هایت آماده کرده ای.
کد خبر: ۵۳۶۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۱/۲۴

۲۲ بهمن ۵۷ که گاردی‌های رژیم طاغوت توی خیابان‌ها به مردم حمله کردند، اکبر بلافاصله با خودکار قرمز رنگی که در دست داشته، روی کاغذی می‌نویسد «این دنیا ابدی نیست، به فکر آخرت باشید» و به سرعت به جمع مبارزان می‌پیوندد.
کد خبر: ۵۳۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۱/۱۹

آتش انقلاب بحرین بالا گرفت
خون شهید تضمین کننده پیروزی است. شیعه و سنی حاضر هستند.
کد خبر: ۵۱۴۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۱/۰۷

چند روز مانده بود که برود جبهه به او گفتم: پسرم بیا ازدواج کن، من می خواهم که نشانی خانه ات را داشته باشم، چادرم را بندازم روی سرم، بیایم در خانه ات، در بزنم.
کد خبر: ۵۰۵۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۲۶

رمز عبور
کد خبر: ۴۹۸۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۹

شهید احمد کاظمی هر جا که پای جهاد علیه ظلم به وسط می آمد، تمام قد حاضر می شد و زندگی اش را صرف آن می کرد. از نبرد در جنوب لبنان تا درگیری با ضد انقلاب در کردستان و مقابله با راتش رژیم بعث. پس از جنگ نیز سرباز فداکار ولی فقیه زمان بود.
کد خبر: ۴۹۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۹

«ليلاي» عزيزم! اكنون كه اين وصيت نامه را مي نويسم با سرعت زيادي كوله بار به دوش براي ماموريت عازم خط مقدم هستم. همين قدر كه مي دانم وظيفه است، شكسته و بسته مي نويسم. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .
کد خبر: ۴۹۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۴

وی ساعت شش صبح امروز در بیمارستانی در تهران به جمع یاران شهید ش پیوست و دنیای فانی را ترک گفت.
کد خبر: ۴۹۱۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۳

بچه های تبلیغات، از هر رزمنده‌ای پیامی ضبط کردند. من در کنار برادرم محسن بودم که نوبت او شد: «من، محسن گلستانی، اعزامی از پایگاه سیدالشهداء (ع) هستم و در لشکر محمد رسول‌الله (ص)، گردان حمزه سیدالشهدا (ع) گروهان یک، دسته یک مشغول خدمت هستم.
کد خبر: ۴۸۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۰۶

امروز پنجم دي‌ماه سالروز شهادت «عبدالمهدي مغفوري» از رزمندگان لشكر 41 ثارالله در دوران دفاع مقدس است.
کد خبر: ۴۸۴۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۰۵

آچار کشی سیاست
روز 27 آذر گلوله جمجمه کسی را نشانه رفت که همه آمال و آرزویش خدمت به میهن اسلامی و فداکاری برای انقلاب بود .محمد مفتح نمادی است برای زندگی و منش متفکرانه بیشتر افراد در جامعه، او را با عنوان وحدت حوزه و دانشگاه می شناسند.
کد خبر: ۴۷۴۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۲۶

بابایی مردی بود که اگر کشته یکی از جنگ های تجاوزکارانه آمریکایی و سربازی با شهرتی بسیار کم تر از این ژنرالی که هست، سازنده حماسه "نجات سرباز رایان" خوب می دانست چگونه او را به تصویر بکشد.
کد خبر: ۴۶۰۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۱۲

این عکس در تابستان 1364، واقع در اردوگاه الصابرین کرخه بر سر سفره ناهار گرفته شده، هنگامی که بچه های گردان تخریب لشکر 10 سید الشهدا(ع) در حال خوردن غذا بودند. همانگونه که در تصویر مشخص است 11 نفر بر سرسفر حاضر هستند که 8 نفر آنها به شهدات رسیده اند.
کد خبر: ۴۲۷۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۱۸

برگزاری کنگره حماسه سازان جاوید به منظور تجلیل از روحانیون شهید و ایثارگر هم زمان با سالگرد شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی(ره)، فرصت مناسبی است تا یک بار دیگر تلاش های مخلصانه روحانیت شیعه در طول تاریخ اسلام و نقش آنان در بیداری و حرکت جامعه اسلامی بازشناسی شود.
کد خبر: ۳۹۹۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۰۲

همراه با یك پدر شهید؛ قبل و بعد از دیدار با رهبر انقلاب در كرمانشاه
ساعت 5:30 صبح در جاده‌ی خاكی روستا بودیم. روستایی كه با خانه‌های قدیمی بر كوهپایه‌ بنا شده و همه مردم می‌توانستند به راحتی از روی ایوان با هم صحبت كنند. به خانه پیرمرد زنگ ‌زدیم. جوانی تلفن برداشت و گفت ده دقیقه دیگر زنگ بز‌نید. چند ثانیه نگذشته بود كه پیرمرد زنگ ‌زد و ‌گفت جاده روستا را بالا بیایید. پیرمرد را با پسرش دیدیم كه قاب عكس پسر شهید ش را همراه پرچم ایران دست گرفته بود. پسرش برای این كه از ما مطمئن شود پرسید از كجا هستید و البته كارتی هم نخواست.
کد خبر: ۳۹۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۷/۳۰