
به گزارش صراط، محمدرضا باهنر در گفتوگوی تفصیلی با خانه ملت، آخرین تحولات عرصه سیاسی
کشور را در موضوع انتخابات تشریح کرد. بخشی از این مصاحبه را در ادامه
میخوانیم:
آقای هاشمی اعلام کردند که من در انتخابات نامزد نمیشوم اما نقشآفرینی میکنم، به نظر شما آیا میتوان با محوریت ایشان دولت فراجناحی تشکیل داد، اصلا فضای سیاسی کشور در زمان حاضر اجازه تشکیل چنین دولتی را میدهد؟
اینکه آقای هاشمی رفسنجانی میگوید من به دنبال وحدت ملی هستم، یعنی چه؟ آیا به این معنا است که توطئهگران، مختلفان، ساختارشکنان، آشوبطلبان و مدعیان تقلب در سال ۸۸ نیز وارد دولت آینده شوند؟
آیا میتوان دولت سازندگی را مصداق دولت وحدت ملی دانست؟ آیا شما دولت وحدت ملی را یک دولت فراجناحی میدانید؟
من نمیفهمم فراجناحی یعنی چه؟ یک موقع شما میگویید دولت ائتلافی که از نظر من این دولتها، دولتهای ضعیفی هستند. البته نباید به آن تند و تیزی هم که آقای احمدینژاد مدعی است که همه وزرا باید با من هماهنگ باشند، دولت شکل بگیرد. آقای احمدینژاد هماهنگی را به تبعیت محض معنی کرده است، حتی وزرا در جلسات هیات دولت هم حق ندارند خلاف نظر رئیسجمهور حرف بزنند، این نوع "هماهنگی"، یک واژه جدید در قاموس اجرایی و حقوقی کشور و ترمینالوژی حقوق است. قبلا این گونه "هماهنگی" نداشتیم، ولی آقای احمدینژاد آن را ابداع کرد.
اگر اصولگرایان به مصداق واحد نرسیدند، شما کاندیدا میشوید؟
من منتظر جریاناتی هستم که در کشور شکل میگیرد. ممکن است زمانی فرد احساس وظیفه کند که در میدان انتخابات وارد شود؛ الآن این طور احساسی ندارم و فکر میکنم جریان اصولگرا میتواند جدای از من به گزینه واحدی برسد.
با توجه به آغاز ثبتنام نامزدها در ۲۴ اردیبهشت ماه ۹۲، تا این تاریخ، وقت دارم و ضرورتی ندارد که از حالا وارد عمل شد.
رئیس جمهور چه برنامههایی برای انتخابات دارد و آیا وی در جایگاه ریاست جمهوری نباید پاسخگوی عملکرد هشت ساله خود در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی باشد؟ ارزیابی شما از نوع نگرش رئیس جمهور به عرصه فعلی کشور و انتخابات آینده چیست؟
ابتدا باید بگویم که نمیتوان این ویژگی را تنها به احمدینژاد محدود کرد بلکه روسای جمهور قبلی هم همیشه به این صورت بودهاند، یعنی هر کدام به پایان دوره خود میرسیدند دنبال راهی بودند که آیا میتوان مسیر ریاست جمهوری را ادامه داد و در قانون اساسی به نوعی سوراخی پیدا کرد تا ریاست جمهوری ادامه پیدا کند. زمان آقای هاشمی خود وی حرفی نزد اما تعدادی از وزرای کابینه او دنبال این بودند تا به نوعی قانون اساسی را اصلاح کرده و محدودیت در دورههای ریاست جمهوری را منتفی کنند تا ریاست جمهوری هاشمی ادامه پیدا کند. آقای خاتمی که خدا وی را سلامت بدارد و هدایت کند اواخر دوره ریاست جمهوری یک لایحه دو قلو زیر بغل خود گذاشته و این طرف و آن طرف میرفت که ببیند آیا میتواند برای ادامه ریاست جمهوری راهی پیدا کند، حالا احمدینژاد هم از این قاعده مستثنی نیست.
اول دوره دهم ریاست جمهوری یکی از مشاوران احمدینژاد میگفت ما برای اجرای برنامههای خود در کشور به ۲۰ سال وقت نیاز داریم یعنی برای عملیاتی کردن برنامههای خود باید تا پایان چشمانداز ۱۴۰۴ در قدرت بمانیم، بعد ما سوال کردیم که دوره ریاست جمهوری بیشتر از هشت سال که نیست، او پاسخ گفت خدا مدودف را برای همین کار درست کرده و خوب است ما یک مدودف این وسط داشته باشیم و با یک دوره تنفس، هشت سال دیگر ریاست جمهوری ادامه پیدا کند بنابراین برنامه آقایان بیست ساله است اما قانون اساسی این اجازه را نمیدهد. دولت در زمان کنونی بیش از هفت سال و نیم از برنامههای عملیاتی خود را پشت سر گذاشته و اگر عملکردی داشته باید بیان کند یعنی اگر قرار بوده تحولی برای جان گرفتن اقتصاد کشور رخ دهد به طور مشخص آن را بیان کنند.
خیلی بیانصافی است که گفته شود دولتهای هشت دوره گذشته هیچ کاری نکردند پس چه کسی این همه اتفاقاتی که در کشور افتاده را انجام داده است، این کارها را همین دولتها، مجلسها و کارشناسان دلسوز انجام دادهاند که البته نقاط ضعفی هم داشتند. دولت امروز باید بیشتر به عملکردهای واقعی گذشته خود بپردازد و در کنار نکات مثبت و اشکالات خود را بگوید و این موضوع که دولت اعتقاد دارد در هفت سال گذشته هیچ خطایی انجام نداده زیر علامت سوال قرار دارد.
با توجه به این که آقای هاشمی گفته در انتخابات ریاستجمهوری نامزد نمیشود و آقای احمدینژاد هم نمیتواند کاندید شود اما هر دو میخواهند نامزدی از گفتمان خود را به صحنه بیاورند، آیا این احتمال وجود دارد که دو قطبی احمدینژاد و هاشمی مانند آنچه در سال ۸۴ و ۸۸ دیدیم در سال ۹۲ هم تکرار شود؟
فکر میکنم این سیاست یک سیاست نخنما شده است، آقای احمدینژاد بالاخره هفت تا هشت سال روی این موج سوار بود و از همان ابتدا جامعه را دو قطبی کرد و دو قطبی آقایان احمدینژاد-هاشمی در دور دهم ریاست جمهوری هم امتداد یافت اما دیگر این شگرد برش لازم را ندارد، هرچند تصور من این است که آقای احمدینژاد به دنبال قطب دیگری به جای آقای هاشمی است، این قطب میتواند آقای لاریجانی باشد، اگر لاریجانی نشد یک عده از علما، در هر صورت دولت دنبال چنین فضایی است و مساله آقای هاشمی را دیگر منتفی، نخنماشده و بیفایده میداند بنابراین دنبال فکر جدیدی است.
برخی میگویند اگر اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری نامزد معرفی نکنند، از آنجاکه نامزد اصولگرایان رای ندارد، مردم به سمت نامزد مورد حمایت رئیسجمهور میروند. تعریف شما از فتنهگران چیست؟
کسانی که میگویند تنها ۲۵ میلیون نفر در سال ۸۸ پای صندوقهای رای آمده و رای دادند و بقیه مردم درست و حسابی نیستند که من میگویم خود شما درست و حسابی نیستید
ما یک اختلاف نظری با دوستان تندرو اصولگرا داریم چراکه آنها در بحث فتنه ۸۸ دنبال این بودند که بدانند ۱۳ میلیون نفری که به مهندس موسوی رای دادند چه کسانی هستند تا بگویند اینها جزء مردودین هستند اما من اصلا این حرف را قبول ندارم چراکه بالاخره موسوی، کروبی، رضایی و احمدینژاد از سوی شورای نگهبان به عنوان کاندیدا تایید و معرفی شدهاند. رای دادن به مهندس موسوی و کروبی جرم نبوده اما من معتقدم بسیاری از ۱۳ میلیون رای موسوی اکنون ریخته شده است، البته اینکه اصولگرایان توانستند آن را جمع کنند یا خیر، بحث دیگری است. در مجموع معتقدم فتنهگران و سران فتنه، ۵۰ نفر هم در سطح کشور نیستند و نباید ۱۳ میلیون جمعیتی که به موسوی رای دادند را فتنه بدانیم، دلیل هم این است که هر زمانی مقام معظم رهبری از سال ۸۸ صحبت کردند فرمودند "۴۰ میلیون مردم پای صندوقها آمدند و رای دادند که این رای را به نظام و انقلاب دادند" و من هیچ موقع یادم نمیآید که رهبر معظم انقلاب فرموده باشند در انتخابات ۲۵ میلیون مردم آمده و رای دادهاند. یک عده از دوستان تندرو اصولگرا اعتقاد داشتند که باید بگوییم تنها ۲۵ میلیون نفر پای صندوقهای رای آمده و رای دادند و بقیه مردم درست و حسابی نیستند که من میگویم خود شما درست و حسابی نیستید چراکه آن ۴۰ میلیونی که در انتخابات ۸۸ رای دادند به نظام رای دادند، حال پس از انتخابات موسوی و کروبی توهم تقلب برداشتند و خود را خراب کردند و هزینه سنگینی را به نظام تحمیل کردند مسئله دیگری است.
همانطور که میدانید در انتخابات ریاست جمهوری فرد مهم است، اگر آقای خاتمی کاندید شود و از شورای نگهبان تایید بگیرد آیا میتواند رای زیادی بیاورد؟
من نمیدانم که آقای خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری ثبت نام میکند یا خیر یا اگر نام نویسی که تأیید میشود یا نمیشود اما فکر اینکه اگر خاتمی بیاید ۲۰ میلیون رای میآورد، توهم است. معتقد نیستم که اگر خاتمی به انتخابات وارد شود ۱۸ یا ۲۰ میلیون رای میآورد، خود اصلاح طلبان هم چنین تحلیلی ندارند چراکه آنها تحلیل میکنند در نهایت بتوانند در دور اول ۷ تا ۸ میلیون رای بیاورند و سپس به مرحله دوم بروند تا شاید در مرحله دوم اتفاقی بیفتد.
شما علت گرانیهای امروز را چه میدانید؟
من موضوع عمدی بودن گرانیها را قبول ندارم، اما معتقدم دولت سهم تحریمها در گرانی را خیلی بزرگ میکند و در محافل عمومی و خصوصی سهم تحریمها اصلا اینقدر نیست چراکه مقدار زیادی از این گرانیها مربوط به بیبرنامگی، خودمحوری و نابخردی است، معتقدم با وجود تمام این تحریمها میتوانستیم کاری بکنیم که مشکلات اینچنینی پیش نیاید.
آقای هاشمی اعلام کردند که من در انتخابات نامزد نمیشوم اما نقشآفرینی میکنم، به نظر شما آیا میتوان با محوریت ایشان دولت فراجناحی تشکیل داد، اصلا فضای سیاسی کشور در زمان حاضر اجازه تشکیل چنین دولتی را میدهد؟
اینکه آقای هاشمی رفسنجانی میگوید من به دنبال وحدت ملی هستم، یعنی چه؟ آیا به این معنا است که توطئهگران، مختلفان، ساختارشکنان، آشوبطلبان و مدعیان تقلب در سال ۸۸ نیز وارد دولت آینده شوند؟
آیا میتوان دولت سازندگی را مصداق دولت وحدت ملی دانست؟ آیا شما دولت وحدت ملی را یک دولت فراجناحی میدانید؟
من نمیفهمم فراجناحی یعنی چه؟ یک موقع شما میگویید دولت ائتلافی که از نظر من این دولتها، دولتهای ضعیفی هستند. البته نباید به آن تند و تیزی هم که آقای احمدینژاد مدعی است که همه وزرا باید با من هماهنگ باشند، دولت شکل بگیرد. آقای احمدینژاد هماهنگی را به تبعیت محض معنی کرده است، حتی وزرا در جلسات هیات دولت هم حق ندارند خلاف نظر رئیسجمهور حرف بزنند، این نوع "هماهنگی"، یک واژه جدید در قاموس اجرایی و حقوقی کشور و ترمینالوژی حقوق است. قبلا این گونه "هماهنگی" نداشتیم، ولی آقای احمدینژاد آن را ابداع کرد.
اگر اصولگرایان به مصداق واحد نرسیدند، شما کاندیدا میشوید؟
من منتظر جریاناتی هستم که در کشور شکل میگیرد. ممکن است زمانی فرد احساس وظیفه کند که در میدان انتخابات وارد شود؛ الآن این طور احساسی ندارم و فکر میکنم جریان اصولگرا میتواند جدای از من به گزینه واحدی برسد.
با توجه به آغاز ثبتنام نامزدها در ۲۴ اردیبهشت ماه ۹۲، تا این تاریخ، وقت دارم و ضرورتی ندارد که از حالا وارد عمل شد.
رئیس جمهور چه برنامههایی برای انتخابات دارد و آیا وی در جایگاه ریاست جمهوری نباید پاسخگوی عملکرد هشت ساله خود در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی باشد؟ ارزیابی شما از نوع نگرش رئیس جمهور به عرصه فعلی کشور و انتخابات آینده چیست؟
ابتدا باید بگویم که نمیتوان این ویژگی را تنها به احمدینژاد محدود کرد بلکه روسای جمهور قبلی هم همیشه به این صورت بودهاند، یعنی هر کدام به پایان دوره خود میرسیدند دنبال راهی بودند که آیا میتوان مسیر ریاست جمهوری را ادامه داد و در قانون اساسی به نوعی سوراخی پیدا کرد تا ریاست جمهوری ادامه پیدا کند. زمان آقای هاشمی خود وی حرفی نزد اما تعدادی از وزرای کابینه او دنبال این بودند تا به نوعی قانون اساسی را اصلاح کرده و محدودیت در دورههای ریاست جمهوری را منتفی کنند تا ریاست جمهوری هاشمی ادامه پیدا کند. آقای خاتمی که خدا وی را سلامت بدارد و هدایت کند اواخر دوره ریاست جمهوری یک لایحه دو قلو زیر بغل خود گذاشته و این طرف و آن طرف میرفت که ببیند آیا میتواند برای ادامه ریاست جمهوری راهی پیدا کند، حالا احمدینژاد هم از این قاعده مستثنی نیست.
اول دوره دهم ریاست جمهوری یکی از مشاوران احمدینژاد میگفت ما برای اجرای برنامههای خود در کشور به ۲۰ سال وقت نیاز داریم یعنی برای عملیاتی کردن برنامههای خود باید تا پایان چشمانداز ۱۴۰۴ در قدرت بمانیم، بعد ما سوال کردیم که دوره ریاست جمهوری بیشتر از هشت سال که نیست، او پاسخ گفت خدا مدودف را برای همین کار درست کرده و خوب است ما یک مدودف این وسط داشته باشیم و با یک دوره تنفس، هشت سال دیگر ریاست جمهوری ادامه پیدا کند بنابراین برنامه آقایان بیست ساله است اما قانون اساسی این اجازه را نمیدهد. دولت در زمان کنونی بیش از هفت سال و نیم از برنامههای عملیاتی خود را پشت سر گذاشته و اگر عملکردی داشته باید بیان کند یعنی اگر قرار بوده تحولی برای جان گرفتن اقتصاد کشور رخ دهد به طور مشخص آن را بیان کنند.
خیلی بیانصافی است که گفته شود دولتهای هشت دوره گذشته هیچ کاری نکردند پس چه کسی این همه اتفاقاتی که در کشور افتاده را انجام داده است، این کارها را همین دولتها، مجلسها و کارشناسان دلسوز انجام دادهاند که البته نقاط ضعفی هم داشتند. دولت امروز باید بیشتر به عملکردهای واقعی گذشته خود بپردازد و در کنار نکات مثبت و اشکالات خود را بگوید و این موضوع که دولت اعتقاد دارد در هفت سال گذشته هیچ خطایی انجام نداده زیر علامت سوال قرار دارد.
با توجه به این که آقای هاشمی گفته در انتخابات ریاستجمهوری نامزد نمیشود و آقای احمدینژاد هم نمیتواند کاندید شود اما هر دو میخواهند نامزدی از گفتمان خود را به صحنه بیاورند، آیا این احتمال وجود دارد که دو قطبی احمدینژاد و هاشمی مانند آنچه در سال ۸۴ و ۸۸ دیدیم در سال ۹۲ هم تکرار شود؟
فکر میکنم این سیاست یک سیاست نخنما شده است، آقای احمدینژاد بالاخره هفت تا هشت سال روی این موج سوار بود و از همان ابتدا جامعه را دو قطبی کرد و دو قطبی آقایان احمدینژاد-هاشمی در دور دهم ریاست جمهوری هم امتداد یافت اما دیگر این شگرد برش لازم را ندارد، هرچند تصور من این است که آقای احمدینژاد به دنبال قطب دیگری به جای آقای هاشمی است، این قطب میتواند آقای لاریجانی باشد، اگر لاریجانی نشد یک عده از علما، در هر صورت دولت دنبال چنین فضایی است و مساله آقای هاشمی را دیگر منتفی، نخنماشده و بیفایده میداند بنابراین دنبال فکر جدیدی است.
برخی میگویند اگر اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری نامزد معرفی نکنند، از آنجاکه نامزد اصولگرایان رای ندارد، مردم به سمت نامزد مورد حمایت رئیسجمهور میروند. تعریف شما از فتنهگران چیست؟
کسانی که میگویند تنها ۲۵ میلیون نفر در سال ۸۸ پای صندوقهای رای آمده و رای دادند و بقیه مردم درست و حسابی نیستند که من میگویم خود شما درست و حسابی نیستید
ما یک اختلاف نظری با دوستان تندرو اصولگرا داریم چراکه آنها در بحث فتنه ۸۸ دنبال این بودند که بدانند ۱۳ میلیون نفری که به مهندس موسوی رای دادند چه کسانی هستند تا بگویند اینها جزء مردودین هستند اما من اصلا این حرف را قبول ندارم چراکه بالاخره موسوی، کروبی، رضایی و احمدینژاد از سوی شورای نگهبان به عنوان کاندیدا تایید و معرفی شدهاند. رای دادن به مهندس موسوی و کروبی جرم نبوده اما من معتقدم بسیاری از ۱۳ میلیون رای موسوی اکنون ریخته شده است، البته اینکه اصولگرایان توانستند آن را جمع کنند یا خیر، بحث دیگری است. در مجموع معتقدم فتنهگران و سران فتنه، ۵۰ نفر هم در سطح کشور نیستند و نباید ۱۳ میلیون جمعیتی که به موسوی رای دادند را فتنه بدانیم، دلیل هم این است که هر زمانی مقام معظم رهبری از سال ۸۸ صحبت کردند فرمودند "۴۰ میلیون مردم پای صندوقها آمدند و رای دادند که این رای را به نظام و انقلاب دادند" و من هیچ موقع یادم نمیآید که رهبر معظم انقلاب فرموده باشند در انتخابات ۲۵ میلیون مردم آمده و رای دادهاند. یک عده از دوستان تندرو اصولگرا اعتقاد داشتند که باید بگوییم تنها ۲۵ میلیون نفر پای صندوقهای رای آمده و رای دادند و بقیه مردم درست و حسابی نیستند که من میگویم خود شما درست و حسابی نیستید چراکه آن ۴۰ میلیونی که در انتخابات ۸۸ رای دادند به نظام رای دادند، حال پس از انتخابات موسوی و کروبی توهم تقلب برداشتند و خود را خراب کردند و هزینه سنگینی را به نظام تحمیل کردند مسئله دیگری است.
همانطور که میدانید در انتخابات ریاست جمهوری فرد مهم است، اگر آقای خاتمی کاندید شود و از شورای نگهبان تایید بگیرد آیا میتواند رای زیادی بیاورد؟
من نمیدانم که آقای خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری ثبت نام میکند یا خیر یا اگر نام نویسی که تأیید میشود یا نمیشود اما فکر اینکه اگر خاتمی بیاید ۲۰ میلیون رای میآورد، توهم است. معتقد نیستم که اگر خاتمی به انتخابات وارد شود ۱۸ یا ۲۰ میلیون رای میآورد، خود اصلاح طلبان هم چنین تحلیلی ندارند چراکه آنها تحلیل میکنند در نهایت بتوانند در دور اول ۷ تا ۸ میلیون رای بیاورند و سپس به مرحله دوم بروند تا شاید در مرحله دوم اتفاقی بیفتد.
شما علت گرانیهای امروز را چه میدانید؟
من موضوع عمدی بودن گرانیها را قبول ندارم، اما معتقدم دولت سهم تحریمها در گرانی را خیلی بزرگ میکند و در محافل عمومی و خصوصی سهم تحریمها اصلا اینقدر نیست چراکه مقدار زیادی از این گرانیها مربوط به بیبرنامگی، خودمحوری و نابخردی است، معتقدم با وجود تمام این تحریمها میتوانستیم کاری بکنیم که مشکلات اینچنینی پیش نیاید.
افکار و اعتقاداتی که هم برای نظام و هم برای اسلام خطر داره چیزی بر خلاف خط و ربط شهدا