آقاي رئيسجمهور! خبر داريد که «سيروان يگانه» ديگر زنده نيست! تا الان اين
اسم را نشنيدهايد؟ همان دختر ۱۰ ساله پيرانشهري که با ۳۰ نفر از
همکلاسيهايش در مدرسه روستاي شينآباد آتش گرفت؟ بعيد است اسم «شينآباد» و
مدرسه آتش گرفته را نشنيده باشيد!
سيروان سوخت! همان روزي که شما سخت مشغول نامهنگاري به رئيس دفترتان بوديد! همان روزي که شما قربان صدقه مشايي جانتان ميرفتيد! و لابد آتش عشق و علاقه چنان سرتاپاي شما را شعلهور کرده بود که ديگر وقت و حواسي براي پيگيري ماجراي دختران خردسال آتش گرفته در مدرسه شينآباد نداشتيد! آدم که نميتواند عشقش را دو قسمت کند! (حتي اگر متخصص کارهاي غيرممکن باشد!)
اگر نام خانوادگي «سيروان»، ملکزاده، بقايي، جوانفکر يا مشايي بود باز هم در ۱۰ سالگي و با بدني سوخته با جهان خداحافظي ميکرد؟! شما که به محض رفتن خاري به کفش اطرافيانتان فريادتان بلند و مهر و محبتتان شکوفا و نامهنگاريتان تقويت ميشود، چرا در اين حادثه ساکتيد؟! آيا بدنهاي سوخته دختربچههاي معصوم شينآباد به اندازه چند روز حبس «جوانفکر» ارزش گفتن و همدردي و نامهنگاري نداشت؟!
شما که از نردبان راي همين مردم روستايي و محروم بالا رفتيد! شما که رئيسجمهور شدنتان را مديون همين دهاتيها و پابرهنههاييد!! تلاش براي پيشگيري از وقوع حوادثي مانند آتشسوزي شينآباد پيشکش!! (چون اين ايام تمام وقت شما صرف دوئل قانون اساسي با ساير قوا و تلاش براي ديدار مشاور مجرمتان «جوانفکر»ميشود و ديگر وقتي براي حل مشکلات مردم نداريد!) لااقل براي صحنهسازي هم که شده زحمت تسليتي، پيام همدردي، اظهار تاسفي و... را ميکشيديد! جاي دوري نميرفت!
آقاي احمدينژاد! اگر دختر خودتان آن هم در چنين وضعيتي ميسوخت بازهم ساکت ميمانديد؟!
دختران کوچکي که الان روي تختهاي بيمارستانهاي اروميه و تبريز درد جانکاه سوختگي را تحمل ميکنند چطور؟ مادران و پدرانشان چطور؟ شما که به قول اطرافيانتان از همه چيز و همه جا خبر داريد از درد سوختگي ريه هم باخبريد؟ به نظر شما يک بچه ۹ ساله چقدر ميتواند درد سوختگي ريه را تحمل کند؟ يعني با هر بار نفس کشيدن مچاله شود و...!
هزينه راهاندازي يک سيستم گرمايشي ايمن براي مدرسه شينآباد چقدر ميشد؟ هرچقدر ميشد، اندازه يکي دو روز خرج و برج دفتر آقاي مشايي يا بقايي يا... که نبود! شما که براي اعزام چندباره ستارگان سينماي ايران به حج تمتع پول داريد! شما که براي خاصه خرجيهاي ميلياردي تيمهاي قرمز و آبي مشکلي نداريد، شما که براي راهاندازي روزنامه خورشيد (که وظيفه دفاع تمام قد از محبوبتان را بر عهده دارد) پول کافي داريد! شما که تا اسفنديارجان لب تر کند دنيا را به پايش ميريزيد! آيا همه دختربچههاي مدرسه شينآباد به اندازه فلان دخترخانم بازيگر از بيتالمالي که به امانت دست شما سپرده شده، سهم نداشتند؟! «سيروان» با هديه و مهتاب و مهناز چه فرقي داشت؟
اگر پول بيتالمال خرج کادوهاي ميليوني براي مهتاب و هديه و مهناز نشده بود، الان سيروان زنده بود! الان همکلاسيهايش به جاي درد کشيدن روي تخت بيمارستان و لحظهشماري براي مرگ، مشغول درس و مشق و بازي بودند!
ميخواهيد همين الان در همين تهران آن هم در حاشيه شهر که در مرکز شهر، نشاني مدارسي را خدمتتان تقديم کنيم که در کلاسهاي تنگ و تاريک و ۱۵ متري آن ۳۰ دانش آموز مثل ماهي ساردين در کنار هم کنسرو شدهاند! آن هم در کنار بخاري گازي! (که بهقول فلان مسئول آموزش و پرورش استفاده از آن بهکلي ممنوع است!)
راستي شما در قبال تکرار يا عدم تکرار حادثه «شينآباد» در مدارسي از اين دست وظيفهاي نداريد؟
برادر عزيز! فاين تذهبون!؟ آن عهد و پيماني که با مردم محروم، با روستاييها، با پابرهنهها داشتيد چه شد؟ به همين زودي يادتان رفت؟ لطفا اگر از مديريت جهان و مهرورزي براي بشريت فارغ شديد کمي هم به فکر حل مشکلات مردمي باشيد که شما را «احمدينژاد» کردند! لطفا به همان اندازه که اسفنديارجانتان را دوست داريد (و نه بيشتر!) بقيه مردم ايران را هم دوست داشته باشيد!
مکتب مشائيان پاينده باد / يک کمي هم حزب مردم زنده باد
سيروان سوخت! همان روزي که شما سخت مشغول نامهنگاري به رئيس دفترتان بوديد! همان روزي که شما قربان صدقه مشايي جانتان ميرفتيد! و لابد آتش عشق و علاقه چنان سرتاپاي شما را شعلهور کرده بود که ديگر وقت و حواسي براي پيگيري ماجراي دختران خردسال آتش گرفته در مدرسه شينآباد نداشتيد! آدم که نميتواند عشقش را دو قسمت کند! (حتي اگر متخصص کارهاي غيرممکن باشد!)
اگر نام خانوادگي «سيروان»، ملکزاده، بقايي، جوانفکر يا مشايي بود باز هم در ۱۰ سالگي و با بدني سوخته با جهان خداحافظي ميکرد؟! شما که به محض رفتن خاري به کفش اطرافيانتان فريادتان بلند و مهر و محبتتان شکوفا و نامهنگاريتان تقويت ميشود، چرا در اين حادثه ساکتيد؟! آيا بدنهاي سوخته دختربچههاي معصوم شينآباد به اندازه چند روز حبس «جوانفکر» ارزش گفتن و همدردي و نامهنگاري نداشت؟!
شما که از نردبان راي همين مردم روستايي و محروم بالا رفتيد! شما که رئيسجمهور شدنتان را مديون همين دهاتيها و پابرهنههاييد!! تلاش براي پيشگيري از وقوع حوادثي مانند آتشسوزي شينآباد پيشکش!! (چون اين ايام تمام وقت شما صرف دوئل قانون اساسي با ساير قوا و تلاش براي ديدار مشاور مجرمتان «جوانفکر»ميشود و ديگر وقتي براي حل مشکلات مردم نداريد!) لااقل براي صحنهسازي هم که شده زحمت تسليتي، پيام همدردي، اظهار تاسفي و... را ميکشيديد! جاي دوري نميرفت!
آقاي احمدينژاد! اگر دختر خودتان آن هم در چنين وضعيتي ميسوخت بازهم ساکت ميمانديد؟!
دختران کوچکي که الان روي تختهاي بيمارستانهاي اروميه و تبريز درد جانکاه سوختگي را تحمل ميکنند چطور؟ مادران و پدرانشان چطور؟ شما که به قول اطرافيانتان از همه چيز و همه جا خبر داريد از درد سوختگي ريه هم باخبريد؟ به نظر شما يک بچه ۹ ساله چقدر ميتواند درد سوختگي ريه را تحمل کند؟ يعني با هر بار نفس کشيدن مچاله شود و...!
هزينه راهاندازي يک سيستم گرمايشي ايمن براي مدرسه شينآباد چقدر ميشد؟ هرچقدر ميشد، اندازه يکي دو روز خرج و برج دفتر آقاي مشايي يا بقايي يا... که نبود! شما که براي اعزام چندباره ستارگان سينماي ايران به حج تمتع پول داريد! شما که براي خاصه خرجيهاي ميلياردي تيمهاي قرمز و آبي مشکلي نداريد، شما که براي راهاندازي روزنامه خورشيد (که وظيفه دفاع تمام قد از محبوبتان را بر عهده دارد) پول کافي داريد! شما که تا اسفنديارجان لب تر کند دنيا را به پايش ميريزيد! آيا همه دختربچههاي مدرسه شينآباد به اندازه فلان دخترخانم بازيگر از بيتالمالي که به امانت دست شما سپرده شده، سهم نداشتند؟! «سيروان» با هديه و مهتاب و مهناز چه فرقي داشت؟
اگر پول بيتالمال خرج کادوهاي ميليوني براي مهتاب و هديه و مهناز نشده بود، الان سيروان زنده بود! الان همکلاسيهايش به جاي درد کشيدن روي تخت بيمارستان و لحظهشماري براي مرگ، مشغول درس و مشق و بازي بودند!
ميخواهيد همين الان در همين تهران آن هم در حاشيه شهر که در مرکز شهر، نشاني مدارسي را خدمتتان تقديم کنيم که در کلاسهاي تنگ و تاريک و ۱۵ متري آن ۳۰ دانش آموز مثل ماهي ساردين در کنار هم کنسرو شدهاند! آن هم در کنار بخاري گازي! (که بهقول فلان مسئول آموزش و پرورش استفاده از آن بهکلي ممنوع است!)
راستي شما در قبال تکرار يا عدم تکرار حادثه «شينآباد» در مدارسي از اين دست وظيفهاي نداريد؟
برادر عزيز! فاين تذهبون!؟ آن عهد و پيماني که با مردم محروم، با روستاييها، با پابرهنهها داشتيد چه شد؟ به همين زودي يادتان رفت؟ لطفا اگر از مديريت جهان و مهرورزي براي بشريت فارغ شديد کمي هم به فکر حل مشکلات مردمي باشيد که شما را «احمدينژاد» کردند! لطفا به همان اندازه که اسفنديارجانتان را دوست داريد (و نه بيشتر!) بقيه مردم ايران را هم دوست داشته باشيد!
مکتب مشائيان پاينده باد / يک کمي هم حزب مردم زنده باد
متعصر یعنی کسی یا چیزی که عصاره آن گرفته شده باشد!متاثر یعنی کسی که تحت تاثیر موضوعی قرارگرفته باشد
انچه البته بجايي نرسد فرياد است !
بهر انكس كه بود غافل از احوال زمان
هرچه فرياد زني، ناله تو بر باد است !
گو به محمود ! مشو غره به اين جاه و جلال
عاقبت جايگه جمله ما در خاك است !
صدرا
منظور؟؟؟
انچه البته بجايي نرسد فرياد است !
بهر انكس كه بود غافل از احوال زمان
هرچه فرياد زني، ناله تو بر باد است !
گو به محمود ! مشو غره به اين جاه و جلال
عاقبت جايگه جمله ما در خاك است !
صدرا
خداوکیلی بگویید مقصر کیست که این مصیبت رخ داد ،،
خلاصه همه باید بدانند دو ملک همه چیز را ثبت می کنند بیاییدبرای روسپیدی خود فقط برای رضای خدا حرف ، قلم ، قدم و ،،،،،،،،،، ،
زنده باد مشاییی پارسا....
زنده باد رحیمی سخت کوش. ..
زنده باد بقایی کاردان....
زنده باد ملک زاده با درایت..
بزنید کف قشنگه رو برای این دولت خدوم و دوست داشتنی....
از مردانگی و جوانمردی به دور است داداش"
چرا به اسم بقیه،کامنت جعلی میذاری؟؟؟؟؟؟
بنده خودم کامنت گذاشتم و اونقدر کامنتم واقع بینانه بود،که صراط جرأت درجش رو نداشت"
_____________________
خواهش میکنم از نام کاربری من سواستفاده نکن عزیزجان"
سيروان اسمه پسره
سيران اسمه دختره
سيران يگانه لطفا در موارد دقت كنيد
خدا رحمتش كنه و به خانوادش صبر بده
ايشالا بچه هاي ديگم به زودي خوب بشن و پيش خانواده هاشون برگردن