۲۷ آبان ۱۳۹۱ - ۱۵:۳۰

بازخوانی نقش خاتمی در فتنه 88

مهم ترین فعالیت خاتمی و بنیاد باران پس از 84، غیر از تلاش برای بومی سازی ایده «انقلاب رنگی»، تئوریزه کردن «اسلام میانه» به عنوان یک ایدئولوژی تمام عیار برای پایه گذاری حکومتی سکولار بود که می رفت تا پس از براندازی جمهوری اسلامی از طریق کودتای مخملی، تشکیل شود.
کد خبر : ۸۷۱۱۷
به گزارش صراط، با پایان یافتن دوران ریاست جمهوری «سید محمد خاتمی» و خارج شدن قوه مجریه- و 2 سال قبل از آن قوه مقننه- از دست جریان سکولار، باعث نشد تلاش های نظری و عملی این طیف برای براندازی نظام دینی ایران متوقف شود. در این مقطع، نخبگان فکری و ابزاری اصلاح طلب با آسیب شناسی عملکرد گذشته خویش، در چهار نتیجه مهم اجماع نظر داشتند: نخست اینکه قاطبه مردم ایران نه تنها خواهان سکولاریسم نیستند، بلکه تلاش های هشت ساله نیز برای تغییر باورهای آنان نسبت به دین و سیاست، بی فرجام مانده است؛ دوم، تز «حاکمیت دوگانه» و اتخاذ استراتژی های هم سو با آن برای «براندازی از درون» و از طریق تضعیف بعد اسلامیت نظام ایران به نفع جمهوریت ناکارآمد است؛ سوم، تز «خروج از حاکمیت» و به تَبَع آن اقداماتی چون تحریم انتخابات، نه تنها لطمه ای به مشروعیت سیستم نمی زند، بلکه در ذات خود یک فرصت سوزی برای طیف سکولار است؛ و نهایتا اینکه، باید به فکر ایده ای بینابین «حاکمیت دوگانه» و «خروج از حاکمیت» برای براندازی باشند؛ به نحوی که نه در فکر «نفوذ به داخل سیستم» باشند و نه به عنوان «اپوزسیون ضد سیستم» عمل کنند، اما از فرصت هایی که نظام برایشان فراهم می کند، برای براندازی بهره گیرند.

این راه میانه، ایده ای بود به نام «انقلاب رنگی» یا «انقلاب مخملی» که پیشتر به شکل موفقیت آمیزی در کشورهای یوگسلاوی(2000م)، گرجستان (2003م)، اوکراین (2004م) و قرقیزستان (2005م) به اجرا در آمده و توانسته بود حکومت¬هایی وابسته به غرب را به جای دولت¬های هم-سو با شرق، روی کار آورد. لذا از اواخر دوره ریاست جمهوری خاتمی، سکولارها همه هّم خود را مصروف مطالعه بر روی این انقلاب¬ها و فراهم آوردن زمینه¬های لازم برای عملیاتی کردن آن در انتخابات ریاست جمهوری بعدی کردند.

بر همین اساس، می توان مجموعه اقدامات طیف سکولار در میانه دو انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری را به سه دسته کلی تقسیم کرده و از این رهگذر، به درکی ملموس تر از پروژه کودتای مخملی در ایران رسید: 1- ادامه کار تشکیلاتی-عقیدتی بر مبنای سکولاریسم اسلامی، حفظ و تقویت نیروهای فکری و ابزاری در چارچوب موسسه ای به نام «بنیاد باران»؛ 2- انتقاد همه جانبه از دولت اصول‌گرا با هدف ایجاد«نوستالژی اصلاحات» در جامعه و نیز تنفر عمومی از رئیس جمهور مستقر؛ 3- طرح ریزی نظری و برنامه ریزی عملیاتی برای اجرای کودتای رنگی با استفاده از فرصت انتخابات دهم ریاست جمهوری.

بنیاد باران

هر چند«مهدی کروبی» پس از شکست در انتخابات نهم ریاست جمهوری از مجمع روحانیون مبارز جدا شده و حزبی به نام«اعتماد ملی» را تاسیس کرد، اما هیچ‌گاه رو نتوانست خود را تبدیل به محور اصلاحات کند. لذا محوریت این طیف همچنان در شخصیت«سید محمد خاتمی» باقی ماند.

اولین کاری که خاتمی باید می کرد، جمع آوری مهره‌های شاخص اصلاح‌طلب، جلوگیری از پراکندگی نیروهای میانی و سازماندهی عقیدتی-تشکیلاتی آنان برای پروژه جدیدی بود که طیف سکولار برای سال 1388 خورشیدی تدارک دیده بود. بر همین اساس، او دو موسسه «مجمع بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها» - با رویکرد فرهنگی و نظری- و نیز «بنیاد باران» -با رویکرد مدیریتی و علمی- را تاسیس و فعالیت‌های گوناگون جریان متبوع خویش را در قالب آنها تعریف کرد. این دو موسسه در حقیقت در آخرین روز ریاست جمهوری خاتمی تشکیل شده بودند و هیئت دولت در اقدامی تعجب برانگیز، طی مصوبه ای نام این دو موسسه را به لیست موسسات قانون استخدام کشوری اضافه کرد؛ یعنی از محل بودجه عمومی کشور برای موسسات خصوصی خود ردیف بودجه تعیین نمود. خاتمی در همان روز پایانی دولتش نیز، با ابلاغ این مصوبه، تعداد قابل توجهی از مدیران اصلاح طلب را با حقوق و مزایای دولتی به این موسسات منتقل کرد. هر چند «محمود احمدی نژاد» توانست پس از شروع به کار در پست ریاست جمهوری، این مصوبه را لغو کند.(1)

تشکیل بنیاد «باران» (بنیاد آزادی، رشد و آبادانی ایران) را در حقیت می توان تلاشی برای ادامه بحث های نظری حلقه های کیان و آئین دانست با این تفاوت که در این بنیاد هم اکنون خاتمی با یک بدنه سازماندهی شده و دارای تجربه هشت ساله آغاز به کار کرده بود تا در یک فرصت انتخاباتی، ظرفیت هایش را در اختیار کاندیدای جریان اصلاحات قرار دهد.

هیئت موسس باران همان گونه که از ماموریت هایش برمی آمد چهار تن از معاونان پیشین خاتمی و دو تن از وزیران دولت هشتم بودند. «حسن حبیبی» و «محمدرضا عارف» که به ترتیب در دولت های هفتم و هشتم در جایگاه معاون اولی خاتمی امور دولت را رتق و فتق می کردند در کنار «محمد باقریان» و «محمد ستاری فر» از نزدیک ترین مشاوران خاتمی به همراه «جعفر توفیقی» وزیر علوم و «سیدصفدر حسینی» وزیر اقتصاد مسئولیت تاسیس بنیاد باران را بر عهده گرفتند.

شورای عالی بنیاد، هیئت مدیره ای به ریاست «محمدرضا عارف» -که«مرتضی حاجی»، «حبیب الله بی‌طرف»، «جمشید انصاری»، «محمد شریعتمداری»، «بیژن نامدارزنگنه» و «محسن صفایی فراهانی» در آن عضویت داشتند- را مسئول راهبری بنیادی کرد که ریاست آن برعهده «سیدمحمد خاتمی» بود. هیئت مدیره، «جمشید انصاری» استاندار خاتمی در آذربایجان غربی را نیز به عنوان مدیرعامل بنیاد برگزید و بنیاد رسماً فعالیت خود را از آذر 1384 آغاز کرد.

آنچه در حال وقوع بود، در ذهن تحلیل‌گران از باران، دولت در سایه ای را مجسم می کرد که در حال برنامه ریزی برای بازگشت اصلاح طلبان به قدرت است. در این بنیاد کمیسیون های تخصصی مرکب از چهره های شاخص جریان دوم خرداد تشکیل شده و به درس آموزی از تجریه دوران هشت ساله همراه با تحلیل مسائل روز پرداختند.

با توجه به برنامه ای که سکولارها برای انتخابات دهم تدارک دیده بودند، یکی از کارویژه های مهم دیگر در بنیاد باران، سازماندهی انتقاد پیوسته از شرایط کشور در دوران مسئولیت دولت اصول‌گرا بود. از سیاست خارجی گرفته تا اقتصاد و فرهنگ، همه و همه مورد حمله قرار می گرفت تا اوضاع بحرانی نشان داده شده و یک نوستالژی متوهم بازگشت به دوران اصلاحات در میان نخبگان وافکار عمومی ایجاد شود. بر اساس یک پژوهش علمی، «محمود احمدی نژاد» فقط در بازده زمانی شهریور 84 تا شهریور 87، حدود 1700 مورد توهین مستقیم از مطبوعات دریافت کرد و 40 هزار مورد سیاه نمایی نیز علیه دولت وی انجام شد.(2)

اسلام میانه

مهم ترین فعالیت تئوریک خاتمی و بنیاد باران در این دوره، غیر از تلاش برای بومی سازی ایده «انقلاب رنگی»-که در ادامه به آن خواهیم پرداخت- تئوریزه کردن عقیده سکولاریسم اسلامی در قالب تز «اسلام میانه» (Moderate Islam) بود؛ می توان گفت که تز اسلام میانه یک ایدئولوژی تمام عیار برای پایه گذاری حکومتی سکولار بود که می رفت تا پس از براندازی جمهوری اسلامی از طریق کودتای مخملی، تشکیل شود.

این تز در حقیقت ریشه در همان عقایدی داشت که خاتمی در سرمقاله‌های آذرماه 59 روزنامه کیهان با عنوان «نگرشی به اصل ولایت فقیه» به رشته تحریر درآورده و با تحریف عقاید امام خمینی(ره)، عمومیت یافتن دو عنصر «فضیلت و تقوی» در جامعه را درون‌مایه اصل ولایت فقیه خوانده بود. به باور ما، سرمقاله های آذر 59 خاتمی ناتمام مانده بودند و خاتمی در آن مقطع، آنجا که باید درباره نظام سیاسی ایده آل خود سخن می گفت، سکوت کرده بود. حال، موعد علنی کردن آن نانوشته‌ها بود و خاتمی در سال 1386 با طرح ایده «اسلام میانه»، قسمت پایانی آن سرمقاله های ناتمام را فاش ساخت. او در این دوره، دقیقا با تاکید بر عمومی‌سازی همان دو مؤلفه «فضیلت و تقوی» در جامعه، یک مؤلفه نیز به ترکیب پیشین افزود، دین را از دخالت در حکومت برحذر داشت و ایجاد نظامی سکولار را توصیه کرد.

خاتمی به پیگیری ایده «اسلام میانه» از سوی خود تصریح کرده و با افتخار می گوید که به همین علت است که صدای او بدون موضع در جهان غرب پذیرفته می شود: «من اسلام میانه را در غرب تبلیغ می کنم. الان چهره ای که از اسلام در دنیا مطرح است، چهره طالبانی و متحجر است و من چهره اسلام میانه را مطرح می کنم، چهره ای که به دنبال اندیشه امام موسی صدر است و در دنیا طرفدارانی دارد. اینکه می گویم من، به عنوان «اندیشه من» این بحث را مطرح می کنم. جایگاهی که الان در جهان دارم، دوست ندارم با وارد شدن به کار اجرایی از دست بدهم و امروز تنها صدایی که جهان غرب بدون موضع می پذیرد صدای من است ».(3)

جالب اینکه خاتمی تنها چهره مسلمانی نیست که بازیگر پروژه اسلام میانه است. فتح الله گولن پدر معنوی حزب «عدالت و توسعه» در ترکیه نیز خود را پیرو و مبلغ اسلام میانه می داند. او در مانیفست خود، بر حاکم شدن دو عنصر فضیلت و تقوی در جامعه اسلامی تاکید می ورزد، اما قائل به سکولاریسم بوده و معتقد است «مشروعیت حکومت باید بر اساس قرارداد اجتماعی» -یعنی همان ایده مشترک هابز، لاک و روسو که از سوی سکولارهای ایرانی پیگیری می شد- تعیین شود.

«اسلام‌میانه» اما در ذات خود، طرح خاتمی یا گولن نیست. این ادعا هم که چنین اسلامی با اندیشه امام موسی‌صدر مرتبط است را نمی‌توان از خاتمی پذیرفت چرا که اگر این‌گونه بود، صدای امام موسی صدر نیز مانند خاتمی باید«بدون موضع» در جهان غرب پذیرفته می‌شد و دیدیم که نشد.(4)  اسلام میانه، در حقیقت همان«اسلام آمریکایی» بود که پس از تلاش غرب برای تحقق پلورالیسم دینی در کشورهای اسلامی و مورد پذیرش قرار گرفتن همه قرائت ها از اسلام، اکنون به عنوان اسلام ایده آل معرفی و حمایت می شد. اتفاقا در همان ایامی که خاتمی از اسلام میانه سخن گفت، موسسه آمریکایی «رند» (RAND Institute) یک گزارش ویژه با عنوان «ایجاد شبکه های مسلمانان میانه رو» منتشر و در آن بر حمایت قاطع واشنگتن از چنین مسلمانان بی خطری تاکید کرد.

در نقشه راهی که موسسه رند برای دولت‌مردان آمریکا ارائه کرد، از قرائتی از اسلام با عنوان «اسلام میانه» سخن رفت؛ اسلامی که روش و منش آن کاملاً بر اهداف امپریالیستی آمریکا منطبق بوده و این مؤسسه ضرورت حمایت مادی و معنوی از مسلمانان میانه رو و تلاش برای گسترش این نوع از اسلام را اولویت نخست سیاست خارجی آمریکا خواند.

این مؤسسه آمریکایی بزرگترین ویژگی مسلمانان میانه رو را که شایسته حمایت آمریکا هستند، حمایت از دموکراسی می داند و اضافه می کند که «حمایت از دموکراسی به معنای مخالفت با مفهوم دولت اسلامی است». دیگر ویژگی مهم مسلمان میانه رو آنست که به قوانین اسلام پایبند نباشد: «باید دید چه کسانی خواهان اجرای قانون شریعت هستند. تفاسیر محافظه‌کارانه از شریعت با دموکراسی و حقوق بشر پذیرفته شده از سوی جامعه بین المللی سازگاری ندارد».

گزارش مؤسسه رند می افزاید: «در نبرد ضد اسلام رادیکال، مسلمانان میانه رو، لیبرال و سکولار با ارزش های منطبق با ارزش های جهانی که اساس تمامی جوامع لیبرال و مدرن می باشند، شرکای بالقوه غرب خواهند بود.» باید به این نکته ظریف توجه ویژه داشت که تنها کسانی مورد حمایت قرار می گیرند که خیال اسلامی کردن سیاست و حکومت را در سر نداشته باشند. بنیادهایUSAID (آژانس آمریکا برای توسعه بین المللی) وNED  (بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی) نیز برای حمایت مالی و تبلیغاتی از این گروه ها در نظر گرفته شده اند. (5)  لذا باید از خاتمی این سخن را پذیرفت که صدایش بدون موضع در جهان غرب پذیرفته می شود!
منبع: فارس