دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ساعت :
۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۸:۳۵

نجات قاتل از قصاص با ساختن تابلوی زیارت عاشورا

نجات قاتل از قصاص با ساختن تابلوی زیارت عاشورا
درحالی که فقط چند ساعت تا اجرای حکم قصاص قاتل باقی مانده بود، مادر مقتول با دیدن تابلوی زیارت عاشورایی که قاتل در زندان ساخته بود از قصاص او گذشت کرد.
کد خبر : ۷۱۹۹۱۴

به گزارش صراط به نقل از همشهری آنلاین، بامداد یکی از شب‌های سرد بهمن سال ۱۳۹۹، در حالی‌که هنوز خیابان‌های شهر شیراز خلوت و خاموش بودند، تلفن فوریت‌های پلیسی به صدا درآمد. مرد جوانی پشت خط گفت: «من قاتلم… یک نفر را کشته‌ام… نفس نمی‌کشد… لطفاً زود بیایید.» مرد تماس گیرنده آدرس یک دکه جگرکی و قلیان‌فروشی را داد و گفت خودش کنار جسد ایستاده تا پلیس برسد.
درگیری مرگبار

چند دقیقه بعد تیم برسی صحنه جرم در محل حاضر شد. مردی جوان که آشفته بود و گریه می کرد، خودش را محمد معرفی کرد. او همچنان شوکه و مضطرب کنار جسد خون‌آلود مردی ایستاده بود؛ مردی که می‌گفت هرگز او را پیش از آن شب ندیده است. چند قدم آنطرف تر، پیکر خونین مردی جوان در حالی‌که به پهلو افتاده بود، کنار دکه قرار داشت.

روایت صاحب جگرکی از جنایت

محمد، صاحب جگرکی سیار، در اولین بازجویی در همان محل، داستان آن شب را چنین تعریف کرد: «سال‌هاست که در این دکه کار می‌کنم و معمولاً تا سه بامداد باز هستم. آن شب حوالی ساعت دوازده و نیم بود که مردی به طرفم آمد. تا آن زمان او را ندیده بودم. پرسید جگر داری؟ با لبخند جواب دادم بله، اما او شروع کرد به شوخی و لحنش تغییر کرد که گفتگوی ما تبدیل به جر و بحث شد.

محمد ادامه داد: «هنوز درست نفهمیده بودم چه اتفاقی افتاده که یک‌باره دیدم قمه به دست سمت من حمله کرد. ترسیده بودم. او را هل دادم و قمه از دستش افتاد. سریع آن را برداشتم تا از خودم دفاع کنم. نمی‌خواستم او را بزنم، اما او فحاشی کرد و من هم از شدت عصبانیت و ترس کنترل خودم را از دست دادم. یک ضربه به گردنش زدم. وقتی روی زمین افتاد تازه فهمیدم چه کرده‌ام. همان لحظه با پلیس و اورژانس تماس گرفتم.

قصاص

به دستور بازپرس، جسد به پزشکی قانونی منتقل و محمد بازداشت شد. او در روزهای بعد، صحنه جنایت را بازسازی کرد و سپس روانه زندان شد. پرونده پس از تکمیل تحقیقات مقدماتی، به دادگاه کیفری استان فارس فرستاده شد. در جلسه دادگاه مادر مقتول که تنها ولی دم پرونده بود درخواست قصاص قاتل فرزندش را کرد. به این ترتیب حکم قصاص قاتل صادر شد. با قطعی شدن رای، محمد ۳ مرتبه پای چوبه دار رفت.

لحظات سخت

محمد که حالا از زندان آزاد شده است، درباره آن روزها به همشهری می گوید: سه بار اسمم را برای اجرا خواندند. هر بار که به انفرادی می‌رفتم، احساس می‌کردم شمارش معکوس زندگی‌ام شروع شده. در آن لحظات آدم فقط به خانواده‌اش فکر می‌کند. هر بار روز ملاقات، با مادرم و همسر و بچه‌ام خداحافظی کردم؛ چون نمی‌دانستم باز هم فرصت دیدنشان را پیدا می‌کنم یا نه.»

در این میان، تلاش‌های آذرخانم شهسواری، مسئول کمیته سفیران صلح و دوستی انجمن حمایت از زندانیان، نقش مهمی در روند پرونده داشت. او همراه برخی خیرین، بارها با مادر مقتول صحبت کرد و از او خواست فرصت بیشتری برای گفت‌وگو، بررسی شرایط و احتمالا بخشش بدهد. نتیجه این تلاش‌ها دو بار مهلت بود؛ هر دو بار درست در لحظات آخر و زمانی که محمد در آستانه اجرای حکم قرار داشت.

محمد درباره آن روزها می‌گوید: «خانم شهسواری خیلی زحمت کشید. من هر بار که به انفرادی می‌رفتم، فکر می‌کردم دیگر همه‌چیز تمام شده. اما خدا همیشه یک روزنه امید می‌گذاشت.»

محمد وقتی برای سومین مرتبه برای اجرای حکم به انفرادی منتقل شد، روز ملاقات با مادر مقتول صحبت کرد؛ شاید آخرین صحبت زندگی‌اش. او از صمیم قلب گفت: «می‌دانم پسرتان را از شما گرفتم. اما باور کنید اهل دعوا نیستم. زن و بچه دارم و آن شب فقط ترسیده بودم. قمه برای من نبود، برای او بود. از شما التماس می‌کنم، به حرمت مادرم، به حرمت امام حسین (ع)، من را ببخشید.»

مادر مقتول با چشمانی پر از اشک تنها یک جمله گفت: «اگر خواب پسرم را ببینم، می‌بخشم»

هدیه ای از دل زندان

محمد از شنیدن همین جمله روزنه‌ای از نور در دلش احساس کرد. سپس گفت تابلویی از زیارت عاشورا در زندان ساخته و می‌خواهد آن را با احترام تقدیم او کند؛ تابلوی بزرگی که سه ماه تمام روز و شب روی آن کار کرده بود. این تابلو به گفته خودش بزرگ‌ترین تابلو زیارت عاشورا در استان فارس بود و ارزش مادی قابل‌توجهی داشت، اما مهم‌تر از آن، عشق و نیتی بود که پشت ساخت آن قرار داشت.

خوابی که سرنوشت را تغییر داد

۲۴ ساعت مانده به اجرای حکم، درِ سلول انفرادی باز شد. مأمور زندان گفت: «بیا بیرون، مادرت دعاهایش قبول شده… بخشیده شدی.» محمد می‌گوید آن لحظه انگار دوباره متولد شده بود. مادر مقتول خوابی دیده بود که دلش را آرام کرده و بعد از دیدن تابلو تصمیم گرفته بود از حق قانونی خود بگذرد.

آزادی

فردای آن روز، حکم آزادی محمد صادر شد. او احساس کرد فرصت زندگی دوباره یافته و می تواند زندگی اش را بار دیگر بسازد. او حدود پنج سال در زندان بود. به‌دلیل رفتار مناسب و کار در زندان، پس از بخشش آزاد شد. بخشی از دیه را پرداخت کرده و بقیه را باید قسطی بپردازد. او پس از آزادی به دیدن مادر مقتول رفت، دستش را بوسید و از همان روز خود را پسر او نامید. اکنون گاهی به او سر می‌زند و اگر کاری داشته باشد انجام می‌دهد.

منبع: همشهری