به گزارش صراط به نقل از ایسنا، مهمترین موج در مباحثات مجازی، هارپ، این فناوری مهم را چون دست پنهان ناتو و آمریکا بر خشکسالی میداند.
پستهایی با صدها لایک و ریتوییت، ادعا میکنند امواج رادیویی هارپ، ابرها را پیش از ورود به مرزها خالی میکند: "ابرها بار خود را پشت مرزهای سیاسی تخلیه کردهاند؛ هارپ محتملترین سناریوی جنگ ترکیبی است"، با ۲۷۶۵ لایک، تصویری از نقشههای اقلیمی میکشد که ایران را هدف قحطی قرار داده. این موج، به همسایگان میرسد – ترکیه با پروژه GAP و ۲۲ سد بر دجله و فرات، آذربایجان با همدستی ادعایی – و پستهایی، آتشسوزیهای آمریکا را جبران خشکسالی ایران میخوانند: "هارپ برای نابودی محیط زیست مخالفان طراحی شده".
رسانهها هم در این موج شریکاند؛ برخی سایتها، به اعتراف دان ویگینگتن – اقلیمشناس آمریکایی – استناد میکنند: "ناتو با مهندسی آبوهوا، باران را حذف و منابع غذایی را نابود میکند"، و هارپ را ابزاری جنگی علیه ایران میدانند. این ادعاها، با ویدیوهای پربازدید از مصاحبه ویگینگتن در برنامه تاکر کارلسون، به اوج میرسند و پستهایی که زلزلهها را هم به هارپ گره میزنند: "زلزله هارپ و هستهای متفاوتند؛ اینها ابزار بیثباتیاند".
موج دوم؛ مدیریت!
موج دوم، پرلایکترینهای مجازی، بحران را به سوءمدیریت داخلی نسبت میدهد. مثلا اینکه خشکشدن دریاچه ارومیه – آن میراث ۱۳ هزار ساله – را نماد ناکارآمدی میخواند: "۱۳ هزار سال پایدار بود، اما خشک شد؛ تقصیر حکومت است، نه آسمان".کیهان لندن و ایران اینترنشنال، با گزارشهایی از افت ۵ متری آبهای زیرزمینی سالانه و دمای ۵۰ درجه در ۳۱ استان، هشدار میدهند: "خشکسالی شدیدترین دوره ثبتشده است؛ کلانشهرها مثل تهران در آستانه تخلیه". پستهایی دیگر، تالابهای هامون، گاوخونی و بختگان را فهرست میکنند: " زمینهای حاصلخیز را به بیابان تبدیل کردهاند؛ مافیای آب، غارتگر اصلی است"، و گاردین هم، با تمرکز بر محدودیت مصرف آب، ایران را در "بحران جدی" میبیند، جایی که سد کرج شریان پایتخت را تهدید میکند.
موج سوم؛ هارپ
در موج سوم، انکار هارپ چون طوفانی همیشگی میوزد. پستهایی، از کارشناسان هواشناسی نقل میکنند: "هارپ بر تروپوسفر تأثیری ندارد؛ خشکسالی نتیجه سدسازی بیرویه و برداشت آب است"، و ایسنا را شاهد میخواند: "تأثیر هارپ بر اقلیم ایران صفر است؛ یونوسفر دور از آبوهواست".
این مباحثات، چون رودهایی به هم پیوسته، از انکار فناوریهای نوین شروع میشوند – "بودجه هارپ توسط ارتش آمریکا تأمین میشود؛ چرا تعجب کنیم؟" – تا اعترافهای رسانهای اخیر ویگینگتن که موج تازهای از شک را برانگیخته. پرلایکترینها، با هزاران بازدید، به ناتو و آمریکا و قحطی میرسند.
در نهایت، این طوفان مجازی نه تنها هارپ را، که ایران را چون بوم نقاشی میکند: جایی که ابرها اسیر سیاستاند، خشکسالی شعری ناتمام از نابودی است، و صدای مردم، چون رعد، مرزهای سکوت را میشکافد. در این میان، بحران واقعی – از حقابههای پرداختنشده تا سوءمدیریت – چون سایهای بر همه میافتد، و امید به بارانی که نه از آسمان، که از تغییر بیاید.
خشکسالی، غول خاموش که ۶۷ درصد ظرفیت سدهای کشور را بلعیده و ۳۱ استان را به بارندگی صفر مطلق رسانده، نه تنها بحران آب را فریاد میزند، بلکه آینهای شده برای ترسها، خشمها و نظریههای پنهان.
در هر حال، ابهام هارپ درس میدهد. پروژههای نظامی چون دارپا، مرز علم و قدرت را محو میکنند؛ و اگر هم توطئهها بیپایهاند، نگرانی از "جنگ اقلیمی" واقعی است.