به گزارش صراط به نقل از پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، در طول تاریخ بشر، همواره دو دیدگاه متضاد درباره سحر و جادو و طلسم وجود داشته است؛ از سویی عدهای آن را صرفاً شعبدهبازی و شیادی محض میدانند و حقیقت وجودی آن را کاملاً انکار میکنند، و از سوی دیگر، متون دینی و اساطیری در تمدنهای مختلف بر وجود واقعی این پدیدهها تأکید دارند. این حقیقت، دستکم ریشههایی باستانی دارد و در نصوص آسمانی ما، اشاراتی به این امر از دوران پیامبرانی چون نوح علیهالسلام مشاهده میشود که نشان میدهد سحر یک ادعای صرف نبوده، بلکه واقعیتی بوده که انسانها با آن درگیر بودهاند.
بنابر روایت تسنیم، سحر و طلسم در چارچوب مفهومی، عموماً در دایره علوم غریبه، فنون خفیه و اسرار اعداد قرار میگیرد. این دانشها اغلب به صورت متون مکتوب و کتابهایی که سینه به سینه میان افراد مسلط به این فنون منتقل شده، حفظ شدهاند و گاهی نیز به صورت موروثی به نسلهای بعدی منتقل میشوند. نکته قابل توجه این است که غالب افرادی که به عنوان ساحر یا عامل شناخته میشوند، لزوماً دانشمندان عمیق این علوم نیستند؛ بلکه عمل آنها بیشتر مبتنی بر تقلید کورکورانه و اجرای دقیق دستورالعملهای مندرج در کتب و اوراق قدیمی است.
بنابراین، بحث بر سر ماهیت وجودی سحر نیست، بلکه بر سر کیفیت و دامنه تأثیر آن است. آنچه از منظر دینی مطرح میشود، این است که این اعمال قدرت ذاتی ندارند، بلکه در صورت وقوع، تنها با اذن و اراده الهی و در مقام یک آزمایش (فتنه) برای انسانها محقق میشوند. این اعمال، خواه به عنوان ابزاری برای فریب یا به عنوان عاملی برای اضرار استفاده شوند، در نهایت ماهیتی زیانآور برای فاعل خود دارند و او را از مسیر حق دور میکنند، حتی اگر به طور موقت اثری ظاهری بر جهان بگذارند.
در آیهی 102 بقره درباره حقیقت سحر و تأثیر منفی آن بر زندگی روزمره عیان و تأییدی بر وجود پدیدهای است که در طول تاریخ توسط شیاطین ترویج شده و برخی افراد (مانند یهودیان در زمان سلیمان پیامبر) به پیروی از آن روی آوردند؛ قرآن این دانش را ناشی از تعلیمات شیطانی و همچنین تعلیمات آزمایشی دو فرشته هاروت و ماروت میداند. نکته کلیدی این آیه در ترسیم تأثیرات مخرب آن بر روابط انسانی است، بهویژه یادآوری میشود که مردم از این سحر برای «جدایی میان مرد و همسرش» استفاده میکردند، که نمایانگر قدرت ویرانگر سحر بر بنیان خانواده و سلامت روانی جامعه است،
«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُون»
و (یهودیان) از آنچه شیاطین در دوران سلیمان بر مردم میخواندند (و به عنوان سحر به مردم تعلیم میدادند) پیروی کردند. سلیمان هرگز کافر نشد، بلکه شیاطین بودند که کفر ورزیدند؛ چون که آنها به مردم سِحر میآموختند، و آنچه را که بر دو فرشته «هاروت» و «ماروت» در بابل نازل شده بود؛ و آن دو فرشته به هیچکس نمیآموختند مگر آنکه [صریحاً] میگفتند: «ما تنها یک وسیلهی آزمایشی برای شما هستیم، پس کافر نشوید (و از آن پیروی نکنید).» اما آنها از آن دو، چیزهایی میآموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی افکنند. هرچند آنان نمیتوانستند با آن (سحر) به کسی زیان برسانند مگر به اذن خدا. و آنها چیزهایی میآموختند که به آنان زیان میرساند و سودی برایشان نداشت. و به یقین میدانستند هر کس آن (سحر) را بخرد (و به جای ایمان برگزیند)، در آخرت هیچ بهرهای نخواهد داشت. و چه بد بود بهایی که جان خود را در برابر آن فروختند، اگر میدانستند!
نکته محوری که آیه 102 بر آن تأکید میکند، محدودیت و ماهیت آزمایشی سحر است. اگرچه این آیه به صراحت بیان میکند که شیاطین سحر را آموزش میدادند و هاروت و ماروت نیز آن را برای آزمایش مردم تعلیم میدادند، اما بلافاصله مرز قدرت آن را مشخص میسازد: «وَ مَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ یعنی ضرر رساندن توسط سحر تنها در چارچوب اذن الهی ممکن است و اگر خداوند اراده منع کند، قدرت اعمال نخواهد شد. این امر به وضوح نشان میدهد که سحر، حقیقتی دارای اثر است، اما هرگز از حوزه اراده و قدرت مطلق خداوند خارج نیست و کسانی که بدان روی میآورند، آخرت خود را در برابر آن فروختهاند.
امام رضا به نقل از امام صادق علیهما السلام درباره این فراز که آنان بین زن و شوهر با سحر جدایی میانداختند، (ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ) میفرماید:
«ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ هَذَا مَنْ یَتَعَلَّمُ لِلْإِضْرَارِ بِالنَّاسِ، یَتَعَلَّمُونَ التَّفْرِیقَ بِضُرُوبِ الْحِیَلِ وَ التَّمَائِمِ وَ الْإِیهَامِ- أَنَّهُ قَدْ دَفَنَ [کَذَا] وَ عَمِلَ کَذَا- لِیَجْلِبَ قَلْبَ الْمَرْأَةِ عَنِ الرَّجُلِ، وَ قَلْبَ الرَّجُلِ عَنِ الْمَرْأَةِ وَ یُؤَدِّیَ إِلَی الْفِرَاقِ بَیْنَهُمَا؛ یعنی آنچه که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی میانداختند. این همان کسی است که برای زیان رساندن به مردم، سحر و جادو میآموزد؛ آنها با انواع حیلهها، طلسمها و القائات (باورهای غلط) یاد میگیرند که [مثلاً] چنین و چنان دفن کردهاند، تا قلب زن را از مرد و قلب مرد را از زن برگردانند و این کار منجر به جدایی بین آن دو شود.» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص267)
این روایت، سحر طلاق را نه یک امر ماورایی صرف، بلکه عملیاتی هدفمند و همراه با فریب و نیرنگ معرفی میکند که مستقیماً بر عواطف و بنیان خانواده تأثیر میگذارد:
* قصد اضرار (ضرر رساندن): امام صادق علیهالسلام مستقیماً نیت فاعل سحر را «ضرر به مردم» تعریف میکنند، که این عمل را ذیل گناهان کبیره قرار میدهد.
* ابزارهای اجرایی: اشاره به «حیل» (نیرنگها) و «تمائم» (طلسمها و مهرههای جادویی) نشان میدهد که سحر عملی است که با ابزارهای مادی و روانی (ایهام و تلقین) همراه است.
* تأثیر مستقیم بر قلب: تمرکز بر «جلب قلب زن از مرد و بالعکس» نشان میدهد که سحر با هدف دستکاری اراده و احساسات دو طرف، یعنی مؤثرترین بخش یک پیوند زناشویی، به کار میرود و نتیجه آن، طلاق و فراق است.
* دفن کردن طلسمات: عبارت «أَنَّهُ قَدْ دَفَنَ» که امام به آن اشاره کردند، به ترفندهایی اشاره دارد که ساحر با ظاهرسازی و تلقین (ایهام) به قربانی یا اطرافیان القا میکند که یک عمل سحری قوی انجام شده است. سحر دفینه یکی از قویترین و رایجترین اشکال سحر سیاه به شمار میآید. ساحر طلسم یا مهرهای را که اعمال سحر بر آن انجام شده است، در مکانی آلوده، کثیف، یا از نظر نمادین «مرده» (مانند زیر پل، در قبرستان، یا در خانهای متروکه) دفن میکند.
راهکار حقیقی در برابر سحر و طلسم، همان توکل مطلق و اتکا به خداوند متعال است؛ زیرا این ذات اقدس الهی است که خیر و شر را به عنوان سنتی برای آزمون بشر جاری میکند و مطلقاً هیچ اثرگذاری ــ چه در مسیر خیر و چه در مسیر شر ـــ بدون اذن مستقیم او محقق نخواهد شد، چه آن تأثیر از طریق سحر و طلسم باشد یا هر عامل دیگری. بنابراین، هر دروازه ماورایی که ساحران با طلسمات بهسوی فرد یا خانوادهای میگشایند، تنها با اراده و اذن خداوند بسته میشود و هرگونه تلاش برای دفع این ضرر باید منحصراً بر استعانت، پناه بردن و توسل به قدرت الهی متمرکز گردد، زیرا رجوع به ساحران برای ابطال سحر، نه تنها راهگشا نیست، بلکه به منزله ورود به همان دروازهای است که خداوند اراده کرده بسته شود و خود مصداق کفر و خروج از دایره اذن الهی است.
اما برای اهل طلسم به تعبیر همان آیه، «چیزهایی میآموزند که به آنان زیان میرساند و سودی برایشان ندارد»؛ یعنی دنیا و آخرت آنان تیره و تار میشود. امام صادق علیهالسلام در این باره میفرماید: «زیرا هنگامی که آن سحر را برای سحر کردن و ضرر رساندن میآموزند، در حقیقت چیزی آموختهاند که در دینشان به آنان زیان میرساند و سودی در دینشان ندارد، بلکه با آن از دین خدا بیرون میروند.»