به گزارش صراط به نقل از ایسنا، فریبا نادری، بازیگر سینما و تلویزیون، در تازهترین قسمت از برنامه پامپ با اجرای امیرحسین قیاسی حضور یافت؛ گفتوگویی که مانند بسیاری از قسمتهای پیشین این برنامه، بخشهایی از آن بهسرعت در شبکههای اجتماعی پخش و بحثبرانگیز شد.
بخش پرحاشیه گفتوگوی فریبا نادری جایی بود که او درباره محل زندگی خود صحبت کرد؛ نادری با اشاره به محل سکونتش در محدوده زعفرانیه یا شهید فلاحی با لحنی طنز از طبقه اجتماعی خود گفت و خانوادهاش را از نظر مالی مرفهتر از خانواده نرگس محمدی و علی اوجی دانست.
این اظهارات، در فضای مجازی با واکنشهای گسترده همراه شد. هرچند که صحبت های فریبا نادری به شوخی بیان شد و بعد از مصاحبه هم عنوان کرد به دلیل دوستی با نرگس محمدی این طور صحبت کرده باز هم به نظر میرسد این حجم از واکنش بازتابی از وضع اقتصادی مردم و دغدغههای آنان در حال حاضر است. برخی از کاربران، اظهارات او را نشانه فاصله میان بخشی از بازیگران و مردم دانستند و پرسشهایی جدی درباره شکاف طبقاتی و فاصله هنرمندان با واقعیت زندگی مردم مطرح کردند.
امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس، به کندوکاو این مساله پرداخت:
شکاف جامعه ایران بر پایه رانت، امتیازات شغلی و اقتصاد نابسامان است
امان الله قرایی مقدم گفت: «شکاف طبقاتی، برخلاف تصور عمومی که جامعه را به سه طبقه فقیر، متوسط و غنی تقسیم میکند، در واقع ششطبقهای است. هر طبقه اصلی، خود دو زیرطبقه دارد؛ بهطوریکه در طبقه بالا، گروهی در «طبقه بالایِ بالا» قرار دارند و گروهی دیگر در «طبقه بالا». این تقسیمبندی برای طبقات متوسط و فقیر نیز به همین شکل است.»
او افزود: «شکافی که امروزه در میان طبقات جامعه ایران شکل گرفته عمدتاً بر پایه رانت، امتیازات شغلی و اقتصاد نابسامان شکل گرفته است. از همین رو، بسیاری از افرادی که امروز در طبقه بالایِ بالای جامعه قرار دارند، لزوماً پیشینه قابلتوجهی ندارند. هر طبقه از جامعه، ویژگیهای فرهنگی خاص خود را دارد و فرهنگ طبقاتی هر فرد، به خانوادهای که در آن رشد کرده، محلهای که در آن بزرگ شده و نوع محیط اجتماعی او وابسته است. برخی با فرهنگ طبقات بالا پرورش یافتهاند، اما بهدلیل نوسانات و نابرابریهای اقتصادی در طبقاتی زندگی میکنند که در آن متولد نشدهاند.»
این جامعهشناس گفت: «امروز بهدلیل نابسامانی اقتصادی، رشوه، روابطمداری و اقتدارگرایی، این شکاف طبقاتی عمیقتر از گذشته شده است. عدهای تازهبهدورانرسیده به طبقات بالا صعود کردهاند و در مقابل، برخی از خانوادههای اصیل و فرهنگیِ طبقات بالا به طبقات پایینتر سقوط کردهاند. در این میان، طبقه متوسط که خود شامل دو بخش متوسطِ بالا و متوسطِ پایین است از نظر اجتماعی «خطرناک» تلقی میشود؛ زیرا نیرویی پیشبرنده، آگاهیبخش و جنبشساز است. این طبقه میتواند طبقات محروم را نسبت به نابرابریها و فاصله طبقاتی آگاه کند و آنان را به حرکت وادارد.»
نمایش تجملگرایی و رفتارهای تبعیضآمیز به افزایش نارضایتی منجر میشود
او افزود: «شکاف عمیق طبقاتی، نارضایتی اجتماعی گستردهای به همراه دارد. هرچه نمایش تجملگرایی، فساد مالی و رفتارهای تبعیضآمیز در جامعه بیشتر شود، این نارضایتی نیز افزایش مییابد. در چنین فضایی، قشر تحصیلکرده طبقه متوسط که آگاهی بیشتری از وضعیت دارند، به روشنگری میپردازند؛ اما همین امر گاهی موجب افزایش فاصله میان مردم و حاکمیت میشود. باید اشاره کرد از بین رفتن همدلی و همبستگی اجتماعی، بزرگترین پیامد این شکاف است. جامعه حتی اگر از نظر اقتصادی ثروتمند باشد، بدون سرمایه اجتماعی، یعنی اعتماد و همبستگی اجتماعی، دچار بحران خواهد شد.»
قراییمقدم گفت: «علیرغم تصور برخی، ایران امروز هنوز طبقه متوسط دارد؛ طبقهای متشکل از افراد تحصیلکرده با درآمدی در حد میانگین جامعه و نیز کسانی که در اثر بحرانهای اقتصادی از طبقات بالا به طبقات پایینتر سقوط کردهاند. ساختار اجتماعی کشور به شکل یک هرم نامتوازن است: قلهای باریک که شامل طبقات بالا میشود و قاعدهای پهن که اکثریت مردم در طبقات فقیر را در بر میگیرد. حتی در میان طبقات پایین نیز میتوان تقسیمبندیهای گوناگونی دید؛ از کارگران روزمزد و مشاغل غیررسمی گرفته تا خانوارهایی که با کمترین امکانات گذران زندگی میکنند یا حتی گورخوابها.»
او افزود: «اما نکته قابل تأمل این است که واکنشهای تند نسبت به رخدادهای اجتماعی یا رفتارهای تجملگرایانه، اغلب از سوی همین طبقات متوسط و پایین بروز میکند. اعتراض به اظهارات پرحاشیه یک بازیگر، انتقاد از برگزاری عروسی پرخرجِ فرزند یک مسئول یا دیدن چهره یک متهم اقتصادی در انظار عمومی همگی نمودی از نارضایتی اجتماعی عمیق است.»
او ادامه داد: «این نارضایتی فقط احساسی زودگذر نیست؛ اثرات سیاسی و اجتماعی جدی به دنبال دارد. هنگامی که افراد بانفوذ یا چهرههای شناختهشده در برابر انتقادات مردم، واکنشهای تند یا بیاعتنا نشان میدهند، در واقع از عمق نارضایتی جامعه غافلاند. چنین رفتارهایی، شکاف میان مردم و حاکمیت را بیشتر میکند و به بیاعتمادی عمومی دامن میزند.»
این جامعهشناس گفت: «یکی از عواملی که موجب شکست ایرانیان در طول تاریخ شده، همین شکاف طبقاتی عمیق است که ریشه آن به دوران ساسانیان بازمیگردد. مگر در داستان خسرو و شیرین ندیدیم که نخستین میپرسد: «از کجایی؟ این جلال و جبروت چیست؟» و پاسخ میدهد: «در آنجا اندوه میخرند و جان میفروشند و هیچ ندارند.» بااینحال، خسرو با هفت تخت روان در شکوه و تجمل زندگی میکند. پس این اقتصاد است که طبقات پایین را به حرکت درمیآورد.»
او افزود: «افرادی که نام بردیم از حال و روز مردم غافلاند. تصور کنید در جامعهای که با این سطح از تورم، مردم به نان شب خود محتاجاند، برخی همچون این خانم به طبقه خود افتخار میکنند یا اشخاص دیگری عروسیهای آنچنانی میگیرند. طبیعی است که مردم در چنین شرایطی مترصد فرصت میشوند تا واکنش نشان دهند.»
قرایی مقدم گفت: «علیرغم این تصور که آمدن اخبار جدید موجب میشود که برخی اظهارات و اتفاقات پیشین از یاد مردم برود اشتباه است؛ مردم فراموش نمیکنند. »
نابسامانی اقتصادی منجر به فخرفروشی یک هنرمند میشود
او افزود: «نابسامانیهای اقتصادی باعث میشود هنرمندی که باید مردمی باشد، رفتاری خلاف این انتظار از خود نشان دهد. اصولاً از قرن شانزدهم به بعد، آنچه بر ذهن مردم حاکم شده، مادیات و فخرفروشی است. دیگر کسی شما را بهخاطر شخصیت و ارزشهای انسانیتان نمیشناسد؛ بلکه النگو، ماشین و لباس تن شماست که معرفتان است. چون ذهنیت حسی و مادی بر جامعه غلبه یافته و ارزش افراد بر اساس ظاهر و دارایی آنها سنجیده میشود.»
او اشاره کرد: «در چنین فضایی، فرد برای شناختهشدن و اثبات خود، میکوشد بزرگی و برتریاش را با جلوههای مادی نشان دهد؛ مثل کسی که در گفتوگو یا حضور عمومی، مدام با حرکات دست، جواهراتش را به رخ میکشد. این رفتار نه نشانه محبوبیت، بلکه تلاشی برای دیدهشدن است.»
کلانشهرهای امروز، دنیای تنهایی، گمنامی و بیهویتیاند
این جامعهشناس گفت: «اگر به سخن سوروکین بازگردیم، درمییابیم که کلانشهرهای امروز، دنیای تنهایی، گمنامی و بیهویتیاند. در نتیجه، افراد برای آنکه هویتی از خود ارائه دهند، به ظواهر متوسل میشوند؛ از آرایش و زیورآلات گرفته تا نوع پوشش و سبک زندگی. ذهنیت مادی، انسان را به این باور رسانده که برای بزرگ جلوهکردن باید خود را با ماشین، جواهر و تجمل معرفی کند، وگرنه در نگاه دیگران ارزشی ندارد.»
او در نهایت گفت: «این وضعیت همان واقعیتی است که ضربالمثل معروف «تا پول داری رفیقتم» بهخوبی بیان میکند. حتی پدیدههایی مانند ازدواج با افراد مسنتر نیز ریشه در همین ذهنیت دارد؛ زیرا فرد تصور میکند طرف مقابل، بهدلیل موقعیت مالی و شغلی بهتر، میتواند زندگی مرفهتری فراهم کند. گویی امروز همهچیز بر مدار مادیات میچرخد؛ مادیاتی که نهتنها طبقه اجتماعی، بلکه جایگاه و ارزش انسان را نیز تعیین میکند.»