به گزارش صراط محمد حسینی، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در عربستان سعودی طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: برای ایران تاریخ بارها تکرار شده و اینبار نیز در حال تکرارشدن است. گرچه میان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با جنگ تحمیلی هشتساله با رژیم صدام تفاوتهای زیادی وجود دارد اما از منظری دیگر شباهتهایی امیدوارکننده نیز میان آنها هست. اگر از منظر شباهتهای دو جنگ بخواهیم حمله اخیر آمریکا و اسرائیل به ایران را تحلیل کنیم، آنگاه میتوانیم بگوییم ادعای پیروزی ایران در جنگ ۱۲ روزه (البته چنانچه جنگ همینجا خاتمه یافته باشد) پا در واقعیت دارد و بهلحاظ تاریخی واقعگرایانه است.
چگونه؟ چه شباهتهایی میان جنگ ۱۲ روزه با جنگ هشتساله ایران و عراق وجود دارد؟ جنگ ۱۲ روزه از جهاتی مانند جنگ هشتساله تحمیلی بود. جمهوری نوپای اسلامی در آغازین سال ظهور خود بنایی نداشت تا به تجاوزات مکرر رژیم صدام به روستاها و مرزهای غربی (بیش از ۶۰۰ حمله ایذایی) پاسخ نظامی دهد و قصدی برای جنگ با عراق نداشت.
در جنگ ۱۲ روزه نیز ایران قصد بازکردن منازعه مستقیم با اسرائیل با وجود همه تحریکات صهیونیستها پس از هفتم اکتبر را نداشت. ایران در جنگ هشتساله به معنای واقعی کلمه، تنهای استراتژیک بود و متحدی نداشت اما رژیم صدام از سوی شوروی (سابق)، کشورهای عربی، آلمان، فرانسه و در پایان جنگ حمایت مستقیم آمریکا را به دست آورده بود.
در جنگ ۱۲ روزه نیز ایران تنها بود و تنها حمایت لفظی برخی کشورها را پشت سر خود داشت اما اسرائیل بهطور مستقیم از سوی آمریکا، ناتو، قدرتهای اروپایی و مخفیانه از سوی برخی از کشورهای همسایه و عربی منطقه حمایت شد. جنگ هشتساله در بطن ساختار نظام بینالملل و ساختار قدرت منطقهای، فرصتها و تهدیدهایی برای ایران ایجاد کرد. جنگ ۱۲ روزه نیز اینچنین بود. روانشناختی صدام با روانشناختی نتانیاهو شباهتهای فراوان دارد. رهبری و فرماندهی داهیانه مقام معظم رهبری نیز با رهبری امام خمینی (رض) در دو جنگ شباهتهای فراوانی دارد. در جنگ هشتساله تناسبی میان صدمات وارده میان طرفین نبود. عراق بهواسطه تجهیزات دریافتی و حمایت از سوی قدرتهای جهانی، شهدای بسیاری در سطوح فرماندهی، نظامی و مردمی از ما گرفت.
در داخل کشور نیز منافقین در طول جنگ ستون پنجم دشمن بودند و نفوذ فراوانی در لایههای امنیتی کشور داشتند که ریشه آن به سالهای آغازین انقلاب بازمیگشت؛ برای نمونه پس از حمله موشکی صدام به تهران شعار «موشک جواب موشک» نمازگزاران در نماز جمعه تهران به امامت مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی در خاطرهها هنوز ثبت است. ایران موشکی برای پاسخدادن به عراق نداشت اما مرحوم هاشمی که فرماندهی جنگ را بر عهده داشت و آن روز امام جمعه تهران بود، با تدبیر و لبخند و به منظورعدم سوءاستفاده دشمن گفتند «فعلا امام اجازه بازکردن برخی از انبارهای تسلیحاتی را به ما ندادهاند».
چنانچه ایران به تعبیر مقام معظم رهبری برای واردکردن سیمخاردار نیز در جنگ با مشکل مواجه بود. با وجود این و علیرغم آسیبهای فراوانی که ایران در جنگ با عراق دید اما جهان گواهی داد و میدهد که ایران در جنگ با عراق پیروز شد. چرا؟ چون صدام در آغاز جنگ اعلام کرد هفته آینده در تهران است، حکومت ایران را ساقط میکند و خوزستان را به دامان کشورهای عربی بازمیگرداند. صدام هشت سال جنگید و نتوانست یک وجب از خاک ایران را جدا کند.
در جنگ ۱۲ روزه نیز کشورمان آسیبهای قابل توجهی دید اما یادمان نرود که بر اساس شواهد عینی، قصد اسرائیل ساقطکردن نظام جمهوری اسلامی ایران در جنگ ۱۲ روزه، تحریک مردم به قیام علیه نظام و مآلا تجزیه ایران بود. این اهداف هنوز هم در طراحی صهیونیستها وجود دارد و با قدرت دنبال میشود اما اکنون قاطعانه میتوان گفت اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه به هیچکدام از آن اهداف دست نیافت. پس در این مرحله ایران پیروز این جنگ است و تاریخ چنین قضاوت خواهد کرد.
شباهت دیگر دو جنگ در حمایت مردمی از جمهوری اسلامی است که رمز اصلی پیروزی ایران در دو جنگ بوده است. حمایت مردم در جنگ ۱۲ روزه تعجب بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی را برانگیخت. شباهت دیگر در جدی تلقیکردن امکان حملات و تحرکات امنیتی- نظامی آتی از سوی دشمن صهیونیستی پس از هر دو جنگ است. ایران حتی پس از حمله صدام به کویت و شکست و تضعیف رژیم صدام؛ آماده دفع حمله مجدد صدام به ایران بود. بعدها پس از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ مشخص شد این نگرانی بسیار بجا بوده است و صدام تا روزهای آخر متمایل به حمله به ایران بود اما توانش را نداشت.
نگرانی امنیتی ایران از اسرائیل پس از جنگ ۱۲ روزه نیز موجه است، زیرا کماکان علائم حمله مجدد اسرائیل به ایران بسیار وجود دارد بنابراین باید برای احتمال جنگی دیگر آمادگی کامل داشت. شباهت دیگر دو جنگ در مسیر دیپلماسی و عملگرایی ایران در میدان و سیاست خارجی است. ایران در سال ۶۷ با وجود شعارهایی نظیر جنگ جنگ تا پیروزی، بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت و… عملگرایانه و البته عزتمندانه در تکوین قطعنامه مشعشع ۵۹۸ مشارکت کرد و آن را پذیرفت.
اِعمال خواستههای ایران در قطعنامه ۵۹۸ واقع حماسه دیپلماتیک دستاندرکاران وقت وزارت خارجه ایران بود. برای فهم این حماسه کافی است قطعنامههای صادرشده از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد در طول جنگ از قطعنامه ۴۷۹ در ششم مهر ۱۳۵۹ با عنوان «وضعیت میان ایران و عراق» تا قطعنامه ۵۹۸ در ۱۲ مهر ۱۳۶۷ را بخوانید تا به قدرت دیپلماسی ایران در قطعنامه ۵۹۸ پی ببرید. پرواضح است که قطعنامه ۵۹۸ مستظهر به جانفشانیها و حماسههای رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی و رهبری داهیانه امام (رض) و مسئولان وقت به دست آمد. حالا دوباره تاریخ تکرار شده است. ایران در میدان نظامی بهویژه در قبال حمله آمریکا به تأسیسات هستهای خود پاسخی عملگرایانه و هوشمندانه داد. توان بازدارندگی و بسیج مردمی خود را نیز به رخ دشمن کشید و آن را پشتوانهای برای مذاکرات فردای نبرد قرار داده است.
قوه عاقله نظام سیاسی ایران با انتخاب هوشمندانه علی لاریجانی، مسیر جدیدی را در سیاست خارجی آغاز کرده است. آیا علی لاریجانی مانند شرایط قطعنامه ۵۹۸ قرار است توافق پس از نبرد را پیریزی کند؟ برای پاسخ به این سؤال باید اندکی صبوری کرد اما انتخاب علی لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در این شرایط خطیر بسیار عقلایی و هوشمندانه بود. بهواسطه تجربیاتی که از همکاری با ایشان در دوران سفارت عربستان داشتم، لازم میدانم به چند ویژگی برجسته ایشان اشاره کنم که بسیار برای دلسوزان کشور امیدبخش است.
۱- علی لاریجانی، سیاستمدار کهنهکار و باتجربه ایران اسلامی است که از وزارت فرهنگ، ریاست سازمان صداوسیما، دبیری شورای عالی امنیت ملی در دولت دهم و ریاست مقتدرانه سه دوره مجلس را در کارنامه دارد. او رابطه خوبی با نخبگان سیاسی و نظامی دارد، مورد اعتماد شخص مقام معظم رهبری است و امین حاکمیت و دولت نیز محسوب میشود. پس برای پیشبرد برنامههای کلان نظام میتواند ارکان قدرت در ایران را با شعام همراه کند.
۲- علی لاریجانی خود تحلیلگر مسائل کلان سیاسی است. مهم است برای یک نخبه سیاسی دیگران تحلیل کنند یا آنکه نخبه سیاسی خودش اهل تحلیل و نظر باشد. در جهانی که امنیت، وجوه و چهرههای مختلفی دارد و قدرت دارای ابعاد مختلفی است، شناسایی و تحلیل دقیق ابعاد قدرت و وجوه امنیت بسیار مهم است. لاریجانی بهخوبی میداند در کدام موضوع و کدام زمان، کدامیک از ابعاد قدرت و امنیت برجستگی دارد. ذهن فلسفی و انباشتی از تجربیات عملی در سیاست داخلی و خارجی از او «نخبه علمی و اجرائی» ساخته است.
۳- علی لاریجانی استاد پیونددادن میدان و دیپلماسی است. پس از جنگ ۳۳ روزه بهعنوان سفیر عربستان از نزدیک شاهد بودم او چگونه از پیروزی حزبالله، در مذاکرات محرمانه ایران با عربستان در موضوعات منطقهای، کلی کارت برنده برای ایران تولید کرد و در فضایی دوستانه و صلحآمیز، منافعی حداکثری برای ایران در مذاکرات با عربستان به دست آورد. لاریجانی در مذاکرات هستهای با خاویر سولانا نیز نزدیک به توافق بود که با کارشکنی رئیس دولت وقت، مذاکرات به نتیجه نرسید.
۴- علی لاریجانی عملگرا و معطوف به نتیجه عمل میکند. ایشان با وجود دانش و تجربه، از نخبگان مختلف در پیشبرد امور استفاده میکند و به معنای واقعی کلمه، دغدغه منافع ملی کشور را دارد. نظام سیاسی، مردم ایران و سرزمین ایران را یک مجموعه واحد میداند. از همه مهمتر شجاعت و جسارت اوست. لاریجانی از قیل و قال جناحهای تندروی داخلی وهای و هوی معاندان خارجی واهمه ندارد.
۵- در نهایت اینکه علی لاریجانی اخلاقمدار است. میداند در کدام مقطع از تاریخ ایستاده است. ازاینرو با وجود همه بیمهریها و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «جفایی» که به ایشان شد، مانند یک سرباز در یکی از حساسترین و خطیرترین دورههای تاریخ کشور، مسئولیتی تاریخی را بر عهده گرفته است.