دوشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ساعت :
۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۱
از کتاب قصه عاشقان

داستانی شنیدنی از مهربانی شهید ابراهیم هادی با یک دزد

داستانی شنیدنی از مهربانی شهید ابراهیم هادی با یک دزد
شهید ابراهیم هادی با برخوردی متفاوت با یک دزد، نه‌تنها او را از مجازات نجات داد، بلکه با مهربانی، درمان زخم‌هایش، دعوت به نماز و یافتن شغلی مناسب، مسیر زندگی‌اش را تغییر داد.
کد خبر : ۷۰۵۹۱۰

به گزارش صراط ، از داخل کوچه سر و صدا بلند شد. ابراهیم از پنجره نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرش را برداشته و در حال ‏فرار است.

با سرعت به کوچه آمد و دنبال دزد دوید. یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد؛ دزد با موتور به زمین ‏خورد و خون از دستش جاری شد.

ابراهیم او را به درمانگاه برد و دستش را پانسمان کرد. ‏

کارهای عجیب شهید ابراهیم هادی باعث شد دزد به او علاقه مند شود و همه جا به دنبالش برود.

شب هم با هم به ‏مسجد رفتند. دزد هم ایستاد کنار ابراهیم و نماز خواند؛ نمازی که شاید هیچ گاه از یادش بیرون نرود.

بعد از نماز، ابراهیم ‏کلی با او صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده‎ ‎است. ‏

ابراهیم با چندتا از رفقا و نمازگزاران حرف زد و شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد؛ مقداری هم پول از خودش به آن ‏شخص داد؛ شب هم با هم شام خوردند و استراحت کردند.

وقتی بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند، در جواب ‏گفت: مطمئن باشید اون آقا این برخورد رو فراموش نمی کنه و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کارسازه. ‏

منبع: کتاب قصه عاشقان، ص ۵۱ ‏