پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ساعت :
۲۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۴:۲۱

اینبارکه‌آمدی‌خودرادرچشمانم بریز

کد خبر : ۶۸۰۶۶

به گزارش سرویس وبلاگ صراط،نویسنده وبلاگ آسمونی در آخرین مطلب وبلاگش نوشته است:

»»» این بار که آمدی خود را در چشمانم بریز ، شاید دیگر ندیدمت ...

همیشه کووتاه ترین راه

راه ِ مستقیمه ...

مستقیم یعنی استقامت کن ...

توو راهی که کووتاه ترین راهه استقامت کن !

یعنی راهی که که قامت ِ رووحت استواره ...

یعنی ...

دستمو بگیر

دستمو تــو بگیر

التماس ِ اشکمو قبول کن !

...

میگم

کاش ما هم ی سیستم ِ تارک ِ دنیا داشتیم ...

دلم ترک ِ دنیا می خواد !

جانا !

.

.

.

+ می گویی از واقعيت ِ زندگی دور افتاده ايم ، واقعيتی جز آن چه كه ما اراده كرده ايم به واقعيت برسانيم وجود ندارد ... زندگی را با كوه ، با آسمان ، با هدف ، با ايمان و با عشق ، پر بايد كرد ، يا بايد خالی و پوک و ناقابل نگه َش داشت و نام ِ زندگی را از روی آن برداشت ... كارهايی هست كه انسان ، در ابتدا گمان می كند كه آن ها را دوست ندارد اما بعد ، در جريان عمل ، دل بسته ی آن ها می شود ، شيرينی زندگی از آن جا سرچشمه می گيرد كه تـو بر مشكلات غلبه كنی . بدون ِ اين غلبه ، زندگی مان خالی خالی ست ! به چيزی ايمان بياور و مومن بمان ، ديگر نيانديش تا شک كنی . فقط بنده آن ايمان باش ... بنده ی آن چه كه با قلب َت قبول كرده ای ! همين ! قيمت ِ عشق هميشه بيش از تحمل آدمیزاد بوده است . بايد (اما سخت است) كه زندگی را به يک عاشقانه ی آرام تبديل كنيم ! ( بخش هایی از یک عاشقانه ی آرام - نادر ابراهیمی )

+ عشق ِ " تـــو " را " من " اختراع کردم ، تا در زیر بــاران بدون ِ چتر نباشم . پیام های دروغین از عشق ِ " تـــو " برای خودم فرستادم ! عشق ِ " تـــو " را اختراع کردم چونان کسی که در تاریکی ، تنها ، می خواند ، تا نترسد ( ابدیت ، لحظه عشق - غاده السمان )