۰۲ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۰:۴۷

پیرمرد‌های بازنشسته، زورگیران شهر بودند

باند پیرمرد‌ها برای زورگیری از مسافران زمانی تشکیل شد که آن‌ها از دور هم نشستن در پارک خسته شدند.
کد خبر : ۵۵۰۸۱۹

 

چندی پیش مردی با چهره‌ای آشفته خود را به پلیس رساند و از زورگیری مسافران مرموز یک خودرو خبر داد.

به گزارش رکنا، مرد جوان گفت: ساعت ۸ شب در کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که پراید نقره‌ای‌رنگی با ۴ سرنشین مرد، جلوی پایم ایستاد و داخل خودرو ۴ مرد ۵۰ تا ۶۰ ساله با چهره‌های آرام در صندلی‌ها نشسته بودند.

وقتی خواستم سوار ماشین شوم، یکی از آن‌ها ادعا کرد که کمی جلوتر پیاده می‌شود و سپس از خودرو پیاده شد تا من بنشینم.

وی افزود: من بین دو مرد مو سفید بودم. هنوز دقایقی نگذشته بود، یکی از مردان که فکر می‌کردم مثل من مسافر است، چاقویی روی گردنم گذاشت و سرم را به زیر صندلی برد.

ترسیده بودم تا اینکه خودرو توقف کرد و مرا به آرامی در تاریکی کوچه‌ای خلوت پیاده کردن و همه پول‌ها، زنجیر طلا و گوشی همراهم را از من گرفته و تنها ۱۰ هزار تومان در اختیارم گذاشتند که بتوانم خودم را به خانه برسانم، سپس با سرعت از محل دور شدند.

با ادعا‌های مرد جوان، ماموران برای ردیابی دزدان موسفید وارد عمل شدند و در گام نخست آلبوم مجرمان سابقه‌دار را پیش‌روی مرد جوان قرار دادند، اما در این مرحله سرنخی از آن‌ها به دست نیامد.

این بازنشسته‌ها شب‌ها دزدی می‌کردند

ردیابی‌ها ادامه داشت تا اینکه چند طعمه دیگر این مردان به پلیس مراجعه کردند و با گسترده شدن این زورگیر‌ی‌ها تیم ویژه‌ای وارد عمل شدند.

ماموران، طعمه‌های این باند را تحت‌بازجویی قرار دادند و توانستند به کمک آن‌ها تصویر چهره‌نگاری شده یکی از زورگیران را به دست آورند.

این چهره فرضی به دست آمده در اختیار ماموران گشت پلیس قرار گرفت و مناطقی که دزدان در آن دست به تبهکاری می‌زدند، تحت‌نظر گرفته شد.

هنوز اثری از زورگیران موسفید به دست نیامده بود که جوانی در یکی از خیابان‌های غرب تهران جلوی خودروی گشت پلیس را گرفت و ادعا کرد اعضای یک باند زورگیری وی را در خیابان پایینی گرفتار کرده‌اند.

خیلی زود ماجرای حضور دزدان در منطقه به تیم‌های گشتی دیگر مخابره شد و ماموران در اقدامی غافلگیرانه محدوه را تحت‌محاصره خود درآوردند و با کمک آخرین طعمه این باند، پراید نقره‌ای‌رنگ را شناسایی و ماموران آن‌ها را دستگیر کردند.

۴ مرد که با دیدن ماموران شوکه شده بودند، اصرار به بی‌گناهی کردند، اما وقتی پیش‌روی طعمه‌هایشان قرار گرفتند، ناچار لب به اعتراف گشودند.

«محمدعلی» ۶۰ ساله که از سوی همدستانش به عنوان رئیس باند معرفی شده بود، در اعترافاتش به ماموران گفت: بعد از بازنشستگی بیشتر وقتم را در پارک و در کنار دیگر دوستانمان می‌گذراندم و همیشه از اینکه کاری برای زمان‌های بیکاری‌مان نداشتیم، معترض بودیم تا اینکه تصمیم گرفتم با ماشین مسافرکشی کنم، اما پول خوبی به دست نمی‌آوردم تا اینکه راه‌حل ساده و پرپولی به ذهنم رسید.

این مرد افزود: تصمیم به سرقت گرفتم و نقشه‌ام را با چند تن از دوستانم در میان گذاشتم تا اینکه به این نتیجه رسیدم تا با ۳ دوستم در پارک سوار خودرو به عنوان مسافر طعمه‌ای را هدف قرار دهیم و جیب‌هایش را خالی کنیم.

روز‌های نخست می‌ترسیدم دستگیر شوم، اما با گذشت زمان و، چون سابقه‌ای نداشتم، فکر نمی‌کردم دستگیر شوم و زمانی که ماشین پلیس را در برابر خودم دیدم شوکه شدم و حتی وقتی دوستانم می‌خواستند پا به فرار بگذارند، قدرت فشار دادن روی پدال گاز را نداشتم.

«حمیدرضا» که چاقو به دست این باند بود نیز با تایید حرف‌های رئیس باند به ماموران گفت: خسته شده بودم و دوست داشتم روز‌های آخر زندگی برای خانوده‌ام، روز‌های پرپولی داشته باشم، به همین خاطر وقتی محمدعلی خواست در نقشه‌اش همراهی‌اش کنم پذیرفتم و، چون در دوران جوانی ورزشکار بودم و قدرت بدنی خوبی دارم، مسوولیت غافلگیر کردن طعمه‌ها و تهدید آن‌ها به عهده من بود.

گفتگو با پیرترین زورگیر از مسافران

«منصور» ۶۲ ساله که پیرترین و غیرفعال‌ترین عضو این گروه است، ادعا کرد که نه به پولی نیاز داشتم و نه انگیزه‌ای برای این کار. تنها خواستم در کنار دوستانم باشم.

سابقه داری؟

نه، سابقه‌دار بودم که در دزدی‌ها بیکار نمی‌نشستم.

پس چرا دزدی؟

در این سرقت‌ها نه پولی گرفتم و نه کاری کردم که بخواهم خودم را دزد معرفی کنم.

چه نقشی در دزدی‌ها داشتی؟

خیلی شیک و فانتزی روی صندلی جلو می‌نشستم و عملکرد دوستانم را می‌دیدم.

چرا وارد این گروه شدی؟

دوستانم دنبال نفر چهارم بودند و به کسی هم اعتماد نداشتند که بخواهند کمک بگیرند، به همین خاطر پذیرفتم با آن‌ها باشم تا سر پیری پشت دوستانم را خالی نکرده باشم.

فکر می‌کردی دستگیر شوی؟

بله، از همان روز نخست. اما دوستانم می‌گفتند، چون تازه‌کار هستیم لو نمی‌رویم.

چرا پول نمی‌گرفتی؟

چون به پولش نیاز نداشتم و از وضعیت مالی خوبی برخوردار هستم.

پشیمانی؟

کاری نکردم. من تنها زمانی که باید در پارک و سرما روی صندلی می‌نشستم داخل ماشین دوستم و در جای گرم و نرم کار‌های دوستانم را مشاهده می‌کردم. «احمد» آخرین عضو این باند که فکر نمی‌کرد در سن ۵۵ سالگی باید زندگی در زندان را تجربه کند، از اینکه دست به تبهکاری زده پشیمان است.

بنابر این گزارش، تجسس‌ها برای افشای دیگر جرائم احتمالی و طعمه‌های این باند ادامه دارد.