۰۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۸

رضا رفیع: مشکل معیشت دارید به من رای بدهید!

رضا رفیع: مشکل معیشت دارید به من رای بدهید!
این گفتگو، همه‌اش طنز است، بخوانید و بخندید و جدی‌اش نگیرید.
کد خبر : ۵۱۶۰۰۲
 این گفتگو، همه‌اش طنز است، بخوانید و بخندید و جدی‌اش نگیرید.

روزنامه جام جم نوشت، بای بسم ا... خودش هم نمی‌دانست. البته که می‌دانست سالگرد روزی است که با گریه لهجه‌دارِ آغازینش فلک و ملک را روده‌بر کرد بس‌که به قهقهه می‌مانست؛ ولی نمی‌دانست قرار است جماعت پرشماری از دوستان برایش جشن تولد بگیرند. خلاصه فقط عرض کردنِ طولانی پاسخ تبریکات نزدیکانِ دور کلی از وقت این گفتگو را گرفت. خب با طناز منبع موثق و آقای قندپهلو کمی بگوبخند کنید در این کرونا بازار، هوای دل تنهایی‌تان تازه شود. دو فقره کتاب آب در هاون همین اردیبهشت نشر داد و همین مردادماه هم باد در غربال را؛ که طنز‌های چاپ شده در جام‌جم خودمان است، ولی اطلاعات نشرش داده. قندپهلو همچنان ادامه دارد و قرار است باز تولید شود. شکرخندش هم در شبکه شماست و پا توی کفش شما شبکه پنج.



مشکلی دارم؛ از شما بپرسم یا دانشمند مجلس؟

اولاً که مشکل شما به خودتان مربوط است. ما خودمان هزار و یک مشکل داریم که مپرس... در ثانی، بنده هم در خدمتم. هرچند که حقیر، استادی بیش نیستم.

این دانشمند مجلس اصلا کی هست؟

طوری که خود حضرت حافظ، گرا داده، باید بازپرس بوده باشد:، ولی خب احتمال این‌که ابوالمشاغل هم بوده باشد، هست. بعضی‌ها، چون کشته مرده خدمتگزاری به مردم‌اند، یک شغل و یک کار، ارضاشان نمی‌کند. مثل ابر و باد و مه و خورشید فلک درکارند. صبح تا شب (و بالعکس) می‌کارند.

استاد چه‌جوری میشه توُ نخِ شما رفت؟

باید زرنگ باشی، بتونی سرنخ رو پیدا کنی... روش‌های دیگر نخ نماس. اجازه بده یک اتمام حجت: بری تو نخم، میرم تو نخت.

چه وقت سوزن سوزن‌تون میشه؟

وقتی که نخ گیرم نمیاد. منظورم نخ بخیه است. کسانی که اهل عمل‌اند، بهتر می‌دانند..

راستی موی دماغ کیا حتما میشین؟

شاعر میگه: موی دماغو توی آینه دیدم‌... قیچی آوردم، سر اونو چیدم‌... سعی می‌کنم موی دماغ اونایی بشم که مثلا یک زنگ بزنن به دوستاشون در لواسان، کلی ویلا به اسمشون می‌کنند ... و امثالهم

و توی نخ کیا هیچ وقت نمیرین؟

مردم معمولی، که دنبال یک لقمه نان آمیخته به کووید - ۱۹ از صبح تا شب جون می‌کنند.

مزاحم کیا بشین ثوابش بالاست؟

مزاحم آدم‌های خلاف و مراحم آدم‌های درست و حسابی.

چه وقت مور مورتون میشه؟

وقتی که به ضرورتی میرم روی ویبره... نمی‌تونم حرف بزنم...

خونه من از خونه قبرم خیلی خیلی بزرگ‌تره؛ به نظرتون جهنمی میشم؟

نه، کی گفته؟. همه چی بستگی داره.


کسی که خیلی ادعای عاشقیت داره و توصیه حکیمانه شما رو می‌خواد؟

بهش به‌خصوص در این شرایط حساس کنونی میگم که رفیق... گشنگی نکشیدی که عاشقی از سرت بپره.

به کیا فیض تون مستدام می‌رسه؟

به نیازمندان به لبخند زبان مشترک همه آدم‌ها؛ حتی شما.

از سر کیا فیض تون زیاده؟

اونایی که حس می‌کنم خبیث‌اند... دو رو هستند و اهل غیظ تا فیض... تا پشت کنی، زیرآبت رو می‌زنن.

از کیا فیض‌تون رو دریغ می‌کنین؟

در بالا گفتم که... اون قدر اصرار می‌کنید تا خدای‌نکرده اسم ببرم... من یک آدم عادی طنزپردازم که از بیکاری به این شغل روی آوردم.

فرق فیض شما و فیض روح القدس؟

فیض من گاه هست و گاه نیست. کسی هم باهاش به جایی نمی‌رسه.

اگه همه انگشتاتون رو قلم کنن باهاش چی می‌نویسین؟

از درد مردم... هنر باید با انسانیت همراه باشد. انسان بودن بالاترین هنرهاست.

طرف هنر دارد، اما اخلاق ندارد؟

اصلاً نمی‌خوام ببینمش... حتی خواستگار هم نداره.

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست؟

به شرطی که ماست رو نریزیم روی قیمه.

سمتِ تلخ خیار رو به کی تعارف می‌کنین؟

با حفظ سِمَت، به سَمت خودم... خنک آن که آسایش مرد و زن/گزیند بر آسایش خویشتن.

از حواله‌جات تون بگین؟

اخیراً که اوضاع جوری شده که از صبح تا شب داریم حواله می‌دهیم... حتی گاهی توی خواب... جوری که اطرافیان نقل می‌کنند: دیدم به خواب خوش که...

آستین چه کسی رو بگردیم چن تا مارتوله پیدا می‌کنیم؟

آستین هر کسی رو که لجام و لگام نفس سرکش جا خوش کرده در روح و جان و دل و اندیشه‌اش را به امان خدا که نه، به امان شیطان

رها کرده؛ و از هر مدیر و مسوولی درین باره سوال کنی؟

به زبان حال (اگرنه قال) به شما شفاف پاسخ می‌دهد که: من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود.

یکی می‌گفت روده فلانی راستِ راسته مثل حرف‌هاش؟

وا... یکی دیگه گفته، اون وقت یقه منو گرفتید؟... فکر کنم گرفتید مارو ها... خب لابد آندوسکوپی یا سونوگرافی کرده و یک چیزی به چشم خودش دیده. الکی که دروغ نگفته

درباره کیا صادقه: روباه‌هایی که توی شکم‌شون هست دم شون هم به هم نمی‌خوره؟

در مورد همه صادق است. شهرام بهرام ندارد. حتی در مورد من نیز هم... حتی در مورد شما که ایستادن بیجای شما مانع کسب ماست... روباه اسمش بد در رفته...

به نظر صائب‌تون چرا این روباه‌ها گازشون نمی‌گیرن؟

خب لابد هنوز گازکشی نشدند... بعدشم وقتی می‌فرمایید به نظر صائب؛ بروید از خود صائب تبریزی بپرسید. عجب گیری کردیم ها... این روز‌ها هر کی سوالی یا مشکلی داره، از ما طنزپرداز‌ها می‌پرسه... پس بقیه چه کار می‌کنند؟...

از قوانین طبیعت که درباره شما چپکی عمل کرد؟

قانون سوم نیوتن. والا ما که هرچه لبخند ایجاد کردیم و ملت رو خنداندیم، دستمزدی که گرفتیم، در حدی نبود که ما رو بخندونه... فقط به خودمون خندیدم و به فیش حقوقی‌مون در روزنامه.

همیشه چی رو برای کی ثابت می‌کنین؟

هیچی رو برای هیچ‌کس... حوصله داری. تا بدانجا رسید دانش من/ که بدانم همی که نادانم

گلیم بخت شما میگن خیلی روش سفیده؟

راویش اهلیت نداشته یا حواسش نبوده...

من نمی‌فهمم؛ شما چقدر می‌فهمین؟

اتفاقاً شما که اینجوری می‌گید، معلومه که از من بیشتر می‌فهمید. هرکس که گفت من از همه بیشتر می‌فهمم، بدانید و آگاه باشید که از همه کمتر می‌فهمد...

پندم بدین استاد؟

به قول دوست شاعر و طنزپردازم زنده یاد استاد عمران صلاحی: کوتاه بیا تا که درازت نکنند.

قصد تجدید فراش با عجوزه دنیا رو دارین؟

باز هم اشتباه به عرضتون رسوندن... ما همون بار اول را هنوز مرتکب نشدیم، تا چه رسد به تجدید وضو....

چه چیزتون از شماست که بر شماست؟

روحیه طنز من... یک لحظه راحتم نمی‌گذارد.

چی‌تون خیلی به نفع تون کار کرد؟

بداهه‌گویی‌ام... باعث شد که تنها طنزپردازی باشم که بتوانم برنامه طنز زنده اجرا کنم. آن هم در رسانه. آن‌هم‌تر (!) در تلویزیون...

جرات داشتین چه کسی رو نقد می‌کردین؟

از صدر تا ذیل... از خودم تا دیگران. اولش از خود خداوند تبارک و تعالی شروع می‌کردم که عاشقشم دستگیرت نمی‌کنه، ازت دستگیری می‌کنه.



اگه کفش تون دوتا بشه کت و شلوارتون سه تا حقوق‌تون چاربرابر چیکار میکنین اول؟

اضافاتش رو به بقیه هدیه میدم...

برای چه چیزی خیلی احتمالا اصرار می‌کنین؟

برای تحقق عدالت و آزادی.

به کی میگین وقت ندارم و چرا؟

به کسی که بخواهد وقتم را بگیرد، سر هیچ و پوچ... نه چیزی به او اضافه شود و مشکلی حل؛ و نه چیزی بر من افزوده گردد و مشکلی لااقل منحل

چه کسی رو از سرتون اگه وا می‌کنین؟

شیطون رو... کثافت، ول کن آدم نیست...

خوابش رو کاش می‌دیدین؟

خواب نه گفتن به شیطان رو ... یه بار گفت بیا بریم یه جایی نماز بخونیم که مدیرا ببینن... گفتم خر خودتی... من برای خدا نماز می‌خوانم.

کوری چشم استکبار جهانی...؟

صلوات... چنانش بکوبم به گرز گران/که پولاد کوبند آهنگران. (با صدای دلنشین حاج صادق آهنگران هم باشد که دیگر چه بهتر و حماسی‌تر)

به کوری چشم ترامپ؟

حیف که خانواده اش نشستند، وگرنه یک چیزی می‌گفتم که نفهمه از کجا خورده

چه وقت خوش خوشان تون میشه؟

وقتی که رابطه ام با خدا صاف است. وقتی که لبخند رو به لب مردم میارم. وقتی که این مصاحبه تموم بشه

مشکل معاش مملکت رو با یه راهکار حل کنین همین حالا؟

کور خوندین... اول بیان به من رای بدن تا بعدش یه فکری بکنم براشون... آقارو.

اگه کلمات طنازانه شما کرونا می‌گرفتن؟

آن‌ها راحداقل تا دو هفته قرنطینه می‌کردم تا کلمات دیگرم به سلامت باشند.

سلامت را نمی‌خواهند؟

پاسخ گفت، سر‌ها داخل ماسک است.

شده بهتون بگن بلابُرده؟

گاهی بله... مثلا اوقاتی شرعی که شوخی‌ای دلچسب و فی‌البداهه کردم و کسی را خوش آمده و از بی‌جوابی، مانده چی بگوید؛ گفته:‌ای بلا گرفته... یا خدا خفه ات نکنه... یا‌ای شیطون.

شنیدم بهتون بعضی‌ها میگن حکیم بس که بلادیده‌ا‌ین؟

بیخود کردند. هفت جد و آباء خودشان حکیم‌اند. ما عرض کردیم که یک آدم معمولی هستیم که بعضی از حکیمان معاصر با ما مشورت می‌کنند. کرارا عرض کردیم که استادی بیش نیستیم...

کاش بهش بله نمی‌گفتین!

من نگفتم به خدا... من ملک بودم و فردوس برین جایم بود/آدم آورد در این دیر خراب آبادم... اسنادش هم موجود است. رو کنم یا در همین حد نیمرو کفایت می‌کند؟...

با یک نه مشکل حل می‌شد، ولی دلتون نیومد بگین؟

بالاخره ما هم آدمیم. می‌خواین کارت ملی ام را نشان بدم؟ تازه، هوشمند هم هست... اوایل دهه ۷۰، در ضمن غزلی جدی گفته بودم: قصد ما یک لحظه بودن در کنار دوست هست/ زین جهت گاهی گناهی هم ز ما سر می‌زند... و به قول حضرت حافظ: جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد/ما را چگونه زیبد دعوی بی‌گناهی؟

نایابه درین دوره زمونه؟

گفتند یافت می‌نشود، جسته ایم ما/گفت: آن که یافت می‌نشود، آنم آرزوست. مولانا میگه، من نگفتم (جهت رعایت کپی رایت)

کجا؛ چرا سماجت به خرج میدین؟

چون واقعا دوست دارم خب... الکی و تصنعی و محض رفع تکلیف نیست. از ته دل عاشق این سه مفهومم: آزادی، عدالت و مادرم... چیه؛ مشکلی دارید با من؟!

کیا آمار سن و سال‌شون رو پایین و بالا میکنن، چرا؟

چو انداختند که جماعت محترم نسوان...، اما من تا به چشم خودم نبینم، باور نمی‌کنم. ما یک پسرخاله‌ای داشتیم اوایل دهه ۶۰ که لایک‌زدن هنوز اختراع نشده بود؛ اسمش محمود بود و همبازی من. چون عاشق جبهه رفتن بود، رفت یواشکی شناسنامه‌اش رو برداشت، سنش رو دستکاری کرد، زیادش کرد. در ۱۳‌سالگی در بستان شهید شد رفت. در عملیات طریق القدس. آخرین باری هم که دیدمش یک لطیفه برام تعریف کرد و خودش هم کلی خندید کاش می‌شد تعریف کرد... منظور این‌که اون موقع اگه جعل سند هم می‌کردند یا سنی و نرخی رو افزایش می‌دادند، این مدلی بود... یاد باد آن روزگاران یاد باد.

از قوانین طبیعت که به بعضی‌ها خیلی ستم کرده؟

البته بیشتر قانون جنگل است اگر حقوقدان باشید.
اما یکیش اینه که گفتند: برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی/ که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است. خب چرا در طول تاریخ (الی یومنا هذا) باید اینجوری بوده باشد؟.. مگر دنیا شهر هرت است؟

آخرین و تازه‌ترین حواله‌ای که کردین؟

دیدم با این‌که یک کارمند و روزنامه‌نگار و نویسنده و شاعر و طنزپرداز و مجری‌ای پاره‌وقت بیش نیستم، اما مشمول دریافت سهام عدالت و یارانه و سبد کالا نمی‌شوم. فی‌المجلس حواله کردم به خدا ... گفتم خودت بگیر... باز من که خوبه؛ خواجه شیراز میگه که قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند (اینا دیگه کی اند؟!) ... از تدبیر و امید رسیدند به تقدیر و امید.

در این باره که از چه راهی خونه به دست آورده باشی و داخلش چه کار بکنی؟

طرف گاهی یک خونه ۲۰ متری دارد (که قرار شده مسوولین روش کار کنن)، اما در همون حد به دنیا چسبیده و دلش نمیاد ولش کنه؛ گاهی هم ممکنه طرف چنان از تعلقات دنیا بری و عاری باشه که یک خونه پنتهاوس‌دار و درندشت کذایی هم نتونه گولش بزنه و همیشه زیر لب زمزمه کنه که: این خانه قشنگ است، ولی خانه من نیست‌... طرف از هر راهی کسب درآمد کرده و صد‌ها کلاه برداشته و اختلاس و پولشویی کرده و رشوه گرفته (البته گاهی هم رشوه‌ها توی کیف بوده و متوجه نشده بنده خدا خیال کرده براش سبزی صحرایی آوردند)؛ اون وقت قصری ساخته و بر سردرش نوشته: هذا من فضل ربی.

درباره اونایی که به هر شکلی دروغ میگن و حق مردم رو می‌خورند؛ یک دوغ آبعلی هم روش؟

اینجاست که در مکتب گل آقا، چون بزرگ شدم؛ عین دانشمند فرهیخته شاغلام عوام یا فرزانه مادرزاد غضنفر بیسواد، یک زبان دارم دو تا دندان لق/ می‌زنم تا می‌توانم حرف حق



اون کاری که توی خلوت میکنن چه کاریه؟

اگر منظورتان واعظانی هست که حافظ میگه در محراب و منبر حضور ارجمندی دارند و ملت را موعظه می‌فرمایند؛ اما بعضا ممکن است خدای نکرده واعظ غیرمتعظ باشند اصطلاحا و خود به فرمایشات متین و ارزشی خودشان عمل نکنند؛ خب به بنده سرا پا تقصیر چه؟. به قول شاعر: بروید از خودشان بپرسید. بنده اخلاقم اینگونه است که اصلا و ابدا به حریم خصوصی و خلوت دیگران سرک نمی‌کشم. برعکس این همسایه ما و سعدی که نمی‌بیند و می‌خروشد... گاهی از چشمی در هم نگاه می‌کند ببیند چیزی می‌بیند؟... فلذاست که باید گفت:نعوذبا... اگر خلق، غیب دان بودی... دم عید قربان، قربون خدا برم من که‌ می‌بیند و می‌پوشد.

اصل و بدل کجا فرقی نداره؟

به چشم اهلش‌... اگه اهل هستی، بگم‌... هرچند دوره بگم بگم هم گذشته... البته تا منظور از اصل و بدل چی باشه و در چه موردی باشه؟. مثلا رفاقت اصلش خوبه. ایمان اصلش خوبه. جنس خارجی، اصلش خوبه‌...، اما اگر اعتقاد داشته باشی که تو را ز کنگره عرش می‌زنند سفیر؛ اونوقت در این دامگه، اصل و بدل برایت فرقی نمی‌کند. اصل اوست و الباقی همه بدل... عضو علی البدل

نگران چی هستین؟

نگران نگرانی‌های مردم.

اون چیزی که نگرانش نیستین؟

فرداست. چون می‌دونم و از بالا بهم گفتن که خدایی هست و قطعاً خودش همه چی رو ردیف می‌کنه.

اگه مصلحت بود اینجای مصاحبه چی بیخ‌گوش من می‌گفتین؟

کوتاهش کن رفیق... عمر برف است و آفتاب تموز
برچسب ها: رضا رفیع طنز صراط