۳۰ آذر ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۷

پخش ۵ فیلم برای سحر کردن شب یلدا

سینمای ایران در زمینه‌ی ساختن فیلم‌هایی که به مناسبت‌های ملی ما مربوط باشد ضعیف عمل کرده است. به طور مشخص ما فیلم‌های مناسب شب یلدا یا فیلم‌های عید نوروز نداریم. آن یک فیلمی هم که اسم «شب یلدا» را روی خودش دارد در حقیقت استعاره‌ای از شب‌های طولانی و سردی است که بر کاراکتر اصلی فیلم می‌گذرد.
کد خبر : ۴۸۶۷۲۷

با این حال شب یلدا که اعضای خانواده‌ دور هم جمع می‌شوند فرصت مناسبی است که به جز تفال به حافظ کنار یکدیگر فیلم هم ببینید.

به گزارش خبرآنلاین برای شب یلدا فیلم‌هایی در نظر گرفته‌ایم که کمدی‌های خانوادگی هستند و دیدن‌شان لحظات مفرحی به دنبال خواهد داشت.
۱. اجاره‌نشین‌ها

کارگردان: داریوش مهرجویی
بازیگران: اکبر عبدی، عزت‌الله انتظامی، حمیده‌ خیرآبادی، حسین سرشار

کم نیست تعداد کسانی که معتقدند این بهترین فیلم کارنامه‌ی داریوش مهرجویی است. سال ۱۳۶۶ مهرجویی «اجاره‌نشین‌ها» را با چنان وسواس و دقتی ساخته که بعد از این همه سال هم فیلم تماشایی است. هیچ چیز آن کهنه نشده است. نه شیوه‌ی کلاهبرداری عباس آقا سوپرگوشت، نه بدبختی‌های مستاجران و نه رابطه‌ی عجیب و غریب یک لحظه دشمنی و یک لحظه‌ دوستی میان عباس آقا و مستاجران و نه حتی جلوه‌های ویژه‌ی فیلم. همه‌شان آن‌قدر تر و تازه هستند که انگار همین دیروز ساخته شده است.

فیلم داستان یک آپارتمان فرسوده در حاشیه‌ی تهران است که مالکش خارج از ایران رفته و مباشرش عباس آقا سوپرگوشت فعلا کارهای ساختمان را برعهده دارد. علیرغم اصرار مستاجران و وضعیت نامناسب خانه، عباس آقا حاضر نمی‌شود خانه را بازسازی کند. دعوای اصلی هم سر هزینه‌ی تعمیرات است. در نهایت بعد از کلی دعوا و آشتی در مجلسی که به اصرار مادر عباس آقا به راه می‌افتد قرار می‌شود همه در تعمیرات مشارکت کنند ولی برای این تصمیمات کمی دیر شده است.

بازی‌های درخشان به خصوص از سمت انتظامی و عبدی، کارگردانی خوب و فیلمنامه‌ی منسجم «اجاره‌نشین‌ها» باعث شده تبدیل به یکی از بهترین کمدی‌ها و حتی یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران شود. هر بار دیدنش عیش مضاعف است به خصوص آن ضیافت شام. وقتی بالاخره عباس آقا و آقای قندی با هم کباب می‌زنند.
۲. سابرینا

کارگردان: بیلی وایلدر
بازیگران: آدری هبپورن، همفری بوگارت، ویلیام هولدن

هیچ جشنی برای عشاق سینما کامل نیست مگر این که فیلمی از بیلی وایلدر کبیر ببینند. استاد کمدی‌سازی که در «سابرینا» البته دوز رومانتیک فیلم به کمدی‌اش می‌چربد. دیالوگ مشهور وایلدر در «سابرینا» تقریبا شبیه به ضرب‌المثل شد. وقتی سابرینا به پاریس رفته که آشپزی یاد بگیرد و معلمش به او می‌گوید: «یه زن عاشق خوشحال، غذا رو می‌سوزونه ولی یه زن عاشق غمگین، اصلا یادش میره زیر اجاق رو روشن کنه!»

سابرینا دختر راننده‌ی خانواده‌ی لارابی است. شبیه خیلی از فیلم‌های وایلدر «سابرینا» هم با نریشنی شبیه «یکی بود یکی نبود» شروع می‌شود و در آن سابرینا فیرچایلد تعریف می‌کند که چه‌طور عاشق دیوید لارابی، پسر جوان‌تر و خوشگذران خانواده‌ی لارابی است اما دیوید اصلا او را نمی‌بیند. شیرینی و معصومیت آدری هبپورن در تمام طول فیلم باعث می‌شود سابرینا تبدیل به شمایلی دوست‌داشتنی از یک دختر عاشق شود.

پدر سابرینا که عشق نافرجام او را به دیوید می‌بیند تصمیم می‌گیرد سابرینا را به فرانسه بفرستد تا از فکر دیوید بیرون بیاید اما سابرینا عشقش را با خودش می‌برد و می‌آورد تا این که لایونل، برادر دیوید نقشه‌ی جدیدی می‌کشد.

از آن فیلم‌های رویایی سیندرلایی که دیدن این همه آدم دوست‌داشتنی در یک فیلم دلگرمتان می‌کند. فیلمی مفرح و سرگرم‌کننده که جان می‌دهد برای تماشا در یک شب سرد زمستانی.
۳. مهمان مامان

کارگردان: داریوش مهرجویی
بازیگران: گلاب آدینه، حسن پورشیرازی، پارسا پیروزفر، امین حیایی، نسرین مقانلو

اقتباسی از داستانی مطابق معمول تلخ و شیرین از هوشنگ مرادی کرمانی که شیرینی و دلنشینی کاراکترهایش به تلخی موقعیت می‌چسبد. مامان عفت صاحب دو فرزند است و همسرش آقا یدالله آپاراتچی سینماست که اتفاقا چند ماه است حقوقش را نداده‌اند. آن‌ها در یکی از آن خانه‌هایی زندگی می‌کنند که هر کدام از اتاق‌هایش در اختیار یک خانواده است.

یکی از اتاق‌ها متعلق به یک دانشجوی رشته‌ی پزشکی است و در یکی دیگر پیرزنی جنگ زده زندگی می‌کند و در آن یکی هم زن و شوهر جوانی که شوهر معتاد است. خلاصه در این بلبشو خواهرزاده‌ی مامان عفت که تازه ازدواج کرده با عروس به دیدن خاله می‌آیند. خاله می‌خواهد جلوی تازه‌عروس آبروداری کند اما آقا یدالله بی‌توجه به وضعیت مالی خانواده و آشپزخانه‌ی خالی از مهمان‌ها با اصرار می‌خواهد که برای شام بمانند. چشم و ابروهای مامان عفت هم کاری از پیش نمی‌برد و حالا مامان عفت و همسایه‌ها باید فکری به حال شام کنند.

فیلمی خوش‌ریتم، بامزه، به شدت انسانی که شبیه یک قطعه‌ی موسیقی سرحال می‌ماند. «مهمان مامان» مخاطب را به وجد می‌آورد و روحیه‌ی انسان‌دوستی را در او بیدار می‌کند. چنان طنینی از امید در خودش دارد که می‌تواند شبیه به فیلم «چه زندگی شگفت‌انگیزی است» فرانک کاپرا در ایام کریسمس عمل کند.
۴. مدرسه‌ی راک

کارگردان: ریچارد لینکلیتر
بازیگران: جک بلک

از اسمش پیداست که با چه فیلم پرهیجانی طرف هستید. لینکلیتر که در هزاره‌ی سوم با سری فیلم‌های «پیش از غروب» و «پیش از نیمه‌شب» و درام «پسربچگی» شهرت زیادی دارد، در اوایل قرن بیست و یکم یک فیلم کمدی دیوانه‌وار ساخت به نام «مدرسه‌ی راک».

دووی فین گیتاریست یک گروه راک است. درست سه هفته پیش از مسابقه‌ی راک میان گروه‌ها او را از گروه بیرون می‌کنند و شخص دیگری را جایش می‌آورند. از طرف دیگر او با چند نفر همخانه است که از او می‌خواهند سریع‌تر سهم اجاره‌اش را بدهد یا از خانه برود. این وسط دووی به جای رفیقش یک پیام تلفنی دریافت می‌کند از طرف مدرسه‌ای که گفته به معلم نیاز دارند. حالا دووی که خودش سواد درست و حسابی هم ندارد به جای معلم ریاضی به مدرسه‌ای می‌رود که در آن دانش‌آموزان مرتب و گلچین‌شده هستند. طبعا دووی چیزی ندارد که به بچه‌ها یاد بدهد و خود آن‌ها بیشتر از او از ریاضی و علوم سردرمی‌آورند. دووی فقط موسیقی بلد است و تصمیم می‌گیرد همان را به بچه‌ها آموزش بدهد.

کلاس دووی تبدیل به مدرسه‌ی راک می‌شود. فیلمی که بسیار مدیون بازی جک بلک در نقش دووی است. با ساوندترک پرضرب و ریتمیک و تدوینی که خودش شبیه یک قطعه‌ی موسیقی سرحال فیلم خوش‌ ریتمی می‌سازد.
۵. هتل بزرگ بوداپست

کارگردان: وس اندرسون
بازیگران: رالف فاینس

«هتل بزرگ بوداپست» مهم‌ترین و پرفروش‌ترین فیلم مستقل سال ۲۰۱۴ بود. فضای فانتزی فیلم‌های اندرسون در این فیلم به اوجش می‌رسد. فیلم خوش آب و رنگی است که بازی رالف فاینس در آن درخشان است.

فیلم داستان عجیب و غریبی هم دارد. قصه از جایی شروع می‌شود که دختر نوجوانی بالای سر سنگ قبر «نویسنده» ایستاده است. فیلم به سال ۱۹۶۸ کات می‌خورد زمانی که نویسنده از هتل بزرگ بوداپست بازدید کرده بود. زمانی که نویسنده آقای زیرو مصطفا مالک هتل بزرگ بوداپست را می‌بیند. آقای زیرو از نویسنده دعوت می‌کند با او شام بخورد و برایش تعریف می‌کند که چه‌طور مالک هتل بزرگ بوداپست شده است.

فیلم به سال ۱۹۳۲ فلاش‌بک می‌خورد. زمانی که هتل بزرگ بوداپست در اوج جلال و شکوه خودش بوده است و زیرو به عنوان پسرک پادو در لابی هتل خدمت می‌کرده و مدیر هتل کسی نبوده جز آقای گوستاو شگفت‌انگیز.

فیلم خرده‌پیرنگ‌های زیادی دارد. با طراحی صحنه و رنگ و نوری که آن را شبیه یک کیک صورتی خامه‌ای خوشمزه کرده است. با رنگ‌های گرمی که می‌تواند طولانی‌ترین شب سرد پیش از شروع زمستان را برایتان خاطره‌انگیز کند.

جزو فیلم‌های برجسته‌ی سالی بود که اکران شد و منتقدان هم دوستش داشتند. فیلمی است که در نهایت پایان خوش و لحن فانتزی‌اش باعث می‌شود از زندگی روزمره برای ساعتی غافل شوید.

شما هم اگر فیلمی به نظرتان می‌رسد که مناسب حال و هوای شب یلدا و دیدن کنار خانواده است پیشنهادش بدهید.