۳۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۷

در ستایش احساس

چقدر خوب است سنگ و ماشین نباشیم و قالبی فکر نکنیم. کمی اشک بریزیم و قلبی باشیم. انسان‌ها را شیء ندانیم که می‌توان برای آنها برنامه ریخت و آنها را در قالب خاصی ریخت.
کد خبر : ۴۲۷۹۸۲

انسان بی‌احساس همان است که «جرمی بنتام» (فیلسوف، حقوقدان، اصلاح‌گر اجتماعی انگلیسی و بنیانگذار سودمندگرایی) بدان امید داشت و «جیمز میل» پدر جان استوارت میل سعی کرد این فرزند نابغه‌اش را چنان بار آورد. جیمز میل آخرین فرد از عقل‌گرایان بزرگ قرن هجدهم است که از جریان رمانتیک آن زمان برکنار ماند. جیمز میل همچون استادش بنتام و نیز چون ماتریالیست‌های فلسفی فرانسه، انسان را به منزله موضوعی طبیعی می‌دید و اعتقاد داشت مطالعه سیستماتیک انواع انسانی همچون جانورشناسی ممکن و ضروری است که بر مبانی تجربی متکی باشد. همچنین باور داشت که هر انسان عاقل که در مکتب انسان‌های عاقل دیگر تربیت شود، می‌تواند از جهل و ضعف مصون باشد.

افزون بر این، جیمز میل به دیگران بدبین بود. روی این ملاحظات، فرزندش را دور از محیط بیرون تعلیم داد. حتی اجازه خواندن شعر و مذهب به جان نداد؛ مقولاتی که جیمز آنها را مملو از خطاهای بشری می‌پنداشت.

جان در پنج سالگی یونانی را آموخت و در 9 سالگی جبر و لاتین می‌دانست. تبدیل به انسانی کاملا عقلی و علمی شده بود که همچون پدرش و استاد او یعنی بنتام قائل به فایده‌باوری بود.

جان، روزی احساس عمیق پوچی کرد و خود را در تنگنا یافت؛ تنگایی که تنها آغوش تنگ، اما فراخ احساس می‌توانست او را از آن نجات دهد. زندگی را عبث و بی‌مقصود یافت تا این که داستانی فرانسوی خواند و ناگه برای سرنوشت رقت‌بار شخص اول آن داستان گریست.

او دیگر گونه‌ای نو نگریست. فهمید انسان است و احساس دارد، چون توانست برای اولین بار گریه کند. همینجا بود که زندگی را معنادار دید و فهمید انسان را نمی‌توان به موجوداتی مورد مطالعه، تحت تربیت و انقیاد، مانند حیوانات بدل کرد و جامعه‌ای کاملا عقلانی ساخت؛ آنسان که پدرش جیمز میل باور داشت. این بصیرت، حفره‌ای بود که آزادی و ارزش تکثر و تفاوت را دریافت و از پروژه‌های همسان‌ساز هرچه بیشتر دوری گزید.

چقدر خوب است سنگ و ماشین نباشیم و قالبی فکر نکنیم. کمی اشک بریزیم و قلبی باشیم. انسان‌ها را شیء ندانیم که می‌توان برای آنها برنامه ریخت و آنها را در قالب خاصی ریخت. این دیکتاتوری و نگاهی است که به آزادی و «دیگری» بها نمی‌دهد.

یک حدیث قدسی می‌گوید: خداوند نزد دل‌های شکسته است. اذن ورود به حرم معصومین علیهم‌السلام گریه است؛ آن چنان که علامه مجلسی در بحارالانوار ذکر کرده است.

تکمله

البته جان استوارت میل قائل به اصل خودیاری یا Self_helping بود و چندان نتوانست دیگری را دریابد.

بنابه آنچه گذشت، عقل‌گرایی لیبرالی و فایده‌گرایانه، نارساست.

اگر جستجوی مفرط آزادی مثبت در آرمان‌های ملی به زعم آیزایا برلین به عنوان مبلغ آزادی منفی فرد را نابود کرده است، تاکید مفرط بسیاری از لیبرال‌ها بر فرد، حیات اجتماعی و سیاسی دریافتن و درّ یافتن «دیگری» را تهدید و فرد را از بخش بزرگی از نیازها و امکان‌هایش محروم می‌کند.

محسن سلگی

منبع: فارس