۰۸ آبان ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۱
حسين قدياني

گناه حاتمی‌کیا چیست؟!

کد خبر : ۴۰۹۴۴
ریش و قیچی دست کیست؟!
چندی پیش و بعد از سال‌ها خواهش و تمنا و اعتراض و نقد و فریاد، عاقبت تصمیم بر این شد که به پاس حرمت چادر، مجرمین زن با پوششی غیر از چادر، در دادگاه حاضر شوند. تقریباً ۳۰ سال طول کشید تا متولیان امر به صرافت این کار بیفتند. می‌بینی، فلان زن مجرم در دوران ارتکاب جرم، با هر پوششی غیر از چادر رفت و آمد می‌کند، لیکن وقتی که شناسایی و بازداشت می‌شود، چادر بر سرش می‌کنند. هنوز هم در برخی سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی، چادر برای زن، تداعی گر دون پایه بودن است و نماد قشر عاری از فرهنگ و خالی از سواد. اهالی صدا و سیما و نیز سینماچی‌ها اما مدتی است که از آن سوی بام افتاده‌اند و به بهانه باکلاس نشان دادن خانم‌های چادری، کلاه گشادی بر سر مخاطب می‌گذارند. آیا بنا بر این است که زننده بودن رفتار و خارج از عرف و خلاف شرع بودن گفتار فلان بازیگر و بهمان مجری، فقط و فقط به این بهانه که چادر بر سرش است، توجیه شود؟! آیا علاج تفریط، افراط است یا صراط مستقیم؟! زبان ما البته مو درآورده، از بس که با نهادهایی چون رسانه ملی از این سخن‌ها گفته‌ایم، لذا دگربار تمنا داریم از مسئولان دادگاه‌ها و بازداشتگاه‌ها و در یک کلام از دستگاه قضایی، این بار درباره مجرمین مرد.
ریش یعنی محاسن مرد، کمی تا قسمتی، نسبتش مثل چادر می‌ماند برای زن. آیا بهتر نیست که مجرمین مرد، با همان آرایش هنگام ارتکاب جرم در دادگاه حاضر شوند؟! آیا رواست که اغلب مجرمین مذکر، یعنی اغلب قاچاقچیان، سارقین مسلح، حضرات خرده دزد، حاملین مواد مخدر و چه و چه، هنگام حضور در دادگاه، ریش داشته باشند؟! آیا همان ظلمی که دیروز در شعب دادگاه به پوشش برتر خانم‌ها وارد می‌شد، عینا به محاسن صورت آقایان وارد نمی‌شود؟! آیا رواست که تصویر هر مجرم مردی را که در صفحه حوادث روزنامه‌ها می‌بینی، با یک ریش توپی باشد؟!
آیا باید این چنین مورد هجمه قرار گیرد زینت رجال؟! نمی‌دانم از نظر شمای خواننده، این نکته که نوشتم، دغدغه سطح پایین و بی اهمیتی بود یا خیر، اما همین ریزه کاری‌هاست که گمانم عدم مراعاتش، سبب تغییر نگرش یک نسل می‌شود و موجبات انگاره سازی‌های غلط را فراهم می‌کند. درباره این تغییر نگرش، خاطره ای دارم که از فرط تلخی، شاید حتی نوشتنش هم به صلاح نباشد. به هر حال، آنچه در دین ما، نیز در آداب و رسوم ایرانی ما، برای مردان در حکم زینت است، مثل پوشش برتر چادر، مورد تهاجم است و تهدید. لااقل آن بخشش را که خودمان می‌توانیم علاج کنیم، وظیفه داریم به این کار، و الاً تعداد خاطرات تلخمان در این باب، از دستمان در خواهد رفت!
فرهنگ/ برخورد قرون وسطایی با حاتمی کیا
روشنفکران، منتقدین و سینماگرهایی که مدام، دم از تلاقی افکار و تضارب آرا می‌زنند و شعار «زنده باد مخالف من» سر می‌دهند، تاب یک نقد ابراهیم حاتمی‌کیا به دار و دسته خودشان را نداشتند و این روزها به شدت کارگردان «آژانس شیشه‌ای» را مورد حمله قرار می‌دهند، که چرا تلویحا به کارگردان محبوبشان نقدی وارد کرد. در این هجمه، تقریباً هر تهمتی که متصور بود، به حاتمی‌کیا زدند و او را حسود، بزدل، بخیل و تنگ نظر خواندند. نحوه تعامل ایشان با هنرمندانی از جنس حاتمی کیا، مایه عبرت است. آن روز که امثال حاتمی کیا، مواضع خوشایند این جماعت را اتخاذ می‌کنند، قدر می‌بینند و در صدر می‌نشینند و دگر روز که امثال حاتمی‌کیا با هنرمندان غیر متعهد، مرزبندی می‌کنند، فحش می‌خورند و ناسزا می‌شنوند. یعنی امثال حاتمی‌کیا برای ایشان حکم یک ابزارند که جز علیه نظام، هیچ استفاده دیگری نباید داشته باشند. همین نوع برخورد که البته مسبوق به سابقه است، کاش درس عبرتی باشد برای آن دسته از هنرمندان ما که با حفظ همه نق‌ها و نقدها، هنوز هم در حال و هوای تعهد، تنفس می‌کنند. طبعا کسانی که امروز، حاتمی‌کیا را به جرم یک انتقاد، حسود می‌خوانند، نمی‌توانند دگر روز، ادعای دوستی کنند با این هنرمند. طرفه حکایت این جاست که هر جا امثال حاتمی‌کیا به تعهد و باورهای ارزشی، نزدیک‌تر می‌شوند، بیشتر از این جماعت فحش می‌خورند. اینکه گفتم، البته «بالعکس» هم دارد. اگر امثال من، حاتمی‌کیا را نه برای خودمان و نه برای هیچ صنف و گروه و حزبی، که فقط و فقط برای «عباس» و «حاج کاظم» می‌خواهیم و گاه از همین منظر، نقدش می‌کنیم، مع‌الاسف، عده‌ای تنها و تنها امثال حاتمی‌کیا را آن زمان دوست می‌دارند که موضع دوپهلو اتخاذ می‌کنند و درددل پیش اغیار می‌برند.
این روزها به روشنی معلوم شد که چه گروهی، با جماعت هنرمند، سیاسی‌ترین برخوردها را می‌کنند؛ همان کسانی که به دروغ معتقدند سیاست از هنر جداست! همان کسانی که به دروغ، خودشان را زمانی هوادار حاتمی‌کیا جا می‌زدند! اصولا کارگردان «آژانس شیشه ای»، اگر هم بخواهد، نمی‌تواند حسود باشد، چرا که کارگردان «آژانس شیشه ای» است. نقد، با دشنام فرق دارد. حاتمی‌کیا نقد کرد، اما منتقدینش فحش دادند. کاش فحش از هنر جدا بود! ما دعا می‌کنیم «جدایی اخلاق از هنر» را اکران نکنند برای وجدان خود، کسانی که زیاد حرف‌های قلنبه سلنبه می‌زنند. اعتباری به هیچ ادعای این جماعت نیست. بعضا شعارهای قشنگی می‌دهند، اما اغلب قرون وسطایی برخورد می‌کنند با آدم‌ها. این جماعت، معلوم آمد که برای چه، و تا کجا می‌خواستند حاتمی‌کیا را. نقد ابراهیم، اما آزاد است؛ لطفا تهمت نزنید و ناسزا نگویید. حاتمی‌کیا نشان داد، هر که هست و هر چه هست، مرد همین آبادی است؛ کشور خروس نشان، ارزانی کسانی که هنوز هم فکر می‌کنند، دیار سارکوزی، مهد آزادی است! خیلی هم مهد آزادی است!! ابراهیم، کرخه را به راین، و فکه را به ایفل، نمی‌فروشد، و دقیقا به همین جرم دارد با ناسزا محاکمه می‌شود.
طنز/ محتوای یک کامنت خصوصی
دیشب در وبلاگم، یکی از بچه‌ها برایم عکسی فرستاد. بازش کردم. یک آگهی بود با این محتوا که عینا می‌آورم: «به یک فروشنده خانم، ترجیحاً آقا، جهت همکاری در فروشگاه کفش نیازمندیم». به حق چیزهای ندیده و نشنیده!