۱۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۳

ماجرای لباس غواصی سوراخ سوراخ

بعد از رسیدن به ساحل عراق تا پیدا کردن معبر اصلی خودمان عملیات شروع شده بود و قایق‌ها حرکت کرده بودند چون معبر را باز نکرده بودیم، شهید غلامیان روی سیم خاردار خیز رفت تا کل گردان از روی ایشان عبور کند تا ادامه عملیات به تأخیر نیفتد.
کد خبر : ۳۰۳۸۸۵

صراط: پای صحبت‎های رزمندگان و خانواده‎های شهدا که می‌نشینی، خاطرات تلخ و شیرینی بیان می‌کنند که می‎توان از این خاطرات منشوری از سیره شهدا به نسل جدید و آینده ارائه کرد، آنها که چه از کودکی و چه در دوران رزمندگی با شهید مأنوس بودند، می‌توانند بهترین راوی در معرفی شهیدشان باشند.

* گمشده‌ای که فقط صاحبش باید آن را پیدا می‌کرد

علی طاهری‏ از رزمندگان واحد تخریب لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس می‌گوید: در منطقه عملیاتی بدر، داخل نی‌زار، درون چادر روی آکاسیو مستقر بودیم، هر دسته از گردان تخریب برای در امان بودن از دید و تیر بالگردهای مَلخی دشمن باید به نوبت روی چادرها را با استفاده از نی‌ها استتار می‌کردند.

نوبت به گروه ما رسید، شهید کلیجی به چادر ما آمد و گفت: تا دو ساعت دیگر باید کار استتار تمام شود و همین یک داس را داریم، چند بار تکرار کرد مواظب داس باشید و سپس آن را به من تحویل دهید.

ماجرای لباس غواصی سوراخ سوراخ

من به اتفاق چند نفر از بچه‌های داخل چادر سوار بلم شدیم و چند ده متری از چادر دور شدیم، مشغول بریدن بودیم که داس از دست من رها شد و به داخل نیزار افتاد، سریع داخل آب رفتم و نی‌ها را کنار زدم، دو متری عمق داشت، هر چه گشتم نتوانستم داس را پیدا کنم.

بچه‌ها هم با دیدن این وضعیت، برای پیدا کردن داس به داخل آب آمدند، اما هر چه جست‌وجو کردیم چیزی نیافتیم، چون ریشه‌های نی به شکل انبوه در داخل آب قرار داشت، با تحرک بچه‌ها آب تا فاصله زیادی گل‌آلود شد، زمان مقرر، سپری شد، نگران بودیم تا این که از دور بلمی را دیدیم که به‌ سوی‌مان می‌آمد.

بلم که به ما نزدیک شد، شهید کلیجی را دیدیم، به آرامی گفت: «بچه‌ها چه خبر؟ پس نی‌های بریده‌ شده کجاست؟» ماجرا را تعریف کردیم، شهید کلیجی بدون این که ناراحت و عصبانی شود، گفت: «مکانی که داس از دست شما افتاد، دقیقاً کجاست؟» مکانی را که به وسیله نی علامت‌گذاری کرده بودیم به او نشان دادیم، از داخل بلم به داخل آب رفت، من به اتفاق بچه‌ها نظاره‌گر این صحنه بودم، با خودمان گفتیم ما 3 ساعت گشتیم نتوانستیم داس را بیابیم او چه کاری می‌تواند بکند.

شهید کلیجی چشم‌هایش را بست و ذکر بسم‌الله الرحمن الرحیم را سه بار تکرار کرد و سر به زیر آب فرو برد، بعد از چند ثانیه سرش را از زیر آب بیرون آورد و با یک دست آب را از روی صورت خود پاک کرد، لبخندی زد، ما همچنان او را نگاه می‌کردیم، در این لحظه با دست دیگرش داس را بلند کرد و گفت: «تو را به خدا مواظب داس باشید، چون همین یک داس را دارم، بچه‌های دیگر را منتظر نگذارید».

همان لحظه بود که از خودم خجالت کشیدم و به عمق ایمان شهید کلیجی پی برده و با خود گفتم که حق او چیزی جز شهادت نیست.

* ماجرای لباس غواصی سوراخ سوراخ

جواد منصف دیگر رزمنده واحد تخریب لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس اظهار می‌کند: شب عملیات والفجر 8 (فاو) شهید رحمت غلامیان، از نیروهای غواصی بود که همراه با نیروهای گردان، به‌عنوان تخریب‌چی در پیشانی گروه حرکت می‌کردند.

آن شب بعد از خداحافظی و با التماس دعا یکدیگر را در آغوش گرفته و بعد به سمت اروند حرکت کردیم.

ماجرای لباس غواصی سوراخ سوراخ

ساعت 7 شب وارد آب شدیم و ساعت 9:45 دقیقه با رمز یا زهرا (س) عملیات آغاز شد، فردای صبح عملیات، شهید رحمت غلامیان را دیده بودم که لباس غواصی‌اش سوراخ سوراخ شده بود.

از او سؤال کردم: «چه شده است؟» تفره می‌رفت و جواب نمی‌داد تا اینکه کمک‌تخریب‌چی او در پاسخ به اصرار زیاد من، گفت: «دیشب نمی‌توانستیم راه را باز کنیم و غلامیان با لباس غواصی روی سیم‌های خاردار خوابیده بود، جریان از این قرار بود که به‌ علت طوفان شدید، آب اروند طغیان کرده بود و بعضی از غواص‌ها از مسیر خودشان دور شده بودند، شهید غلامیان جزو این گروه بودند که مسیر را گم کرده بود، بعد از رسیدن به ساحل عراق تا پیدا کردن معبر اصلی خودمان عملیات شروع شده بود و قایق‌ها حرکت کرده بودند چون ما معبر را باز نکرده بودیم، شهید غلامیان گفته بود کاری نداشته باش، من الان درستش می‌کنم؛ یک دفعه دیدیم که روی سیم خاردار خیز رفت و چون قایق‌ها رسیده بودند و زمانی برای باز کردن راه هم باقی نمانده بود، مجبورمان کرد تا کل گردان را از روی ایشان عبور دهیم تا ادامه عملیات به تأخیر نیفتد».‏

* راه آسمان، آنقدرها هم دور نیست

روح‌الله روحی از رزمندگان واحد تخریب لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس بیان می‌کند: شهدای تخریب، از بطن گردان‌های درگیر و در حین عملیات، از میادین مین و موانع پیش‌روی می‌گذشتند و معبر را برای عبور سایر رزمندگان می‌گشودند، بعد از رفتن آنها سخت تنها شدیم.

ماجرای لباس غواصی سوراخ سوراخ

همه حرف‌های‌مان رنگ و بوی دلتنگی می‌دهد، ای فرشته خفته بر میدان مین، این درد فراق را تنها می‌توانیم به آسمان شب بگوییم تا در میان ستاره‌ها به جست‌وجوی شما خدایان شجاعت و عشق برخیزیم، همانا که شما جاده زندگی همرزمان‌تان را هموار کردید و معبرهای آتشین را به جان خریدید، چقدر دوست داریم بر آن خاکی که خفته‌اید سجده کنیم و عشق را در دانه‌های داغ شن‌های جنوب جست‌وجو کنیم.

شهدای تخریب عده‌ای از بندگان صالح خداوند هستند که از معابر و میادین به ارجعی الا ربک رسیدند، مجاهدانی که از چهار گوشه میهن اسلامی و شیعی ایران و در سایه ولایت امام زمان (عج) یک‌جا جمع بودند تا به کفر و باطل یورش برند و الگویی باشند برای سایرین، هر چه داریم از خون شهدا و حضور پُررنگ خانواده‌های آنهاست.

شهدا در راه خدا از تمام تعلقات دنیوی گذشتند که این نشانه ایمان و اخلاص به خدا بوده است، هر کدام از شهدای تخریب، دارای شخصیتی خاص بودند که آنها را بی‌درنگ در راه انجام وظیفه‌ای دشوار به شهادت متصل می‌کرد.

شهدای تخریب، فاتحان فتح‌الفتوح‌های بسیاری در عملیات‌های مختلف جنگ تحمیلی بودند و شجاعت و شهامت‌شان کاملاً خدایی بود، در یک لشکر، هزاران نفر عضو بودند و تلاش می‌کردند اما کلید پیروزی در عملیات‌ها، تخریب‌چی‌ها بودند و همه در انتظار تخریب و بازگشایی معابر عبور لشکر و پاک‌سازی منطقه! شهدای تخریب‌چی، بی هیچ سلاح کارآمد و اثرگذاری و تنها با سلاح ایمان به جنگ زمین و زمان رفتند و وجود خود را از همان لحظه ورود به معابر مین، تقدیم خداوند کردند.

تخریب‌چی هر گاه نمی‌توانست مین یا مانعی را برطرف سازد، از جان خود هزینه می‌کرد و با نثار جانش معبرگشایی می‌شد و این معامله آنها با خدا بود، شهدای تخریب‌چی را خدا می‌شناسد، تمام وجود آنها به‌سوی خداوند متعال بود، عشق به خدا و شهامت و ایمان عارفانه از مهم‌ترین شاخصه‌های آنهاست، تمام کارهایشان خدایی بود و در مکتب حسین پرورش یافته بودند.

آنها در دانشگاه بزرگ عاشورا آموزش دیدند و با تمام وجودشان وقف اسلام شدند و با نثار خون خود پرچم عزت و افتخار انقلاب اسلامی را سرافراز و سربلند نگه داشتند، هر روز که از جنگ تحمیلی می‌گذشت نقش تخریب بیش از گذشته اهمیت می‌یافت و انهدام جاده‌ها و معابر برای جلوگیری از پاتک لشکر تانک‌های بعثی و مین‌گذاری سریع در مقابل آنها جزو مأموریت‌های ویژه بچه‌های تخریب بود.

برش جاده‌ها برای جلوگیری از پاتک‌های عراق خیلی موثر بود، کاروان نیروهای تخریب همه جا حضور داشتند، از دیگر فعالیت‌های شهدای تخریب می‌توان به برگزاری کلاس‌های آموزشی تئوریک در حیطه تخریب برای رزمندگان اشاره کرد.

ما همواره دارای مربیان تخریبی بودیم که بی‌وقفه زمان خود را در فراگیری و آموزش جنبه‌های متفاوت تخریب می‌گذراندند، این نیروها افرادی آماده و دارای روانشناسی فردی قابل ملاحظه و اعتماد به نفس بالایی بودند.

همکاری نزدیک با بچه‌های اطلاعات عملیات از مهم‌ترین فعالیت‌های واحد تخریب بود، واحد اطلاعات، معابری را شناسایی می‌کرد که از لحاظ جانی خطر لو رفتن کمتری را داشته باشد، البته همه این‌ها یک مرحله از کار بچه‌های تخریب بود و تشخیص و ادراک بهترین نقطه وصول برای تردد سایر رزمندگان، بالاترین حد و نمود کار آنها به‌شمار می‌رفت.

تنوع مین نزد دشمن بعثی بسیار چشم‌گیر بود و ردپای تسلیحات بسیاری از کشورهای جهان در طول جنگ تحمیلی قابل مشاهده است! در این راستا به‌روزرسانی اطلاعات نیروهای تخریب و تمرین و ممارست آنها، پادزهری بود برای این تنوع تسلیحاتی دشمن، مخلص کلام آنکه عملکرد واحد تخریب، شهیدان سرافراز و رزمندگان جان‌برکف آن تا همیشه تاریخ در دفتر مقاومت این ملت جاودانه است و نام و یاد سرداران و شهدای آن زینت‌بخش محفل دلدادگان به راه خمینی عزیز خواهد بود.


منبع: فارس