۳۰ مهر ۱۳۸۹ - ۲۳:۲۱
سعدالله زارعي

رستاخيز قم

کد خبر : ۱۱۸۹۵
«احترام به مجامع و نهادهاي بي تفاوت و تنزه طلب كه دامن از مسايل چالشي برمي چينند يك احترام صوري است، يك احترام در معنا و در عمق خود بي احترامي است، مثل احترام به اشيا است كه احترام حقيقي محسوب نمي شود... گاهي اين احترام اهانت آميز هم هست همراه با تحقير باطني آن كسي است كه تظاهر به احترام مي كند. آن موجودي كه زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام برمي انگيزد هم در دل دوستان خود و هم حتي در دل دشمنان خود.»
اين بخشي از سخنان حكمت آميز رهبر معظم انقلاب اسلامي است كه اخيراً در جمع پرشور و بي نظير طلاب و اساتيد حوزه علميه قم بيان فرمودند و دقيق ترين تفسيري است كه تفاوت احترام و علاقه باطني مردم به نظام اسلامي و چهره هاي شاخص آن و احترام توام با تحقير كانون هاي خاص به بعضي از افراد مخالف نظام و يا ساكت در برابر مصالح نظام را تبيين مي كند. اما در خصوص استقبال عظيم و بي سابقه مردم قم و شور و هيجاني كه در استقبال انبوه طلاب و اساتيد مدارس علميه قم از حضرت آيت الله العظمي خامنه اي مشاهده شد و نكات كليدي كه ايشان مطرح فرمودند، نكات فراواني وجود دارد كه اين قلم از باب آيه شريفه «و اما بنعمته ربك فحدث» به بعضي از آنان اشاره مي نمايد:
1- استقبال عظيم مردم و روحانيت از رهبر معظم انقلاب اسلامي در شرايطي صورت گرفت كه طي سالهاي گذشته و بخصوص از آغاز فتنه پس از انتخابات رياست جمهوري به دهها زبان وانمود شده بود كه قم و روحانيت از روند اداره كشور و برخورد با فتنه گران- به دليل اينكه چند چهره شاخص و داخلي فتنه در سلك روحانيت بودند- دلزده شده و موضعي اپوزيسيوني پيدا كرده اند. اين محافل فتنه گر آرزوهاي شيطاني خود را به صورت خبر ترويج مي دادند كه استقبال از رهبر معظم انقلاب پررنگ نخواهد بود. اما، اجتماع عظيم قمي ها در ورودي شهر و تلاش وسيع آنان براي مشاهده رهبر معظم انقلاب تا بدانجا رفت كه عليرغم آنكه موكب ولايت در ساعات اوليه صبح، به ورودي قم رسيده بود، مجال سخنراني حضرت آقا به علت حضور متراكم و بي نظير استقبال كنندگان با تاخير روبرو شده و بسيار كوتاه شود. در واقع اين استقبال همراه با اشك و هيجان- كه مورد رشك كساني واقع شد كه تا چند روز قبل از سفربر شركت اندك مردم در استقبال تاكيد مي كردند- به خوبي نشان داد كه مردم عميقا حضرت آيت الله العظمي خامنه اي را نايب بلافصل حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف)و اين نظام اسلامي را «مقدمه لازم» تشكيل حكومت آن «مولاي غايب از نظر» مي دانند. چه تفسيري مي توان براي چنين دويدن پشت سر موكب رهبري و سيلان اشك از ديدگان مستقبلين ارائه كرد جز اينكه آن را در مدار شناخته شده عشق عميق شيعيان به ولايت امر به نظاره و قضاوت بنشينيم.
2- با اندكي غور در سخنان كساني مثل مرحوم آيت الله بهاءالديني، مرحوم آيت الله بهجت، حضرت امام خميني(ره) و اكثر مراجع بزرگوار فعلي درمي يابيم كه رهبري حضرت آيت الله خامنه اي يك موضوع عادي نيست كه مهر و عشق به آن عادي باشد. امروز بدون ترديد پس از وجود مقدس حضرت ولي عصر-ع- بزرگترين نعمت الهي بر بندگانش وجود مقدس حضرت آيت الله خامنه اي است. اين يك ارتباط الهي است كه خلل و سردي نمي پذيرد و خود بزرگترين علامت محفوظ ماندن اين انقلاب از انواع توطئه هاي عظيم است. از مسير خلوص ويژه- و نه معمولي كه هر عالمي مي تواند به آن دست يابد- فراهم آمده است. اين نشان مي دهد كه حقيقتا اين وجود شريف مظهر كامل حب في الله و بغض في الله است و اين يك مقام عادي نيست. حضرت آيت الله مصباح يزدي- كه خود يك استوانه تقوا و فقاهت است- مي فرمايد «من با وجود دقت هنوز درنيافته ام كه در آن 51-01 دقيقه پس از نماز مغرب كه وجود حضرت آيت الله خامنه اي غرق سكوت و تفكر مي شود، چه اتفاقي مي افتد همين قدر مي دانم كه اين موقعيتي است كه براي ديگران پيش نمي آيد.» حالا چنين وجود مقدسي را چگونه بايد شكر كرد؟ آيا مي توان به اندكي از «حق شكر» راه يافت؟ آيا دويدن پشت سر موكب او و نثار اشك و... تنها اندكي از آداب شكر نيست كه بعضي حسودان بر آن خرده گرفته اند و البته اين سرزمين چنين سر از پا ناشناختن و اشك تمنا ريختن را در خاطره ورود موكب حضرت علي بن موسي الرضا-عليه السلام- به اهواز و شيراز و ابركوه و نيشابور و نيز در ورود حضرت فاطمه معصومه- سلام الله عليها- به ساوه و قم در خاطره دارد.
3- در اين سفر، قم و بخصوص حوزه پرعظمت علميه جايگاه خود را در اسلام و نظام اسلامي به رخ كشيد و مسلما صحنه هاي خلق شده در اين سفر، سالها مورد تحليل جدي محافل سياسي، اطلاعاتي و فرهنگي غرب و شرق قرار خواهد گرفت. حضرت آيت الله خامنه اي تعابيري درباره قم داشتند كه براي درك موقعيت آن، شايسته تامل است؛ «شهر قم، مركز معرفتي دنياي اسلام»، «اولين حوزه اساسي مهم شيعه در اين شهر است»، «حوزه علميه قم مادر اين نظام است»، «قم پايگاه برترين معارف اسلامي و الهي»، «اين شهر پايگاه بصيرت است»، «مذهبي ترين شهر كشور»، «خاستگاه بزرگترين انقلاب دوران معاصر» و «قم شهر اسلام و شهر انقلاب است».
اگر نگاهي به تحركاتي كه در سطح جهان براي به انحراف كشاندن اذهان مسلمانان و جا زدن نسخه هاي تقلبي در قطر، قاهره، مدينه، پيشاور و... به عنوان نسخه اصلي اسلام نظري بياندازيم درمي يابيم كه خارج كردن قم از كانون اسلام گرايي مهمترين دستور كار محافل نظريه پردازي و برنامه ريزي دشمن بوده است. بعضي از گزارشات بيانگر آن است كه در مقاطعي- پس از انقلاب- حدود 130سازمان اطلاعاتي متعلق به غرب و بعضي كشورهاي منطقه در قم مشغول فعاليت بوده اند دستور كار همه آنان اين بوده كه راز مركزيت قم در تفكر اسلامي را دريابند و براي برهم زدن آن وارد عمل شوند. اسناد و دلايل زيادي وجود دارد كه در اين دوران دستگاههاي سياسي و اطلاعاتي غرب براي حاكم كردن نسخه هاي «مساجد محمديه اندونزي»، «انديشه فتح الله گولن در تركيه» و... كه اسلام غير مبارز و همخوان با مجامع استكباري را ترويج مي نمايند دست به كار شده اند. سازمان سيا كتب منتشره توسط اين كانونهاي به ظاهراسلامي را به زبانهاي عربي، انگليسي و فرانسه ترجمه كرده و در تيراژهاي ميليوني در خاورميانه- و بخصوص در حوزه عربي- منتشر نموده اند. تاكيد رهبر معظم انقلاب بر نقش حوزه علميه قم به عنوان مركز معرفتي دنياي اسلام- و نه فقط جهان شيعه- مسئوليت عام و حساسي را متوجه علماي ارجمند حوزه علميه قم مي نمايد و نشان مي دهد كه نظام جمهوري اسلامي و حوزه علميه قم بايد «تعامل ويژه» و كارآمدي را با هم داشته باشند. دقيقا از همين منظر مي توان راز تلاش فراوان محافل استعماري و كانونهاي فتنه گر داخلي براي جدا كردن نظام و حوزه ها را دريافت. متاسفانه بايد اذعان كرد كه افراط در اين انديشه درست كه «استقلال حوزه ها از دولت لازمه ادامه حيات حوزه هاست» از سوي عده اي معدود روزنه اميدي را براي محافل اطلاعاتي غرب به وجود آورده است.
4- «اسلام منهاي روحانيت» و «اسلام منهاي سياست» دو دستور كار مهم محافل استعماري و بعضي از نحله هاي انحرافي در داخل كشورهاي اسلامي بوده اند. متاسفانه اين انديشه ابتدا در مجامع اهل سنت در كشورهاي اسلامي بخصوص در «جامعه الازهر مصر» و «جامعه مدينه» كه دو كانون اصلي فقهي اهل سنت بودند رسوخ كرد و بعد به ميان مردم اين كشورها كشيده شد. در ايران نيز اين دو انديشه طي 100 سال اخير بشدت تبليغ شد. در دهه اول انقلاب، اين دو تفكر به حاشيه رفتند اما پس از ارتحال امام بار ديگر در دستور كار عملي محافل استعماري و بعضي از گروههاي سياسي روشنفكرزده داخل ايران قرار گرفت. امروز بعضي از نحله هاي فكري و يا سياسي با اعلام نيمه رسمي استغنا از روحانيت نوعي از اسلام را تبليغ مي كنند كه با تحليل هاي بي ارتباط با متن و شيوه دين تطابق داشته باشد كما اينكه بعضي از نحله هاي فكري و به تعبير حضرت امام- مارهايي كه در بعضي از مدارس ديني ما خزيده اند- روز و شب به گوش موجهين مي خوانند كه تاييد آنان از جمهوري اسلامي، حوزه و هويت آن را مخدوش مي كند. خناسان بخصوص در يكي- دو سال اخير چندين دفتر فعال را در قم دائر كردند تا به نام نقد وضع موجود و تعيين تكليف روحانيون با حكومت، حوزه ها را از نظام جدا كنند و در نهايت به سكولاريزه كردن قم نايل گردند. اما صدالبته اجتماع عظيم روحانيت قم- اعم از طلاب و اساتيد- در مسجد اعظم، صحن هاي حرم حضرت معصومه(س) و... كه در تاريخ قم بي سابقه بود و ديدار صميمانه استوانه هاي علمي و فقهي قم با حضرت آيت الله العظمي خامنه اي- دامت بركاته- به خوبي نشان داد كه اين همه سعي جز نقشي بر آب نبوده است.
5- نكته كليدي ديگر اين است كه نظام از جنبه «نظريه پردازي» متكي به حوزه علميه قم و روحانيت است. اين به آن معناست كه جريان ديگري به جز روحانيت و شهر ديگري بجز قم نمي تواند اين نياز عظيم را برآورده نمايند و هيچ جريان سياسي نمي تواند با طرح شبه نظريه هاي مذهبي، هويت اين نظام ديني برآمده از حوزه علميه قم را به انحراف بكشاند. حضرت آيت الله العظمي خامنه اي- دامت بركاته- در اين سفر اندرز داده و فرمودند: «اگر علماي ديني اين كار را نكردند نظريه هاي غربي، نظريه هاي غير ديني، نظريه هاي مادي جاي آنها را پر خواهد كرد- چرا كه- هيچ مجموعه اي در خلأ نمي تواند مديريت كند.» رهبر معظم انقلاب اسلامي در باب اصلاح وضع علوم انساني رايج در محافل علمي و دانشگاهي كشور با صراحت فرمودند: «اين علوم انساني كه امروز رايج است محتواهايي دارد كه ماهيتا معارض و مخالف با حركت اسلامي و نظام اسلامي است و متكي بر جهان بيني ديگري است. حرف ديگري دارد، هدف ديگري دارد.» و سپس اضافه كردند: «حوزه هاي علميه و علماي ديني پشتوانه هايي هستند كه موظفند نظريات اسلامي را در اين زمينه از متون الهي بيرون بكشند و براي برنامه ريزي در اختيار بگذارند.» اين نياز و اين توقع مهمترين توقع و نياز ما از حوزه مقدسه و عظيم علميه قم است و هيچ چيز ديگري نمي تواند و نبايد جاي آن را بگيرد. اگر در قم و حوزه اين توانايي وجود نداشت طبعا رهبر معظم انقلاب آن را در اجتماع بزرگ علماي قم مطالبه نمي كردند. اما طي دو سه دهه گذشته اين نياز در كانون «همه فعاليت ها»ي حوزه قرار نگرفته است و تنها بخشي از علما و مدارس علميه به آن اشتغال ورزيده اند و حال آنكه حجم نياز نظام اسلامي و فراتر از آن حجم سؤالات و نيازهاي جهان اسلام- اعم از اهل سنت و شيعيان- به يافتن پاسخ سؤالات فراوان كلامي، فقهي و اجتماعي بسيار فراتر از اين بوده است. پاسخ به فراخوان رهبر معظم انقلاب مي تواند حوزه علميه قم كه بزرگترين و متفكرترين حوزه علميه جهان اسلام و حتي فراتر از آن بزرگترين حوزه علميه ديني در جهان است را در جايگاه بايسته آن قرار دهد. پس لازم است كه در قم يك رستاخيز بزرگ علمي با حضور همه و نه بخشي از علما صورت گيرد. جهان در حال تغييرات سريع فكري است و اين قم است كه مي تواند اين تغييرات را معنايي الهي ببخشد. از ديگران توقع نيست اين كار فقط از قم برمي آيد.