۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۱:۲۸

حماسه اقتصادی برای مردم یا مسئولان؟

در حالی امسال عنوان "حماسه اقتصادی" را از آن خود کرده که برخی مسئولان ورزش در حال رقم زدن آن برای خود هستند.
کد خبر : ۱۱۲۰۴۳
صراطداستان ورزش ما حكايت خربزه و عسل است كه مي‌گويند با هم سر سازگاري ندارند؛ اما براي نابودي انسان با يكديگر مي‌سازند. بسياري از افرادي كه در ظاهر با يكديگر تعارض دارند، وقتي پاي منافع پيش مي‌آيد، به سادگي با هم مي‌سازند و كلاه گشادي بر سر ورزش مي‌گذارند. نمونه‌هاي آن را فراوان ديده‌ايد و ديده‌ايم. من خود بسياري از اين موارد را نزد مديران سطح بالاي ورزش ديده‌ام و نتوانسته‌ام كاري بكنم جز گزيدن انگشت و زدن دست بر پيشاني. بارها نوشته‌ايم و گفته‌ايم به اين اميد كه فريادرسي پيدا شود؛ اما طبق قاعده بالا، خربزه‌ها و عسل‌ها با يكديگر ساختند تا سخن‌ها بجايي نرسد و چه بسا براي صاحب سخن مشكل هم پيش بيايد!

آنها كه بخاطر يك عكس يا سلام و عليك يك ورزشكار با خارجي‌ها يا مكاتبات يك رئيس فدراسيون با فدراسيون جهاني، قيصريه را به آتش كشيدند و مي‌كشند، به محض آنكه پاي منافع دوستانشان پيش مي‌آيد، لب فرومي‌بندند و پاي مصالح و منافع عمومي را وسط مي‌كشند. آري، اين هم نوعي تعريف از مصالح و منافع است كه فقط به آقايان متصل است و به هيچ چيز ديگري هم ارتباط ندارد.


ميان حضرات يكي پيدا شود و فلسفه فروش ساختمان كميته ملي المپيك و صندوق را سئوال كند و بپرسد كه چرا فروخته شدند و چقدر فروختند و به چه كسي و كساني فروختند و پول آن چگونه دريافت شد و چگونه هزينه شد و... اما اگر شما صدايي شنيديد، ما هم شنيديم

نظارت صحیح و کج روی ها
ترديدي نداشته باشيد كه نظارت صحيح مانع از بسياري كج‌روي‌ها مي‌شود و اگر درست اعمال نشود هر روز شاهد انحراف بيشتري از هدف خواهيم بود. اگر هم اين ذهنيت در افكار عمومي ايجاد شود كه اصلا نظارتي وجود ندارد و هر كس هر كاري بخواهد مي‌تواند انجام دهد و نهادهاي مربوطه هم تحت عنوان مصلحت سكوت پيشه مي‌كنند، ديگر سنگ روي سنگ بند نمي‌شود. يكي از وظايف رسانه‌هاي گروهي هم همين نظارت‌هاست. به حسب تكليف بسياري موارد را شناسايي كرده و بيان مي‌كنند. قدرت آنها فقط در همين حد است (البته اگر آقايان مسئول بگذارند همين حد هم بماند) بعد از آن نوبت دستگاه هايي است كه در اين موارد وظيفه اجرايي دارند. آنها هستند كه بايد وارد عمل شوند اما و صد اما ... كه بسياري از امور پشت سر انداخته مي‌شود تا ما نااميدتر قلم بزنيم.
گاهي كه با برخي دوستان مسئول صحبت مي‌كنم، مي‌بينم كه آنها بسيار بيشتر از من مي‌دانند چه بر سر ورزش آمده و چه بر آن مي‌گذرد و چه كساني و چگونه سوء‌استفاده مي‌كنند؛ اما هيچ كاري نمي‌كنند. اندوه بيشتري بر جانم چنگ مي‌اندازد و ياس غلبه بيشتري مي‌كند. اينجاست كه مي‌بينم معيارها به هم ريخته و ديگر انگار هيچ اصلي قرار نيست باقي بماند.
نگاه كنيد به همين غوغايي كه بر سر تباني‌هاي فوتبال پيش آمده. آن را مرور كنيد. آيا نخستين بار است كه چنين اتفاقي افتاده است؟ قطعا خير. مگر همين چندي پيش نبود كه بوي شامه آزار آن بيرون زد. آن روز آقايان چه كردند؟ هيچ و داستان فقط به چند "هاي و هوي" ختم پيدا كرد تا امروز تشت رسوايي پرصداتر از آن‌بار از بام بيافتد. آن روز تحت عنوان مصالح و ... موضوع را جمع كردند تا امروز كار چنان شود كه ديگر حتي اگر بخواهند هم نتوانند قضيه را جمع كنند. حالا كار به جايي رسيده كه مديران عامل‌ باشگاه ها صريحا مي‌گويند برخي افراد با بازيكنان آنها تماس مي‌گيرند. حتي مديرعامل يكي از پرطرفدارترين تيم‌هاي ما بسيار رك و پوست‌كنده در يك برنامه زنده تلويزيوني چنين ادعايي را مطرح مي‌كند. حالا گمان مي‌كنيد با اين فضاحتي كه به بار آمده، مي‌توان اميد رسيدگي جدي داشت؟ نمي‌دانم من كه اميدي ندارم؛ اما اميدوارم شما جزء نااميدان نباشيد كه ياس بسيار مقوله بدي است. گمان من آن است كه باز هم مسئله با كدخدا منشي و من بميرم و تو بميري حل خواهد شد تا دردل جوانان با نگاه به اين شيوه‌ها، بذري كاشته شود كه امروز را خوش است و در اين ورزش دوغ و دوشاب يكي است.

یک نفر پاسخ دهد!
در عرصه مديريتي هم كما بيش چنين وضعيتي حاكم است. نوشتيم ميان حضرات يكي پيدا شود و فلسفه فروش ساختمان كميته ملي المپيك و صندوق را سئوال كند و بپرسد كه چرا فروخته شدند و چقدر فروختند و به چه كسي و كساني فروختند و پول آن چگونه دريافت شد و چگونه هزينه شد و... اما اگر شما صدايي شنيديد، ما هم شنيديم چرا كه نزد آقايان اين مسائل مهم نيست بلكه مشكل اصلي ورزش مدل موي فلان ورزشكار است و طرح لباس او.
در مورد سفرهاي آقايان گفتيم كه وقتي بخاطر مسئله گراني دلار مربيان خارجي را جواب مي‌كنيد و با بسياري از سفرها مخالفت مي‌ورزيد، يكي هم پيدا شود و ببيند كه آيا تمام سفرهاي مسئولان ما با دلارهايي كه مي‌گيرند جزء سفرهاي واجب است؟ نگاهي بياندازيد به سفرهاي مسئولان وزارت ورزش و كميته ملي المپيك و اگر شهامتي وجود دارد، يك نفر ليست اين سفرها و هزينه‌ها را اعلام كند تا ببينند كه چگونه سفر فقط براي قهرمانان ما اشكال دارد و حضرات لازم است كه به چنين سفرهايي بروند. وقتي مي‌شنويم كه فلان مسئول رده بالا به مدير زيرمجموعه خود مي‌گويد فلان كشور را من نديده‌ام و سفري جور كن تا به آن بهانه به آن كشور سفر كنم، نبايد زانوي غم براي اين ورزش به بغل بگيريم؟
وقتي مي‌بينيم كه حتي براي سفرهاي در حد كارشناسي هم مسئولان بالاي كميته المپيك اسب‌هاي خود را زين مي‌كنند و بدون آنكه شان پست خود را حفظ كنند، فقط و فقط بخاطر يك سفر با آبروي مملكت بازي مي‌كنند، نبايد گره بر جبين اندازيم و گوشه‌اي براي غصه ‌خوردن پيدا كنيم؟
وقتي مي‌بينيم در كميته ملي المپيك حضراتي كه هيچ قدمي براي ورزش برنداشته‌اند، مرتب از اين كشور به آن كشور مي‌روند و بخاطر در هتل ماندن و بر سر افتتاحيه مسابقات نرفتن و نديدن، پاداش هم مي‌گيرند و حتي در سالي كه حماسه اقتصادي نام گرفته هم دست برنمي‌دارند و بخاطر سفري (كه حتما  در مسير ساير سفرهاي واجب مديران است) ده روزه  چند هزار دلار مي‌گيرند، نبايد اشك از چشم جاري گردد و به حال ورزش و مظلوميت ورزشكاران گريست؟ نبايد غصه خورد كه اين حضرات هنوز از آن سفر بازنگشته و حتي هنگام رفتن، سفارش سرپرست‌شدن در فلان مسابقات را هم مي‌دهند.


از نيروهاي خوب و متعهدي چون سيدمهدي هاشمي تعجب مي‌كنيم كه چرا سكوت پيشه مي‌كند؟ آيا حداقل وظيفه نمايندگي ايجاب نمي‌كند نسبت به اين مسائل حساس باشد و آقايان را توصيه كند كه سال حماسه اقتصادي براي بهبود وضع ملت است؛ نه آنكه شما براي خودتان حماسه خلق كنيد؟

فریادرسی نیست؟
آري آقايان دور هم نشسته‌اند و پاره مي‌كنند و مي‌دوزند و خود را به خواب مي‌زنند و گمان مي‌كنند همه خواب هستند. اميدي به آنكه برخي آقايان مانند خزانه‌دار كميته ملي المپيك كاري كند نيست كه ايشان‌ ترجيح مي‌دهد كپي‌برداري از رفتار رئيس فدراسيون فوتبال داشته باشد و همه كارها  را با خنده تمام كند تا مبادا گزندي به کسی برسد؛ اما از نيروهاي خوب و متعهدي چون سيدمهدي هاشمي تعجب مي‌كنيم كه چرا سكوت پيشه مي‌كند؟ آيا حداقل وظيفه نمايندگي ايجاب نمي‌كند نسبت به اين مسائل حساس باشد و آقايان را توصيه كند كه سال حماسه اقتصادي براي بهبود وضع ملت است؛ نه آنكه شما براي خودتان حماسه خلق كنيد؟ از دايره انصاف خارج نشويم و بر اين امر تاكيد كنيم كه فقط یک مدير پرتلاش و كاربلد ورزش که در این نوشتار از وی نامی نمی بریم، تلاش بسياري براي مقابله با اين جريانات داشته است؛ اما از آنجا كه يك دست صدا ندارد فرياد او هم به جايي نرسيده. اميد داريم كه او ياري پيدا كند تا ما شوند و ياور ورزش.

كلام آخر كه هيچ ربطي به موضوع بحث ندارد اين است كه حتي شما هم واژه خوان يغما را شنيده‌ايد؛ ولي ممكن است ندانيد معني آن چيست. در قديم سفره‌هايي مي‌انداختند تا افراد بيايند و غذا بخورند؛ اما ويژگي برخي سفره‌‌ها اين بود كه بعد از خوردن غذا افراد ظروف را هم با خود مي‌بردند و چيزي باقي نمي‌گذاشتند به اين سفره‌ها مي‌گفتند خوان يغما. چنانكه گفتم اين مطلب آخر هيچ ربطي به مقاله نداشت و فقط براي اين ذكر شد كه بگويم من هم چيزي مي‌دانم!


منبع: مشرق