
صراط: نواب نصیرشلال دارنده نشان نقره مسابقات وزنهبرداری المپیک، در وصف مادر خود میگوید "او بهترین است چرا که با تمام شرایط من، چه خوب و چه بد کنار آمده است."
مادر این قهرمان المپیک نیز درباره حضور فرزندش در عرصه ورزش قهرمانی میگوید "باتوجه به اینکه خودم از وزنهبرداری خوشم میآمد، هیچ مخالفتی نداشتم که فرزندم وارد این عرصه شود و اکنون نیز بسیار خوشحال هستم که باتوجه به سیستم بدنی و روحیاتی که فرزندم دارد، به سمت این رشته رفت."
وی به حمایتهایش برای رسیدن فرزندش به موفقیت اشاره میکند: "از نظر معنوی و مالی او را حمایت کردهام و همیشه دورادور نیز مراقب او بودهام. البته خود او در رسیدن به این موفقیتها تلاش کرده است و من هم هر گونه حمایتی را برای پیشبرد اهداف او انجام دادهام."
مادر نواب از سختیهای دوری فرزندش هم میگوید: "زمانیکه او در اردو است و در کنارم نیست، سختیهای بسیاری میکشم و طی این سالها که در اردوها شرکت کرده است، او را بسیار کم دیدهام؛ حتی در روزهایی مانند تعطیلات عید که باید تمام خانواده کنار هم باشند، بازهم پسرم نبوده که من از این بابت ناراحت بودهام."
وی به بهترین و بدترین خاطره ورزشیای که از فرزندش به یاد دارد اشاره میکند "خاطرات خوب و بد بسیاری در کنار هم بوده اما میتوانم بگویم مدال نقرهای که او در المپیک به دست آورد، بهترین خاطره و مصدومیتهایش جزو بدترین خاطرات است."
مادر نصیرشلال ادامه میدهد: "زمانیکه مصدومیتی برای فرزندم پیش میآید معمولا غیرمستقیم متوجه میشوم و لحظاتی هم بوده که با شنیدن چنین خبری و باتوجه به احساسات مادرانهای که دارم، گریه کردم."
وی با رضایت از فرزندش ادامه میدهد: "از او میخواهم که راهش را به خوبی ادامه دهد و بازهم به موفقیت برسد و انسان مفیدی برای جامعه ورزش باشد."
مصطفی شریفات از دیگر ورزشکاران استان که در رشته والیبال فعالیت میکند، "مادرش را گوهر گرانبهایی میداند که همیشه دعاهایش، بدرقه راهش بوده است."
مادر این ورزشکار نیز با اشاره به اینکه از همان ابتدا فرزندم به دنبال ورزش بود، توضیح میدهد: "یکی از مشوقهای اصلی پسرم برای ورودش به این رشته، خودم بودم. البته او ابتدا تکواندو را دوست داشت ولی باتوجه به اینکه برادرش نیز در والیبال فعالیت میکرد، این موضوع باعث شد او به این رشته روی آورد."
وی ادامهمیدهد: "باتوجه به اینکه زمانی که او وارد این عرصه شد، محصل بود ولی من به هر صورتی که بود از او حمایت کردم تا بتواند در هر دو زمینه تحصیل و ورزش موفق باشد."
مادر مصطفی شریفات میگوید: "حضور او در اردوهای تیمملی و تحمل این دوریها بسیار سخت است و همیشه نگران او بودهام و به نظرم برای یک مادر تحمل این شرایط سخت است اما این دوریها را باتوجه به اینکه موفقیت تیمملی و فرزندم برایم مهم است، تحمل کردهام."
وی اشاره میکند: "بهترین خاطرهام مربوط به زمانی است که او برای اولین بار توانست پیراهن تیمملی نوجوانان را بر تن کند و بدترین خاطرهام نیز مربوط به زمانی میشود که قرار بود مربی خارجی تیمملی نوجوانان او را در یکی از مسابقات کشوری ببیند و باتوجه به اینکه آن زمان او محصل بود و در مقطع دبیرستان تحصیل میکرد، بسیار تلاش کرد که دیده شود ولی قبل از این بازیها دست او ضربه خورد و انگشتش شکست که من از این موضوع بسیار ناراحت شدم."
مادر شریفات عنوان میکند: "انتظار زیادی از فرزندم ندارم ولی باتوجه به اینکه او تا مقطع کارشناسی تربیتبدنی درس خوانده است، دوست دارم که درسش را ادامه دهد. همچنین دوست دارم در زمینه ورزش تلاش کند تا به عضویت ثابت تیمملی درآید."
کبری آبسالان قایقران ملیپوش خوزستانی هم در توصیف مادرش میگوید: "پیشرفتی که در زندگیام داشتهام را مدیون او هستم و مهربانی و صبوری را از او یاد گرفتهام."
مادر این قایقران که با انتخاب این رشته توسط دخترش موافق است به سختیهای دوری از فرزندش اشاره میکند و میگوید: "دور بودن از دخترم سخت است ولی وقتی میبینم او خودش به این رشته علاقه دارد، سعی کردهام مانع پیشرفت او نشوم و تمام این سختیها را برای رسیدن او به موفقیت، تحمل کردهام."
مادر آبسالان درباره حمایتهایی که از فرزندش برای رسیدن به موفقیتها داشته است، عنوان میکند: "به هر صورتی که بوده از او حمایت کردهام و میتوانم بگویم برایش کم نگذاشتهام."
وی ادامه میدهد: "هنگامیکه دخترم مدال برنز مسابقات جهانی مجارستان را به دست آورد، بسیار خوشحال شدم که این بهترین خاطره ورزشی من از دخترم است. خاطره بدم نیز لحظههایی است که از او دور میباشم. البته خاطره بد دیگرم نیز دیدن انگشتان مصدوم دستش بود."
مادر این بانوی قایقران خوزستانی عنوان میکند: "سلامتی و خوشبختی فرزندم برایم بسیار مهم است و انتظار خاصی از او ندارم و فقط از او میخواهم راهش را ادامه دهد."
جواد حردانی دارنده نشان طلای پرتاب نیزه پارالمپیک لندن، در توصیف مادرش بیان میکند: "او تمام زندگی و وجود من است و زحمات او به هیچ صورت قابل جبران نیست. امیدوارم سایه او همیشه بر سرم و دعایش بدرقه راهم باشد."
مادر این قهرمان با بیان اینکه با ورود او به این رشته مخالف نبودم، میگوید: "زمانیکه فرزندم میخواست وارد این عرصه شود باوجود اینکه معلولیت داشت، با او مخالفت نکردم و او را حمایت هم کردم."
وی ادامه میدهد: "برای اینکه فرزندم به اینجا برسد، بسیار زحمت کشیدم؛ زمانیکه او کوچک بود و پدرش در جبهه بود برای بزرگ کردن او و دیگر فرزندانم باوجود اینکه دست تنها بودم، خیلی تلاش کردم و با سختیهای بسیار، آنها را بزرگ کردم."
مادر جواد حردانی عنوان میکند: "زمانیکه او در اردوهای تیمملی بود و در کنارم نبود، بسیار سختی میکشیدم. حتی زمانیکه قرار بود به مسابقات پارالمپیک اعزام شود، یک سال و نیم در اردو بود که بسیار دلتنگ او شدم و به تهران رفتم تا او را از نزدیک ببینم تا کمی آرام شوم."
وی درباره بهترین و بدترین خاطرهای که از فرزندش در عرصه ورزش دارد، میگوید: "زمانیکه فرزندم مدال طلای پارالمپیک را به دست آورد خوشحال شدم و یادم میآید که آن زمان بسیار گریه کردم و با آنکه سواد ندارم، قرآن را به دست گرفتم و از خدا بابت کمکش به فرزندم، تشکر کردم و این بهترین خاطره من است و البته دوری از او، بدترین خاطرهام میباشد."
مادر این قهرمان با بیان اینکه آرزو دارم فرزندم همیشه سلامت باشد تا بتواند پرچم ایران را به اهتزار درآورد میگوید: "از فرزندم هیچ انتظاری ندارم و فقط سلامتیاش برایم مهم است."
رضا بوعذار، رکورددار دو 400 متر ایران با اشاره به اینکه مادرم قابل وصف نیست، میگوید: "فقط میتوانم بگویم هر چه دارم از مادرم است."
مادر این ملیپوش خوزستانی بیان میکند: "هنگامی که قرار بود پسرم وارد این رشته شود به دلیل اینکه شناخت کافی از این رشته نداشتم، بسیار مخالف ورود او به این رشته بودم اما در ادامه وقتی علاقه او را دیدم و به هدفی که پسرم دارد، فکر کردم دیگر مخالفتی نداشتم."
وی ادامه میدهد: "به فرزندم برای رسیدن به این موفقیتها بسیار کمک کردهام و حمایتهایم به صورتی بوده است که خود او میگوید 70 درصد از موفقیتهایم را مدیون زحمات تو هستم."
مادر این دونده ملیپوش به دلتنگیهایش در نبود فرزندش اشاره میکند و میگوید: "زمانیکه پسرم در کنارم نبود، حس غریبی داشتم اما بازهم هر وقت به هدفی که او داشت فکر میکردم، آرام میشدم."
وی میافزاید: "زمانیکه به یکباره شنیدم، پسرم قهرمان مسابقات آسیایی جوانان شده است، بسیار خوشحال شدم و گریه کردم و باورم نمیشد که او قهرمان آسیا شده است و خوشحالی من در حدی بود که زمانیکه قرار بود به اهواز برگردد، پنج ساعت زودتر از اینکه برسد، برای استقبالش به فرودگاه رفتم!"
مادر این ملیپوش پارهشدن رباط صلیبی پسرش را بدترین خاطره ورزشی او میداند و میگوید: "هنگامیکه فرزندم کودک بود، وقتی گریه میکرد آرام و قرار نداشتم و اکنون نیز که میشنوم یا میبینم که او مصدوم است، بسیار ناراحت میشوم."
وی ادامه میدهد: " از فرزندم میخواهم که راهش را ادامه دهد و به آرزویش که رسیدن به المپیک است، برسد."
مختار خورنگ دارنده نشان نقره جودو در تورنمنت سوریه، میگوید: "هر چه دارم از دعای مادرم است."
مادر این ملیپوش جودو میگوید: "از زمانیکه او کودک بود تاکنون به هر صورتی که توانستهام از او حمایت کردهام و همیشه مواظب او بودم و بسیار وی را به ادامه فعالیتش تشویق کردهام."
این مادر جودوکار خوزستانی به بهترین و بدترین خاطره ورزشی که از فرزندش به یاد دارد، اشاره میکند و میگوید: "زمانیکه فرزندم برای شرکت در مسابقهای بینالمللی اعزام شده بود، دچار بیماری شد و شدت بیماریش به گونهای بود که تحت عمل جراحی قرار گرفت و هنگامی که دچار این بیماری شد، بسیار نگران شدم که این بدترین خاطرهام است و میتوان بگویم به دست آوردن سلامتیاش، از بهترین خاطراتم است."
مادر خورنگ با آرزوی سلامتی برای تمام ورزشکاران، عنوان میکند: "زمانیکه فرزندم مصدوم میشود چون میداند من از شنیدن آن ناراحت میشوم، به من اطلاع نمیدهد."
حسین وفایی، قهرمان مسابقات جهانی اسنوکر هندوستان که توصیف مادرش را کاری سخت میداند، میگوید: "مادرم در رسیدن من به موفقیتهایی که داشتهام، بسیار تاثیرگذار بوده است و دست او را میبوسم."
مادر دارنده نشان طلای مسابقات جهانی اسنوکر با اشاره به اینکه مخالف ورود پسرم به این عرصه بودم، توضیح میدهد: "فرزندم از شش سالگی به رشته اسنوکر روی آورد که من مخالف ورودش به این رشته بودم چرا که بسیار تاکید داشتم که او درس بخواند اما پدرش موافق بود که در کنار تحصیل، این رشته را هم ادامه دهد."
وی بیان میکند: "مخالفت من در حدی بود که هنگامی که او از مدرسه برمیگشت درب خانه را قفل میکردم که برای تمرین به باشگاه نرود و این اقدام من باعث شده بود که او زمانیکه از مدرسه برمیگشت، مشقهایش را در کوچه مینوشت و سپس کیفش را به درون حیاط پرتاب میکرد و به باشگاه میرفت که این نشان از نهایت علاقه او به این رشته بود."
مادر این ملیپوش خوزستانی عنوان میکند: "فرزندم را به دلیل اینکه به اردو میرود و در رقابتها شرکت میکند، خیلی نمیبینم که تحمل این دوریها و به ویژه اینکه او تک پسر است، برایم سخت است و وقتیکه او به خانه برمیگردد یک ساعت او را نگاه میکنم ولی سعی کردهام که سختیها را تحمل کنم تا مانع پیشرفت او نشوم."
وی با بیان اینکه از نظر عاطفی از او حمایت کردهام و امکانات لازم را نیز برای رسیدن او به این موفقیتها مهیا کردهام، ادامهمیدهد: "درکل تلاش کردهام کاری نکنم که روحیه او تحت تاثیر قرار بگیرد."
مادر این قهرمان بیان میکند: "اولین مدال طلایی که پسرم به دست آورد، بهترین خاطره ورزشیای است که از او دارم و خدا را شکر میکنم که از او در عرصه ورزش خاطره بدی ندارم."
غلامرضا رحیمی، کماندار ملیپوش خوزستانی مادرش را تمام زندگیش میداند و میگوید: "اگر او نباشد من هم نیستم."
مادر این ملیپوش بیان میکند: "با ورود او به ورزش موافق بودم چرا که دوست داشتم او برای سربلندی کشورش صاحب مدال شود."
وی ادامه میدهد: "دوری او برایم سخت است؛ 15 سال است که پدر او فوت شده و من او را طی این مدت با سختی بزرگ کردم ولی سعی کردم در نبود پدرش برای او کم نگذارم."
مادر این ورزشکار بیان میکند: "بهترین خاطرهام مدالآوری او برای کشورش بوده. او برای رسیدن به این موفقیتها بسیار زحمت کشیده است و از خاطرات بدم این است که او در یکی از مسابقات پایش شکست که از این موضوع خیلی ناراحت شدم و بسیار گریه کردم."
وی عنوان میکند: "از او میخواهم به خانواده و فرزندش برسد."
فرشاد عربی ملیپوش باتجربه ووشو میگوید: "مادرم همیشه همدم من بوده و دور بودن از من را تحمل کرده است و هیچ کسی را به صبوری او ندیدهام."
مادر این ووشوکار نیز بیان میکند: "زمانیکه فرزندم میخواست وارد این عرصه شود خوشحال بودم و اکنون نیز برای اینکه او بتواند برای استان و کشورش افتخارآفرینی کند، دوریاش را تحمل میکنم."
وی ادامه میدهد: "یک مادر بسیار عذاب میکشد تا فرزندش بزرگ شود و به جایی برسد. از زمانیکه فرزندم 10، 12 ساله بود و وارد این عرصه شد، دوری او را تحمل کردهام و اکنون که درباره او صحبت میکنم و او در کنارم نیست، اشک در چشمانم جمع شده است."
وی ادامه میدهد: "زمانیکه او در مسابقات بود و میشنیدم که مصدوم شده است، باوجود اینکه ناراحتی قلبی داشتم، بسیار اشک میریختم."
سیاوش امیدی، نایبقهرمان مسابقات بوکس آسیا نیز "مادرش را فردی مهربان و زحمتکش بیمنت میداند."
مادر این بوکسور میگوید: "از ابتدا که فرزندم این رشته را انتخاب کرد، مخالفتی نداشتم و دوست داشتم که خودش رشتهای را که به آن علاقهمند است، انتخاب کند. باتوجه به اینکه پدر و عموهایش نیز در این رشته فعالیت میکردند، بیشتر او را تشویق کردند که به سمت بوکس بیاید."
وی ادامه میدهد: "باوجود اینکه از نظر مالی شرایط خوبی نداشتیم اما فرزندم را حمایت کردیم و تمام تلاشم این بود که شرایطی فراهم شود که او بتواند مدال کسب کند. سیاوش تک پسر و همه امیدمان به او است به همین دلیل همه کاری میکنیم که او بتواند برای استان و کشورش افتخارآفرینی کند."
مادر امیدی عنوان میکند: "زمانیکه فرزندم دو مدال طلای کشوری را به دست آورد و به عنوان دومی آسیا و چهارمی جهان رسید، بهترین خاطراتم شدند و هنگامیکه او مدتی پیش در مسابقات آسیایی دچار شکستگی بینی و مصدومیت از ناحیه دست شد، بسیار گریه کردم که این بدترین خاطره من است."
وی میگوید: "دوست دارم که فرزندم پشتیبان من و پدرش باشد و راهی را که دوست دارد، ادامه دهد."
رضا باقرزاده دارنده مدال طلای پرورشاندام جهان، نیز در وصف مادر خود میگوید: "به نظرم کسی نمیتواند جای مادر را بگیرد و به نظرم او زیباترین مخلوق است."
مادر این قهرمان بیان میکند: "باتوجه به اینکه فرزندم به این رشته علاقه داشت و در راهی که انتخاب کرده بود، پیشتکار و استعداد داشت، برای ورودش به این عرصه مخالفتی نداشتم و خیلی راضی و خوشحال بودم که فرزندم به ورزش روی آورده است."
وی ادامه میدهد: "برای رسیدن او به این موفقیتها بسیار او را حمایت کردم و آنچه از نظر مالی، معنوی و فکری احتیاج داشت، دریغ نکردم."
مادر دارنده پنج نشان طلا و نقره پرورشاندام جهان، مادر یک ورزشکار بودن را سخت میداند و میگوید: "اگرچه برای کسب موفقیتهای فرزندم ذوق و شوق داشتهام اما هنگامی که او در مسابقات شرکت میکند بسیار نگرانش میشوم و دلهره دارم."
وی عنوان میکند: "وقتی فرزندم برای حضور در اردوهایی تیمملی کنارم نیست، بسیار نگران میشوم و دوریاش بسیار سخت است. همیشه برای او دعا میکنم و میگویم خدایا فرزندم را به تو سپردهام؛ اکنون نیز خدا را شکر میکنم که او با توکل بر خدا به اینجا رسیده است."
مادر این ورزشکار میگوید: "تمام موفقیتهای او در دوران ورزشیاش برای من خاطره است؛ مخصوصا زمانی که اولین مدال طلای جهان خود را به دست آورد و خدا را شکر میکنم که خاطره بدی ندارم."
وی ادامه میدهد: "یادم هست زمانی که او اولین مدال جهانی را کسب کرد و برای استقبالش به فرودگاه رفتم از خوشحالی گریه کردم."
او عنوان میکند: "هیچ خواسته مادی از فرزندم ندارم بلکه خواستهام عاطفی است و از او میخواهم که سالم و صالحه باشد؛ هر چند که خدا را شکر این خصوصیت در فرزندم وجود دارد."
قهرمان به یاد داشته باش لحظههای فراز را که دعای مادرت به تو اعتبار میبخشد و لحظههای نشیب را که به تو امیدواری میدهد.