صراط: علی کفاشیان یک پتانسیل مدیریتی در ورزش ایران بود. حالا نیز هست. پتانسیلی که گویا در فدراسیون فوتبال هدر رفت. هزار
فرضیه وجود دارد. اینکه نکند کفاشیان در کمیته ملی المپیک و سازمان تربیت بدنی نیز همینطور مدیریت می کرد. اینکه نکند متر و معیار برای دریافتن پتانسیل مدیران، حضور در پستی مثل ریاست فدراسیون باشد. میزی که اگر پشت آن اشتباه کنی، همه می فهمند. به همین خاطر است که گاهی می گویند چرا کفاشیان بعد از اینهمه سال مدیریت در ورزش ایران، تازه اهالی ورزش را به این نتیجه رسانده که با آن سابقه و دبدبه کبکه، از پس یک فدراسیون برنیامده. همه می گویند از این مدیران چند تا در ورزش ایران هست؟ خیلی ها می گویند نکند اغلب مدیران ورزش ایران همین شکلی باشند. سال ها در لایه های فوتبال باشند و تازه وقتی بعد از سال ها بفهمی چه کاره اند که دیگر دیر باشد و فدراسیونی را....
از این مسایل بگذریم، به قول عادل فردوسی پور علی کفاشیان با همه ضعف هایش دوست داشتنی است. مدیری است پاک. بدون چشم داشتی به سکه های فوتبال به پول های فوتبال و به اسپانسرهایش. در اینکه او این روزها به سختی پول جور می کند و فدراسیون را می چرخاند شکی نیست. ولی یک پیغام ساده برای رئیس داریم. پیغامی که می تواند به آن گوش دهد یا از این گوش بگیرد و از آن گوش خارج سازد. ظاهرا دوستان این روزهای گرمابه و گلستان کفاشیان خیرش را نمی خواهند. آنچه در 90 دوشنبه شب به چشم آمد، فردی مستاصل و شکست خورده بوده. فردی به نام علی کفاشیان که در گوشه رینگ عادل فردوسی پور افتاده. به خاطر این دلمان برای رئیس سوخت که او مسبب اغلب این اتفاقات نیست، آدم های دیگر این فدراسیون هستند. ولی فراموش نکنیم این آدم ها را خود رئیس انتخاب کرده اند. خود او که بدون کوچکترین شرمندگی گفت آدم ها در فدراسیون روی روابط انتخاب می شوند. برای کفاشیان چنین پیغامی داریم. می خواهی بروی؟ دیگر از این صندلی خسته شده ای؟ قصد ترک سئول را داری؟ عیبی ندارد. برو اما با قدرت برو. شبیه شکست خورده ها نباش، حتی اگر دومین جام جهانی را از کف داده باشی. حالا چهره ای ترسو از رئیس فدراسیون فوتبال داریم. چهره ای که گوی و میدان را به یکی دیگر سپرده. به کسی که قدرت اول فدراسیون حساب می شود. درست مثل 2 سال قبل که این توپ و زمین در اختیار تاج بود و عزیز محمدی و علیپور! کفاشیان می تواند برود ولی نه با این چهره. نه به این شکل که لیوانش را به دست کس دیگری سپرده و خودش به راحتی اعتراف می کند آدم ها با رفاقت روی کار می آیند. پس شما چه کاره هستید آقای رئیس؟! شما چه وظیفه ای دارید؟ اصلا برای چه به فدراسیون می روید؟ همه اهالی فوتبال می گویند فرد دیگری فدراسیون را اداره می کند، شما و نایب هایتان چه کاره اید؟ برای ماندن در این ریاست، به همه باج داده اید؟ مدیریت 40 ساله خود را زیر سوال برده اید؟ به قیمت ماندن بهروان را «قربانی» کردید؟ این چه ماندنی است؟ چه ریاستی؟ به قیمت ماندن پسرتان را بد نام کردید؟ پسری که خودتان می گوئید از این عرضه ها ندارد ولی او را دلال نفت معرفی می کنند! چون شما عامل و مسببش هستید. شما مسبب آن شدید که حتی خدشه ای بر پاک بودن تان وارد شود. به اینکه فلان بازیکن تیم ملی هم به خودش اجازه بدهد که بگوید شما ساختمانی 3 طبقه و شیک در شهرک غرب دارید و میلیاردها تومان می ارزد و از فوتبال کاسبی اش کرده اید.
تمام این بهتان ها ارزش ماندن دارد؟ شما که جای هیچ دفاعی باقی نگذاشته اید، حداقل اگر قصدتان رفتن است، در این روزهای آخر در فدراسیون تان انقلابی راه بیاندازید. انقلابی راه بیاندازید و آنها را که روی رابطه آمده اند بیرون بگذارید. این می تواند میراثی شیرین از شما در فدراسیون باشد، حتی اگر از جام جهانی حذف شویم. این بذر پوسیده را برچینید و زمین فدراسیون تان را شخمی تازه بزنید. حداقل در این روزهای آخر؛ البته به ادعای خودتان. برای ماندن در فدراسیون با دولت و وزیرش جنگیدید. با سازمان بازرسی اش هم همینطور. ولی حالا در خود فدراسیون، از آدم های خودتان شکست خورده اید. مردن در حالی که انسان بر سر پا ایستاده بهتر از زنده ماندن و روی دو زانو خزیدن است.

از این مسایل بگذریم، به قول عادل فردوسی پور علی کفاشیان با همه ضعف هایش دوست داشتنی است. مدیری است پاک. بدون چشم داشتی به سکه های فوتبال به پول های فوتبال و به اسپانسرهایش. در اینکه او این روزها به سختی پول جور می کند و فدراسیون را می چرخاند شکی نیست. ولی یک پیغام ساده برای رئیس داریم. پیغامی که می تواند به آن گوش دهد یا از این گوش بگیرد و از آن گوش خارج سازد. ظاهرا دوستان این روزهای گرمابه و گلستان کفاشیان خیرش را نمی خواهند. آنچه در 90 دوشنبه شب به چشم آمد، فردی مستاصل و شکست خورده بوده. فردی به نام علی کفاشیان که در گوشه رینگ عادل فردوسی پور افتاده. به خاطر این دلمان برای رئیس سوخت که او مسبب اغلب این اتفاقات نیست، آدم های دیگر این فدراسیون هستند. ولی فراموش نکنیم این آدم ها را خود رئیس انتخاب کرده اند. خود او که بدون کوچکترین شرمندگی گفت آدم ها در فدراسیون روی روابط انتخاب می شوند. برای کفاشیان چنین پیغامی داریم. می خواهی بروی؟ دیگر از این صندلی خسته شده ای؟ قصد ترک سئول را داری؟ عیبی ندارد. برو اما با قدرت برو. شبیه شکست خورده ها نباش، حتی اگر دومین جام جهانی را از کف داده باشی. حالا چهره ای ترسو از رئیس فدراسیون فوتبال داریم. چهره ای که گوی و میدان را به یکی دیگر سپرده. به کسی که قدرت اول فدراسیون حساب می شود. درست مثل 2 سال قبل که این توپ و زمین در اختیار تاج بود و عزیز محمدی و علیپور! کفاشیان می تواند برود ولی نه با این چهره. نه به این شکل که لیوانش را به دست کس دیگری سپرده و خودش به راحتی اعتراف می کند آدم ها با رفاقت روی کار می آیند. پس شما چه کاره هستید آقای رئیس؟! شما چه وظیفه ای دارید؟ اصلا برای چه به فدراسیون می روید؟ همه اهالی فوتبال می گویند فرد دیگری فدراسیون را اداره می کند، شما و نایب هایتان چه کاره اید؟ برای ماندن در این ریاست، به همه باج داده اید؟ مدیریت 40 ساله خود را زیر سوال برده اید؟ به قیمت ماندن بهروان را «قربانی» کردید؟ این چه ماندنی است؟ چه ریاستی؟ به قیمت ماندن پسرتان را بد نام کردید؟ پسری که خودتان می گوئید از این عرضه ها ندارد ولی او را دلال نفت معرفی می کنند! چون شما عامل و مسببش هستید. شما مسبب آن شدید که حتی خدشه ای بر پاک بودن تان وارد شود. به اینکه فلان بازیکن تیم ملی هم به خودش اجازه بدهد که بگوید شما ساختمانی 3 طبقه و شیک در شهرک غرب دارید و میلیاردها تومان می ارزد و از فوتبال کاسبی اش کرده اید.
تمام این بهتان ها ارزش ماندن دارد؟ شما که جای هیچ دفاعی باقی نگذاشته اید، حداقل اگر قصدتان رفتن است، در این روزهای آخر در فدراسیون تان انقلابی راه بیاندازید. انقلابی راه بیاندازید و آنها را که روی رابطه آمده اند بیرون بگذارید. این می تواند میراثی شیرین از شما در فدراسیون باشد، حتی اگر از جام جهانی حذف شویم. این بذر پوسیده را برچینید و زمین فدراسیون تان را شخمی تازه بزنید. حداقل در این روزهای آخر؛ البته به ادعای خودتان. برای ماندن در فدراسیون با دولت و وزیرش جنگیدید. با سازمان بازرسی اش هم همینطور. ولی حالا در خود فدراسیون، از آدم های خودتان شکست خورده اید. مردن در حالی که انسان بر سر پا ایستاده بهتر از زنده ماندن و روی دو زانو خزیدن است.