۲۴ دی ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۱

ماجرای موشهای قطار رجا! +عکس

موضوع جدی بود، موش در کوپه بود اما بر سر رنگ موش اختلاف افتاد، یکی میگفت سفید است، دیگری گفت قهوه ای و بعدی خاکستری،
کد خبر : ۹۲۹۰۵
به گزارش صراط، در عین حال سالها بود با قطار مسافرت نکرده بودیم و به همین جهت پس از مدتها معطلی برای ثبت نام در سایت رجا، بالاخره توانستم یک کوپه گرفته تا خانوادگی به این سفر زیارتی برویم.

بعد از ۳ روز زیارت و کسب فیض معنوی مجددا با قطار برگشتیم. اما چه برگشتی !!

ساعت حرکت قطار از مشهد ۲۱:۳۰ بود. ابتدای راه همگی دلتنگ دور شدن از منبع فیض الهی بودیم تا اینکه بعد از گذشت ساعتی یکی از بچه ها احساس کرد چیزی در کف کوپه حرکت میکند، ابتدا بنا را بر شوخی گذاشتیم اما رفته رفته این حس قویتر شد، یکی گفت چادرم تکان خورد، یکی گفت کفشم روی چیزی رفت،

موضوع جدی بود، موش در کوپه بود اما بر سر رنگ موش اختلاف افتاد، یکی میگفت سفید است، دیگری گفت قهوه ای و بعدی خاکستری،

بنده فکر کردم اعضای خانواده از ترس، رنگ موش را متفاوت می بینند اما آنها راست میگفتند هم سفید بود، هم قهوه ای و هم خاکستری، چون فقط یک موش در کوپه نبود ظاهرا آنها هم خانوادگی، که نه، طایفه ای تصمیم به سفر گرفته بودند، وای که چه غوغایی برپا شد، فکر کنم مدیریت اعضای خانواده در آن شرایط سخت تر از مدیریت دعوای دولت و مجلس بر سر هدفمندی یارانه ها باشد، خدا سرتان نیاورد، یکی روی صندلی ایستاده بود، یکی به پنجره آویزان بود، یکی رفت روی میله های بالای کوپه، خدا میداند چه وضعیتی بود، کوپه های دیگر هم حال روز بهتری از ما نداشتند البته آنها که مسافر همیشگی قطار بودند به این وضعیت عادت داشتند و به ما دلداری میدادند که موشهای قطار بی آزاری هستند !!

بنده سر تا ته قطار را بدنبال رئیس قطار گشتم تا بالاخره ایشان را در آخرهای قطار در حال کنترل بلیط پیدا کردم، با هیجان موضوع را به وی گفتم اما آقای رئیس، خونسرد و آرام نگاهی به من انداخت و گفت اشتباهی رخ داده چون ما در سطح استاندارد جهانی عمل میکنیم و گرنه وزیرمان نمیتوانست ۳ وزارتخانه را روی انگشتش بچرخاند و با اصرار بنده قول داد سری به کوپه ما بزند.

نیم ساعتی را با دلداری دادن به خانواده سپری کردم تا آقای رئیس آمدند و از ایشان انکار که موضوع صحت ندارد و احتمال داد قصد ما از طرح این موضوع همراهی با رقبای جهانی راه آهن و وزارت راه است. در همین اثنا موشی در لابلای پای آقای رئیس حرکت کرد، لطفا تصور کنید عکس العمل وی چه بود، به معاونش گفت کنترل کند که این مسافر فسقلی بلیط دارد یا نه، البته انصاف داشت و گفت نیم بها حساب کنند !!

بهر تقدیر مشکل فقط کوپه ما نبود چون موشها از منفذهای میان کوپه ها تردد میکردند و تعداد دیگری هم در زیر محفظه لوله های راهرو جا خوش کرده بودند، مسافران کوپه های دیگر هم شوک شده بودند.

سرتان را درد نیاورم، ما را به چند سالن آنطرف تر منتقل کردند اما هیچ منطق و استدلالی ترس را از تن خانواده بیرون نکرد و تا صبح همگی در حالت آماده باش سپری کردند، هر چه خوراکی بود دور ریختند حتی قوطی های آب را، و گرسنگی و تشنگی تمام طول مسیر را ترجیح دادند. حتی تصمیم گرفتیم در یکی از شهرهای میان راه از قطار پیاده شویم و با وسیله دیگری به منزل برویم اما عملی کردن این تصمیم در نیمه شب و با توجه به همراه بودن زن و بچه امکانپذیر نبود. بعد از رسیدن به مقصد هم تمام اثاثیه را با دقت هر چه تمامتر وارسی کردیم تا موشی به داخل ساکها نرفته باشد. باورتان شود هنوز بعد از چند هفته هر وقت صدایی در گوشه وکنار منزل شنیده میشود فغان همه بلند میشود که نکند موش قطار باشد.

چند روز قبل که تلویزیون خبری از راه آهن را پخش میکرد بچه ها فورا تلویزیون را خاموش کردند تا مبادا موشی از آنجا بیرون بپرد.

آن سفر؛ حلاوت زیارت را در کام همه ما تلخ کرد و مدتها پیگیر موضوع بودم و مراتب را به اداره کل بازرسی و اداره کل بهره برداری قطارهای رجا و هم چنین معاون مسافری راه آهن منعکس کردم تا به این موضوع رسیدگی کنند اما هر چه بیشتر پیگیری میکردم آنها بدنبال گران کردن نرخ بلیط بعلت سرویس عالی خود بودند که آخر سرهم موفق شدند.

یکی از عکسهایی را که از مسافر ناخوانده گرفته ام را مشاهده کنید.
 
 
 
منبع: انعکاس
نظرات بینندگان
حمید
|
United States of America
|
۱۴:۴۰ - ۲۴ دی ۱۳۹۱
۲
۰
باید ترمز قطار را می کشید و پیاده میشدند، بیچاره زن و بچه اش چی کشیدن
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۴۵ - ۲۵ دی ۱۳۹۱
۰
۰
توجه توجه دقيقا مانند ساكتين فتنه بدون صدا در بهم ريختن قطار مساعي جميله را اعمال كرده