" صراط ورزشی "- آن سكوت بيسابقه، دوگانه بود. در سالن كنفرانس قبل از اينكه كارلوس كروش
بهعنوان مربي بازنده وارد شود، سكوتي سنگين روي سالن افتاد. ايرانيها
نايي براي حرف زدن نداشتند.
حتي حوصله اينكه مثل هميشه سوالاتشان را هماهنگ كنند كه مبادا چيزي تكرار شود يا پرسشي جا بماند را نداشتند اما لبنانيها، انگار در شوكي غريب غرق شده بودند. شوك پيروزي مقابل تيمي كه در خواب هم نميديدند! كمي بعد، مربيشان گفت كه اين جنگ رسانهها و مردم عليه تيم ملي لبنان ناجوانمردانه بوده. گفت بايد ميفهميديد كه اگر ميباختيم هم به يكي از قدرتهاي آسيا باخته بوديم، نه به تيمي هم سطح خودمان. گفت كه حالا كه بردهايم، حق داريم انتظار كف زدن شما را داشته باشيم.
سكوت سنگين سالن كنفرانس با حضور كروش شكست. همه از جا برخاستند و تا وقتي سرمربي ايران ننشسته بود، روي صندلي جلوس نكردند. كروش و مترجمش و واليزاده آرام بودند. كروش در گوش مترجمش آرام چيزي گفت و بعد مترجم به واليزاده همان حرف را انتقال داد: «جلوي اينها آرامش خودمان را حفظ كنيم...»
اينها؟ اينها كيها هستند؟ جماعت خبرنگار ايراني؟ جماعتي كه آمدهاند كه چشم و گوش مردم كشورشان باشند؟ جماعتي كه آمدند تا به خواست فدراسيون فوتبال در بدترين منطقه بيروت مستقر شوند، آيا محق نيستند كه زبان مردم كشورشان باشند؟ «اينها» لااقل آنقدر براي مقام سرمربي تيم ملي احترام قايل بودند كه قبل از شروع بازي حرفهاي كروش با هم به توافق رسيدند كه جلوي چشم و گوش جماعت لبناني، ماهيت و شخصيت سرمربي «ايران» را زير سوال نبرند. كروش خودش قضاوت كند... بعد از آن نمايش تاسفبار، بعد از آن شكست تاريخي، بعد از آن باختي كه تاريخ فوتبال ايران را عوض كرد، هيچ خبرنگار ايراني، سوالي توام با طعنه و آكنده از تلخي پرسيد؟ آيا يك ايراني به او حمله كرد؟ نقدش كرد؟ صدايش را بالا برد؟ مگر غير از اين بود كه همين «اينها» با همه خشمي كه در سيما داشتند، لب گزيدند تا مبادا شادي لبنانيها براي باخت «ايران» تكميل شود؟
كارلوس كروش دنيا را وارونه كرده! امروز كه ما هستيم و كروش، از او كه وقتي به فدراسيون رسيده روايت كنفرانس خبري را وارونه كرده يك سوال ميپرسيم: «چه كسي اول از آن واژه سخيف استفاده كرد؟ » امروز فدراسيون ادعا ميكند كه از خبرنگار لبناني به دليل توهين به سرمربي تيم ملي شكايت خواهد كرد اما كروش وجدانش را قاضي كند و بعد بگويد چه كسي دست به سينه شد، لبخند معنيداري زد و بعد از اين جمله كه: «تو بهتر است بروي براي روزنامهات جوك بنويسي...»
آن واژه توهين آميز را به زبان آورد؟ كروش يا آن خبرنگار لبناني؟ آن لبناني همان جواب را تحويل سرمربي ايران داد و برخاست و از سالن كنفرانس بيرون رفت تا مربي تيمش وارد شود. كروش اما نه تنها بازي را كه ادب را هم باخت. چرا؟! چون نقدي شنيده بود؟ چون از زبان آن آلماني شنيده بود كه آيا ممكن است تو را اخراج كنند؟ آن سوال ولو نامحترمانه، آن خبرنگار ولو غيرحرفهاي، سالن ولو آكنده از غيظ اما مگر سالن كنفرانس محل نزاعي كودكانه است؟
حتي حوصله اينكه مثل هميشه سوالاتشان را هماهنگ كنند كه مبادا چيزي تكرار شود يا پرسشي جا بماند را نداشتند اما لبنانيها، انگار در شوكي غريب غرق شده بودند. شوك پيروزي مقابل تيمي كه در خواب هم نميديدند! كمي بعد، مربيشان گفت كه اين جنگ رسانهها و مردم عليه تيم ملي لبنان ناجوانمردانه بوده. گفت بايد ميفهميديد كه اگر ميباختيم هم به يكي از قدرتهاي آسيا باخته بوديم، نه به تيمي هم سطح خودمان. گفت كه حالا كه بردهايم، حق داريم انتظار كف زدن شما را داشته باشيم.
سكوت سنگين سالن كنفرانس با حضور كروش شكست. همه از جا برخاستند و تا وقتي سرمربي ايران ننشسته بود، روي صندلي جلوس نكردند. كروش و مترجمش و واليزاده آرام بودند. كروش در گوش مترجمش آرام چيزي گفت و بعد مترجم به واليزاده همان حرف را انتقال داد: «جلوي اينها آرامش خودمان را حفظ كنيم...»
اينها؟ اينها كيها هستند؟ جماعت خبرنگار ايراني؟ جماعتي كه آمدهاند كه چشم و گوش مردم كشورشان باشند؟ جماعتي كه آمدند تا به خواست فدراسيون فوتبال در بدترين منطقه بيروت مستقر شوند، آيا محق نيستند كه زبان مردم كشورشان باشند؟ «اينها» لااقل آنقدر براي مقام سرمربي تيم ملي احترام قايل بودند كه قبل از شروع بازي حرفهاي كروش با هم به توافق رسيدند كه جلوي چشم و گوش جماعت لبناني، ماهيت و شخصيت سرمربي «ايران» را زير سوال نبرند. كروش خودش قضاوت كند... بعد از آن نمايش تاسفبار، بعد از آن شكست تاريخي، بعد از آن باختي كه تاريخ فوتبال ايران را عوض كرد، هيچ خبرنگار ايراني، سوالي توام با طعنه و آكنده از تلخي پرسيد؟ آيا يك ايراني به او حمله كرد؟ نقدش كرد؟ صدايش را بالا برد؟ مگر غير از اين بود كه همين «اينها» با همه خشمي كه در سيما داشتند، لب گزيدند تا مبادا شادي لبنانيها براي باخت «ايران» تكميل شود؟
كارلوس كروش دنيا را وارونه كرده! امروز كه ما هستيم و كروش، از او كه وقتي به فدراسيون رسيده روايت كنفرانس خبري را وارونه كرده يك سوال ميپرسيم: «چه كسي اول از آن واژه سخيف استفاده كرد؟ » امروز فدراسيون ادعا ميكند كه از خبرنگار لبناني به دليل توهين به سرمربي تيم ملي شكايت خواهد كرد اما كروش وجدانش را قاضي كند و بعد بگويد چه كسي دست به سينه شد، لبخند معنيداري زد و بعد از اين جمله كه: «تو بهتر است بروي براي روزنامهات جوك بنويسي...»
آن واژه توهين آميز را به زبان آورد؟ كروش يا آن خبرنگار لبناني؟ آن لبناني همان جواب را تحويل سرمربي ايران داد و برخاست و از سالن كنفرانس بيرون رفت تا مربي تيمش وارد شود. كروش اما نه تنها بازي را كه ادب را هم باخت. چرا؟! چون نقدي شنيده بود؟ چون از زبان آن آلماني شنيده بود كه آيا ممكن است تو را اخراج كنند؟ آن سوال ولو نامحترمانه، آن خبرنگار ولو غيرحرفهاي، سالن ولو آكنده از غيظ اما مگر سالن كنفرانس محل نزاعي كودكانه است؟
هزینه های میلیاردی برای یک مشت آدم بی عرضه نق نقو،نتیجه اش این میشه که حال ندارن تو زمین راه برن چه برسه به دویدن!
اینقدر تو خیک اینا ریختن وسیرشان کردند که دیگه عرق ملی وغیرت شان رنگ باخته.
آهااااااااااااااااااااااااااااااااااای کفاشیان!
همیشه این صندلی ودفتر ودستک نیست .بترس از اون روزی که مردم تورو لعنت کنند به واسطه بی تدبیری ها وندانم کاری هایت...