يکشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ساعت :
۰۷ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۴:۲۹
شجره طیبه صالحین

بحران تربیتی بعد از عید فطر

وقتی انسان از یک کوه بالا می‌رود، به همه چیز فکر می‌کند جز سقوط آزاد. مثلا فکر می‌کند که با فتح این کوه می‌تواند قله دیگری را درنوردد یا رکورد تازه‌تری را ثبت کند و یا حتی از فراز آن پرواز نماید. ولی این که لحظه بعد از رسیدن به قله سقوط است و شکست، همه شرینی بالا رفتن را تلخ می‌کند و لذت رشد را به کام انسان می‌خشکاند.
کد خبر : ۷۶۹۶۵
درست اتفاقی که در ماه مبارک رمضان می‌افتد و بعد از سی روز بالا رفتن و به قله فطر رسیدن، انسان در اوج ارتفاع رها می‌شود. می‌توانید اعمال ماه رمضان را با اعمال ماه شوال مقایسه کنید تا ببینید چه بحران تربیتی در روز عید گریبانگیر انسان می‌شود...

راستی مگر شب قدر برترین شب سال نیست که از هزارماه بالاتر است و سرنوشت‌ها در آن تقدیر می‌شود و میلیون‌ها نفر آن شب بخشوده می‌گردند؟ پس چرا وقتی به اعمال شب عید فطر می‌رسیم، می‌گوید امشب از شب قدر کمتر نیست و اگر فلان عمل را انجام دهی، خداوند گناهانت را می‌آمرزد، اگر چه به عدد ریگ‌های بیابان باشد؟ انگار خدا می‌خواهد کار را تمام کند و انسانِ پاکِ پاک را در اختیار شیطان بگذارد؛ شیطانی که یک ماه اسیر بود و اکنون دندان تیز کرده است برای نابودی من و تو!

جواب را باید در خود عید فطر جستجو کرد، عید بازگشت به فطرت! یعنی قله‌ای که برای رسیدن به آن یک ماه رمضان تلاش کرده‌ایم. شاید دعای هر روز هم برای تعیین قدم‌های فتح این قله بوده است. سی دعا یعنی سی قدم برای رسیدن به «قدم‌گاه فطرت». قدم‌گاهی که سرمایه‌ اولیه خلقت انسان است: «فطرة الله التی فطر الناس علیها» (روم، 30) . انگار سی روز تلاش می‌کنیم برای این که آماده نبرد یازده‌ماهه با شیطان شویم. اما این بار فقط به نقطه صفر باز نگشته‌ایم. بلکه مربی توشه‌ای را همراه‌مان کرده است که توان‌مان را دوچندان می‌کند. برای همین است که خوبان عالم هر سال بهتر از پارسال می‌شوند. چون هر سال چیزی را از مربی می‌گیرند که سال گذشته نداشته‌اند.

اصلا نبرد انسان و شیطان نبرد نابرابری است. چون- بلا تشبیه- مانند دعوای دو کودک است که یکی با پدرش وارد معرکه شده باشد و کافی است که از کودک مقابل مشت نخورد. همین که جاخالی دهد کافی است که مشت کودک به پدر بخورد و پدر حساب او را برسد. استدلال قرآنی‌اش هم این است که در قرآن دو چیز ضعیف است: انسان و کید شیطان. یعنی اگر چه انسان ضعیف آفریده شده است: «خلق الانسان ضعیفا» (نساء، 28) اما از طرف دیگر کید شیطان هم ضعیف است: «ان کید الشیطان کان ضعیفا» (نساء، 76) . پس اگر این دو کودک ضعیف با هم مبارزه کنند، کسی مطمئنا پیروز می‌شود که پشتش به بزرگ‌تری گرم باشد؛ و چه بزرگ‌تری از خدای قادر؟

اتفاقا خدا خواسته این بازی را نابرابر جلو ببرد تا خیال انسان راحت باشد و با تکیه بر او، بینی شیطان را به خاک بمالد. به همین دلیل هم از همان اول قواعد بازی را به شیطان گوشزد کرد و گفت که «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان» (اسراء، 65) اما او کودکانه برخورد کرد و به جای توکل بر خداوند، به آتش تکیه نمود تا در همان آتش بسوزد.

پس مربی برای بحران تربیتی بعد عید برنامه‌ریزی کرده است. اما این بار دیگر به تو برنامه نمی‌دهد تا آزاده انتخاب کنی. یک ماه برنامه تمرینی سنگین داشتی تا وارد میدان شوی. با نماز عید، سوت آغاز بازی زده شد و تو و شیطان به مصاف هم رفتید، ولی در نبردی نابرابر.

البته مربی حواسش جمع است و می‌داند که تو بازی‌گوشی می‌کنی و گاهی یادت می‌رود که خوب جاخالی دهی. برای همین در طول سال هم برنامه‌های تمرینی برایت آماده کرده است. حتی بعضی برنامه‌ها شاید از ماه رمضان هم قدرت بیشتری داشته باشد؛ مثل وقتی که نام اباعبدالله الحسین بر جان و زبان انسان جاری شود؛

هر آنچه بود گذشت از فضیلت شب قدر
نگاه ما به شب اول محرم توست ...