شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۴ - ساعت :
۱۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۹
واقعیت تلخ دستمزد؛

چرا جامعه هر سال فقیرتر می‌شود؟

چرا جامعه هر سال فقیرتر می‌شود؟
طی سال‌های اخیر، افزایش دستمزد کارگران و کارمندان عملاً «جبران گذشته» بوده، نه «حمایت از آینده». هر بار که درصدی به حقوق اضافه شده، فاصله‌ای که تورم ساخته بیشتر از آن بوده که با این افزایش‌ها پر شود. در نتیجه، مردم هر سال فقیرتر می‌شوند بدون اینکه ظاهراً تغییری در حقوق ماهانه‌شان دیده شود.
کد خبر : ۷۲۰۲۸۲

به گزارش صراط به نقل از رویداد 24، سال‌هاست که شاخص‌های رسمی یک حقیقت تلخ را فریاد می‌زنند: تورم هر روز بالا می‌رود و دستمزد‌ها هر سال عقب‌تر می‌مانند. این شکاف تنها یک اختلاف عددی نیست؛ شکافی است که هر روز از کیفیت زندگی مردم کم می‌کند، امید را فرسوده‌تر می‌سازد و احساس بی‌ثباتی را در تمام طبقات اجتماعی پخش می‌کند. هیچ کالایی نیست که در این مسابقه افسارگسیخته تورم، سرعتش از معیشت مردم کمتر باشد.

حقوق‌ها ثابت می‌ماند و قیمت‌ها نمی‌ایستند

طی سال‌های اخیر، افزایش دستمزد کارگران و کارمندان عملاً «جبران گذشته» بوده، نه «حمایت از آینده». هر بار که درصدی به حقوق اضافه شده، فاصله‌ای که تورم ساخته بیشتر از آن بوده که با این افزایش‌ها پر شود. در نتیجه، مردم هر سال فقیرتر می‌شوند بدون اینکه ظاهراً تغییری در حقوق ماهانه‌شان دیده شود.

این همان نقطه‌ای است که خانواده‌های طبقه متوسط را نیز به حاشیه فقر هل داده است؛ خانواده‌هایی که تا همین چند سال پیش خرید خانه یا خودرو برایشان رویا نبود، اما اکنون هزینه اجاره، درمان و آموزش فرزندان نیز برایشان به چالش بدل شده است.

قدرت خریدی که هر سال آب می‌رود

فقیرشدن فقط یک مفهوم اقتصادی نیست؛ یک تجربه روزمره است. تجربه‌ای که در سبد خرید خانوار، در توان سفر کردن، در خوردن یک وعده غذایی بیرون از خانه و حتی در توان خرید لباس برای کودکان دیده می‌شود.

اقتصاددانان می‌گویند مردم زمانی احساس تورم می‌کنند که «قدرت انتخاب» شان کم شود. امروز انتخاب‌های جامعه به حداقل رسیده است. مردم میان کیفیت و قیمت حق انتخاب ندارند؛ میان نیاز و مصلحت سرگردانند.

تورم، امنیت روانی مردم را نابود می‌کند

مشکل اینجاست که تورم بلندمدت فقط جیب مردم را خالی نمی‌کند؛ امنیت روانی آنها را نیز نابود می‌کند. جامعه‌ای که هر روز می‌ترسد فردا از پس هزینه‌هایش برنیاید، امید جمعی‌اش کمتر می‌شود و میل به مهاجرت، نارضایتی و بی‌اعتمادی جای آن را می‌گیرد.

این روند فقط اقتصادی نیست؛ اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی است. کشور‌ها ثبات خود را از دل «پیش‌بینی‌پذیری» می‌گیرند و اقتصاد ایران مدتهاست که این عنصر حیاتی را از دست داده است.

سیاست‌گذاران هر سال نسخه‌های مشابهی ارائه کردند: کنترل قیمت‌ها، پرداخت یارانه‌ها، حمایت‌های مقطعی و محدودیت‌های تجاری. اما هیچ‌کدام نتوانست روند تورم بلندمدت را مهار کند.

نتیجه آن شد که حقوق‌بگیران با درآمدی تقریباً ثابت، وارد میدان نبردی شدند که هر بار قبل از رسیدن به خط شروع، تورم از آن عبور کرده است.

جامعه‌ای که با دستمزد دیروز، قیمت امروز را می‌پردازد

بحران زمانی آغاز می‌شود که مردم مجبور می‌شوند ارزش فردای خود را بفروشند تا امروز را بگذرانند. این همان وضعیتی است که امروز بسیاری از خانواده‌های ایرانی تجربه می‌کنند؛ کارگران، کارمندان و حتی صاحبان مشاغل کوچک.

برای برون‌رفت از این مسیر فرساینده، نیاز به سیاست‌هایی داریم که نه فقط اعداد دستمزد، بلکه بنیان‌های تولید، ثبات اقتصادی و اعتماد اجتماعی را ترمیم کند.

تا زمانی که دستمزد مردم با شتاب واقعی هزینه‌ها هماهنگ نشود، جامعه هر سال فقیرتر خواهد شد حتی اگر روی کاغذ حقوق‌ها افزایش یابد.