به گزارش صراط به نقل از رویداد24، مهران مدیری چهره بسیار تاثیرگذاری است. انقدر تاثیرگذار که نیوزویک زمانی که در سال ۲۰۰۹ میخواست ۲۰ چهره تاثیرگذار در ایران را معرفی کند در کنار کلی سیاست مدار نام او را هم در فهرست قرار داد و درباره چرایی این انتخاب هم نوشت: «مهران مدیری با انتخابهای درستش بیست سال پر از موفقیت را پشت سرگذاشته و آثار طنزش بر امواج رادیویی و تلویزیونی حکومت میکنند. او انقدر طرفدار دارد که حاکمیت ایران تمسخرهایش را تحمل میکند. سیاست مداران اصلاح طلب طرفدارش هستند، اما مدیری با اتخاذ بی طرفی سیاسی تلاش میکند در این بیزینس موفق باقی بماند.» توضیحات نیوزویک نشان میدهد که مهران مدیری در ایران چیزی بیشتر از یک چهره هنری و سلبریتی تاثیرگذار است. او به تنهایی یک جریان است یا بهتر بگوییم بود. مدیری با پرواز ۵۷ و ساعت خوش هوای تازهای را به تلویزیون پس از انقلاب اسلامی آورد که برنامههای طنزش از آیتمهای رادیویی و ملال آوری که تصویری شده فراتر نمیرفت.
اما مهران مدیری امروز شباهتی به مهران مدیری دوران اوج ندارد. پر است از اظهارنظرهای فضل فروشانه غلط درباره فرهنگ و هنر و موسیقی و ساخت برنامههای ضعیفی که تنها برای چند تومان بیشتر در آنها شرکت کرده است. مهران مدیری امروز با اشتباهات فراوانی که انجام داده هیچ ربطی به چهره موفق دیروز ندارد. به کنسرتهایی که خودش و پسرش در خارج از کشور برگزار کردهاند نگاه کنید. آیا رد و اثری از هنر در آنها میبینید؟ یقیناً خیر. اما مدیری این کارها را انجام داده است تا بیشتر توی چشم باشد. اما سوال این جاست که کار مهران مدیری چگونه به این جارسید؟ چه شد که مهران مدیری از یک برند معتبر فرهنگی تبدیل به یک بازنده بزرگ شد؟ کدام مسیر را اشتباه رفت که به چنین سرنوشتی دچار شد؟ بررسی کارنامه و زندگی مهران مدیری و پاسخ به این سالها میتواند به چرایی انحطاط فرهنگ در ایران هم پاسخ دهد.
ساعت خوش؛ ظهور یک ستاره
کسی فکر نمیکرد یک کارگردان گمنام با تعدادی بازیگر بی نام و نشان اثری بسازد که فضای طنز تلویزیونی ایران را برای همیشه تغییر دهد. ساعت خوش چه داشت که باعث این تغییرات تاریخ شد. مهمترین نکته این بود که ساعت خوش شبیه هیچ یک از آثار طنز تلویزیونی در آن سالها نبود. آثاری که پر از پند و اندرزهای اخلاقی بودند و انتقادات شان محدود به مسائل کم خطری مثل گرانی و آلودگی هوا میشد. ساعت خوش، اما اثر ابزوردی بود که شاید کاری به سیاست نداشت، اما کیلومترها هم با معیارهای صدا و سیما فاصله داشت. همین موضوع هم نهادهای فرهنگی محافظه کار ایرانی را نسبت به این سریال حساس کرد.
روزنامه کیهان مقالاتی علیه ساعت خوش منتشر کرد و به دنبال آن حوزه علمیه و وزارت آموزش و پرورش هم تاخت و تاز به سریال را آغاز کردند و از تاثیر مخرب سریال بر جوانان گفتند؛ و از اینکه نشانی از ادای شعائر دینی در این نمایشها دیده نمیشود، یا اینکه بازیگران همه محاسن تراشیده دارند انتقاد کردند و آن را مصداق بارز تهاجم فرهنگی دانستند. ارژنگ امیرفضلی هم بعدها در مصاحبهای گفت سیصد تا چهارصد دقیقه از این برنامه را سانسور کردند فقط به این دلیل که او با موی بلند در آنها بازی کرده بود. علی لاریجانی رئیس وقت سازمان صدا و سیما بعد از این اعتراضات همه عوامل این سریال را ممنوع الکار کرد. ممنوع الکاری که سه سال ادامه داشت و بازیگران این سریال را وادار کرد تا به کارهایی مانند فروشندگی و مسافرکشی بپردازند.
دهه هشتاد؛ نقطه اوج مهران مدیری
مدیری بعد از پشت سر گذاشتن دوران محرومیت ساعت خوش به تلویزیون برگشت و شروع به ساخت طنزهای آیتمی کرد. برخی از این آیتمها مانند آیتمهای مریم و رامین بسیار پرطرفدار شد. اما عمده شهرت مدیری در دهه هشتاد رقم خورد جایی که تصمیم گرفت به ساخت آثار داستانی روی بیاورد. در پاورچین با خلق دنیای خیالی برره برگ برندهاش را رو کرد و در لفافه تندترین انتقادها را از خلقیات مردم ایران ارائه کرد. این انتقادهای تند به واسطه پرطرفدار بودن سریال نادیده گرفته شد. البته حضور یک رئیس جمهور اصلاح طلب در راس دولت و باز شدن نسبی فضا هم در این تحمل شدن بی تاثیر نبود. مدیری با ساخت نقطه چین به موفقیت خود ادامه داد، اما این سریال شبهای برره بود که مدیری را به قله موفقیت رساند.
شبهای برره گسترش دنیایی بود که مدیری در پاورچین خلق کرده بود. سریالی که به ریشه دنیای خیالی پاورچین میپرداخت و نقدهایش گاهی رنگ و بوی سیاسی هم به خود میگرفت. به واسطه طرفداران بسیاری که سریال داشت این انتقادها تا جایی تحمل شد، اما قطع ناگهانی سریال در اواخر پخش نشان داد صبر مدیران تلویزیون هم اندازهای دارد و قرار نیست هر نوع انتقادی تحمل شود!
آغاز سقوط؛ شکستهایی که پشت سر هم آمدند
مدیری بعد از جدایی در تلویزیون به شبکه نمایش خانگی رفت و سریال قهوه تلخ را ساخت. سریالی که شروعی طوفانی داشت، اما نیمه کاره باقی ماند تا مدیری صاحب رکورد ساخت سریالهای نیمه تمام شود. البته او به حضور پراکنده در تلویزیون هم ادامه داد و تاک شوهای نسبتاً موفقی مانند دورهمی هم ساخت که مورد انتقاد مدیران قرار گرفت. رضا پورحسین (قائم مقام معاون سیما) در پاسخ به این سؤال که انتقادهایی نسبت به برنامه دورهمی به ویژه در خصوص رفتار مجری این برنامه انعکاس داشته است گفت: «قبول دارم که در برنامه بعضاً سوالاتی مطرح شده که با فرهنگ ایرانی - اسلامی همخوانی ندارد! و نیز با رفتار تنبیهآمیز مجری شأن میهمانان برنامه نادیده گرفته شده است؛ موارد منعکس شده را بررسی و به عوامل برنامه تذکر جدی دادیم تا نسبت به موارد اخلاقی و رعایت سبک زندگی ایرانی اسلامی دقت بیشتری شود»، اما این موضوعات نبود که سقوط مهران مدیری را رقم زد. اظهارنظرهای گاه و بیگاه مدیری درمورد موضوعاتی که در تخصص او نبود باعث شد مدیری سقوط کند.
مهران مدیری یک اشکال بزرگ دارد و آن اشکال این است که میخواهد بسیار روشنفکر به نظر برسد. برای همین هم هست که با حضور گاه و بی گاه در برنامههای مختلف تلاش میکند درباره موضوعات پیچیدهای مانند موسیقی کلاسیک حرف بزند تا باسواد و متفاوت به نظر بیاید. اما این اظهار نظرها به جای بالا بردن وجهه هنری مدیری او را تبدیل به سوژه طنز فضای مجازی کرده است. به عنوان مثال اظهارنظرهایش در برنامه کتاب باز درباره موسیقی کلاسیک تبدیل به یک مضحکه شد. او در این برنامه میگوید باخ ۵۰۰۰ هزار اثر دارد در حالی که ۱۱۲۸ اثر دارد. یا میگوید بتهوون چهل اثر ساخته در حالی که بالای ۷۰۰ اثر توسط بتهوون ساخته شده است. مهران مدیری حتی در مورد میزان عمر باخ هم اشتباه میکند و به جای شصت و چند سال عمر او را هفتاد و چند سال عنوان میکند. شاید بپرسید مهران مدیری چرا چنین اظهارات بی سر و تهی را مطرح میکند؟ جوابش واضح است؛ جلب توجه. مدیری که مدتها است فراموش کرده ساختن یک سریال تلویزیونی خوب چیست با این حضورهای حاشیهای تلاش میکند برای خودش اعتبار بخرد و همیشه هم شکست میخورد. آخرین نمونه آن برگزاری کنسرت موسیقی در دوبی که یک آبرو ریزی تمام عیار بود!
سیاست میدانی که میدان بازی مدیری نبود!
اما مدیری در زمینه اظهار نظرهای سیاسی هم یک بازنده تمام عیار است. در روزهای اولیه آغاز اتفاقات سال ۱۴۰۱ ویدیویی از مدیری پس از درگذشت مهسا امینی منتشر شد که این کارگردان و بازیگر قدیمی در آن از مدیران کشور خواست با مردم خشونت نکنند، به حرف مردم گوش کنند. او همچنین گفت نمیخواهد هیچ فریمی از او و به هر بهانهای و از هر شبکهای، پخش شود. اظهاراتی که خیلی زود بیخ پیدا کرد و منجر به شکایت صدا و سیما و حملات روزنامه کیهان به او شد. این اتفاقات و احتمالاً مسائل دیگر باعث شد تا مدیری در مدت کوتاهی حرفهای خود را پس بگیرد و با انتشار ویدیویی این گونه اظهار پشیمانی کند: «فضای مجازی باعث میشود که درباره خودمان، اتفاقات و آدمها دچار اشتباه شویم. هرکسی در ایران رشد کرده عاشق وطن و تمامیت ارضی آن است. مصادره اتفاقات کشور توسط دیگران ناجوانمردانه است، مراقب خودمان در فضای مجازی باشیم ایران را یکپارچه میخواهیم خالق آثار تلویزیونیام، خودم هستم، اما مالک آن صدا و سیماست.»
مدیری خیلی زود این دست انداز سیاسی را هم فراموش کرد و خیلی زود فعالیت خود را از سر گرفت. فعالیتی که نه تنها در پلتفرمهای اینترنتی که در صدا و سیما هم ادامه پیدا کرد و حالا هنوز سریال اول را تمام نکرده خبرهایی مبنی بر ساخت سریال دوم توسط او در مدت زمان کوتاه به گوش میرسد.
مهران مدیری یک چهره تاثیر گذار بود. یک خالقِ خلاق آثار هنری که فضای سریالهای کمدی را عوض کرد. اما مدیری نتوانست از این جایگاه مراقبت کند. به دام ابتذال و اظهارنظرهای بی ریشه اُفتاد. مدام شروع کرد در هر موضوعی اظهار نظر کردن و این اظهار نظرها جایگاه او را به یک شومن پرحاشیه تنزل داد. حالا از آن چهره دوست داشتنی چیزی جز یک خاطره دور باقی نمانده و مهران مدیری امروز مرد شکست خوردهای است که بقای خودش را بیش از هر چیز مدیون تولید حواشی بی پایان است.