سه‌شنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۴ - ساعت :
۰۴ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۵
فیلم «یک تصادف ساده»، برنده نخل کنِ امسال، یک فیلم کمدی است یا جدی؟

جعفر! سینما رو ول کن

جعفر! سینما رو ول کن
اجازه دهید دست خودمان را رو کنیم؛ نویسنده این متن نه‌تنها بنا ندارد علیه فیلم جعفر پناهی متنی را منتشر کند، بلکه می‌خواهد به نفع فیلم سخن بگوید. اصلاً بگذارید یک قدم برویم بالاتر؛ ای کاش به جای فیلم خوب علت مرگ نامعلوم، فیلم پناهی را از طرف ایران به اسکار می‌فرستادیم.
کد خبر : ۷۱۹۳۲۹

به گزارش صراط به نقل از فرهیختگان،  اجازه دهید با یک فکت آغاز کنیم؛ به خاطر ندارم در تاریخ ۵۰ سال اخیر، فیلمی تا این حد اپوزیسیون کشور را مورد وهن قرار داده باشد و گزاره‌های حاکمیت درباره مخالفانش را مورد تصدیق قرار بدهد. چرا؟ دلیلش هم در همان گزاره‌ی تأیید شده‌ای است که اهل سیاست خوب می‌شناسندش: اگر می‌خواهی به چیزی حمله کنی، از آن بد دفاع کن. فیلم پناهی قرار است در دوگانه حاکمیت و مزدورانش در برابر زندانیان سیاسی، طرف زندانیان را بگیرد اما در تصویر کشیدن این چهار زندانی سابق به قدری ناتوان است که ناگهان فیلم در میانه خود از اثری نسبتاً جدی به یک کمدی بالقوه تبدیل می‌شود و اتفافاً در برخی سکانس‌ها تنه به آثار مسعود ده‌نمکی و ابوالقاسم طالبی هم می‌زند. حالا شاید برایتان سؤال شود فیلمی که تا این حد کمدی‌ است و در طرفداری از نظام، چطور می‌شود که از طرف اپوزیسیون خارج‌نشین مورد تحسین واقع می‌شود؟ پاسخ واضح است، دوستان اصلاً فیلم را ندیده‌اند! تماشا نکردند که پناهی چطور با چند کاراکتر تمام کنش‌هایی که جنبش فرض می‌شود را به سخره گرفته و به صرف اینکه سوژه‌ فیلم ضد جمهوری اسلامی ا‌ست و کن هم به آن جایزه داده پس لابد فیلم خوبی بوده است و به پناهی اعتماد کرده‌اند. نکته بامزه ماجرا این است که دوستان حالا که نسخه اصلی بیرون آمده فهمیده‌اند که رکب خورده‌اند و هیچ‌کس، هیچ واکنشی نسبت به فیلم پناهی نشان نمی‌دهد. 
در همین بین یک سؤال دیگر هم طرح می‌شود، چرا کن به یک فیلم در ضدیت با مخالفان جمهوری اسلامی نخل طلا می‌دهد؟ اگر می‌خواهید دلیلش را بدانید بهتر است به شرح چند سکانس از فیلم بپردازیم. فیلم به شکل مکرر می‌خواهد بگوید، سیستم مردم را فاسد کرده است و برای ‌آنکه گزاره‌اش را تأیید کند، ۴ شخصیت اصلی ماجرا هرگاه به ضابطان یک دستگاه یا سیستم دولتی یا نیمه‌دولتی، اعم از کادر بیمارستان و یا پارکبان و یا حتی مسئول پمپ‌بنزین می‌رسند، ازشان طلب رشوه، شیرینی و یا پول زور می‌شود. این اتفاق حدود ۴ مرتبه و بی‌ربط به روایت اصلی در قصه گنجانده می‌شود و هیچ کمکی به پیشبرد قصه نمی‌کند، یا در جایی دیگر ما با شخصیتی طرف هستیم که گویا زندانی سیاسی بوده و به دلیل آسیب‌هایی که شکنجه‌گران جمهوری اسلامی به او زده‌اند حال‌وروز خوشی ندارد. این کاراکتر از نظر اخلاقی هیچ مرزی برای خود قائل نیست و با دلیل و بی‌دلیل رکیک فحاشی می‌کند. وقتی هم که برای مخاطب سؤال می‌شود که چرا چنین شخصیتی این‌گونه است و به چنین جنونی رسیده، کارگردان مجبور می‌شود چند دیالوگ در دهانش بگذارد که بی‌شباهت به کلیپ‌های اینستاگرامی نیست و می‌گوید: «جمهوری اسلامی من رو چندین‌بار در زندان کشته» واقعیت این است که ما هم می‌خواهیم با جوان همراه شویم؛ اما خود فیلمساز نمی‌گذارد و از زبان یکی از دو کاراکتر نسبتاً مثبت قصه که یکی‌شان عکاس است، اعلام انزجارش را نسبت به همین زندانی فحاش نشان می‌دهد و او را از دایره قصه کنار می‌گذارد. از طرف دیگر شخصیت اصلی مثلاً منفی قصه که اقبال است و شکنجه‌گر جمهوری اسلامی، دچار عقده‌های کودکی است و در میانه صحبت‌هایش در پایان فیلم جمله‌ای را می‌گوید که نگاه جعفر پناهی و دلیل اصلی جایزه گرفتن فیلم را روشن می‌کند: وقتی دو زندانی سیاسی دستان اقبال را به درخت می‌بندند و شروع به اعتراف‌کردن می‌کند، اقبال می‌گوید: «به خدا منم یکی مثل شمام. برای یک لقمه نون مجبور شدم این کار را کنم.»
پناهی درست در همین نقطه نگاهش به جامعه ایران را فاش می‌کند، او می‌گوید جامعه ایران جامعه فاسد و عقب‌مانده‌ای است و اگر هم آدم‌هایی همچون اقبال بر آن حکمرانی می‌کنند، دلیلی ندارد جز اینکه لیاقتشان همین است. این جامعه از اساس دغدغه آزادی ندارد و فکر نان شب است. از تمام اعتراضاتش برگشته و دیگر میلی به کنش اجتماعی ندارد. واقعیت این است که فیلم پناهی جامعه ایران را تهی از معنا می‌داند و از اساس پنبه آن را می‌زند. موضوع اینجاست که پناهی از اساس از جامعه خود منقطع شده و در یک خلأ به سر می‌برد و به همین دلیل است که در فیلمش دوباره به قضیه مدافعان حرم بازمی‌گردد و سعی می‌کند همان شکاف‌های حل‌شده را دوباره بازتولید کند. نکته بامزه ماجرا اینجاست که در این وضعیت که همه فاسد هستند، یکی از کاراکتر‌های مثبت قصه یک تصادف ساده، آقازاده‌ای است که همسرش زندانی سیاسی بوده و پدرش ارز دولتی دریافت می‌کرده است. یعنی کاراکتری که منطقاً باید فاسد باشد در فیلمِ پناهی سفیدشویی شده و به‌عنوان قشر خاکستری شناخته می‌شود. حالا سؤال اینجاست اگر در یک موقعیت فرضی همین فیلم پناهی را ببرند و در زندان سیاسی اکران کنند، آیا زندانیان اجازه خواهند داد، پناهی زنده از همان زندان باز گردد؟

برچسب ها: جعفرپناهی سینما