به گزارش صراط به نقل از خبرفوری، پس از حملات اکتبر به اسرائیل، این کشور ضربات گستردهای علیه «محور مقاومت» انجام داد. همزمان، چندین دور مذاکرات هستهای میان استیو ویتکوف، فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، به بنبست رسید. اسرائیل با بهرهگیری از این موقعیت و پس از متقاعد کردن آمریکا، حمله نظامی به ایران را آغاز کرد.
اکنون پس از یک جنگ ۱۲ روزه، هر دو طرف در حال رعایت آتشبس شکنندهای هستند، اما احتمال از سرگیری حملات اسرائیل علیه ایران، حتی با شدت بیشتر، وجود دارد. پرسش حیاتی که اکنون ایران با آن روبهرو است این است که برای بازگرداندن بازدارندگی و جلوگیری از جنگ بعدی چه باید بکند. سه سناریوی محتمل وجود دارد:
بازدارندگی هستهای
برخی در ایران معتقدند تنها راه بازدارندگی در شرایط کنونی، نظامیسازی برنامه هستهای کشور است. حتی چهرههای برجسته جهانی مانند جان میرزهایمر از این نظریه حمایت کردهاند. اما چند نکته مهم در این زمینه وجود دارد.
اول، ساخت تنها یک کلاهک هستهای به خودی خود بازدارندگی ایجاد نمیکند. اگر جمهوری اسلامی بخواهد بمب هستهای بسازد، باید قادر باشد تعداد کافی کلاهک تولید کند تا نه تنها در برابر اسرائیل—کهبه گواه اسناد حدود ۹۰ کلاهک هستهای دارد—بلکه در برابر ایالات متحده، با حدود ۵۸۰۰ تا ۷۰۰۰ کلاهک، نیز بازدارندگی ایجاد شود. با توجه به شرایط کنونی ایران، دستیابی به چنین زرادخانهای تقریباً غیرممکن است.
دوم، ساخت بمب باید در تأسیسات مخفی انجام شود که با توجه به شرایط کنونی چنین برنامهای بسیار دشوار خواهد بود.
سوم و شاید مهمتر از همه، اگر ایران یک کلاهک هستهای را آشکار کند، هر گونه ابهام از بین میرود و امکان واکنش هستهای آمریکا افزایش مییابد. بنابراین، این سناریو پرخطرترین گزینه برای جمهوری اسلامی است.
ابهام هستهای
برخی دیگر در ایران پیشنهاد میکنند که جمهوری اسلامی سیاست ابهام هستهای را دنبال کند؛ یعنی از شفافیت و ارائه اطلاعات به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و جامعه جهانی خودداری کند. در این رویکرد، ایران هیچ اطلاعاتی درباره آسیب وارده به تأسیسات هستهای خود در فردو و نطنز پس از حملات آمریکا ارائه نمیدهد و وضعیت سانتریفیوژها و ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده پیش از جنگ را افشا نمیکند.
در این سناریو، ایران دسترسی بازرسان آژانس به فردو را رد میکند و نه تأیید و نه تکذیب میکند که برنامه هستهای ادامه دارد. این استراتژی بر سکوت، ابهام و عدم قطعیت حسابشده متکی است.
پیامدهای این سیاست میتواند جنگهای مکرر و درگیریهای شدیدتر شبیه جنگ ۱۲ روزه باشد. اسرائیل احتمالاً اقدامات خود را شدت خواهد بخشید، از جمله ترور مقامات سیاسی و امنیتی ایران و حمله به زیرساختهای حیاتی مانند نیروگاهها، تأسیسات آب و مجتمعهای پتروشیمی.
اگرچه جمهوری اسلامی میتواند تلافی کند، اما جنگ ۱۲ روزه نشان داد که اسرائیل در مواجهههای آینده میتواند زیرساختهای حیاتی ایران را به شدت تخریب کند و زندگی روزمره مردم را فلج سازد. بنابراین، سناریوی ابهام هستهای نه تنها بازدارندگی ایجاد نمیکند، بلکه ایران را آسیبپذیر و ویران باقی میگذارد.
توافق
گزینه دیگر برای جمهوری اسلامی، پذیرش شرایط آمریکا در مذاکرات و رسیدن به توافق جدید است. طرف آمریکایی احتمالاً سه درخواست اصلی مطرح خواهد کرد: توقف غنیسازی اورانیوم، پایان یا محدودیت شدید برنامه موشکی و پایان حمایت از محور مقاومت.
چالش بزرگ ایران در این سناریو، متوقف کردن برنامه هستهای نیست، بلکه محدود کردن یا حفظ برنامه موشکی است. برای رسیدن به توافق، ایران احتمالاً باید در موضوع غنیسازی و فعالیتهای نیابتی کوتاه بیاید، اما برای برنامه موشکی خود باید خط قرمز تعیین کند و همه توان دیپلماتیک را برای حفظ این برنامه و حداقل توان موشکی صرف کند.
در این شرایط:
۱. برنامه موشکی به عنوان یک ابتکار نظامی متعارف و تقویت توان دفاعی ملی تعریف میشود که بازدارندگی مشروع ایجاد میکند و منطقیترین محدودیت استراتژیک برای جمهوری اسلامی خواهد بود.
۲. برنامه موشکی حمایت گسترده مردم را دارد، در حالی که غنیسازی هستهای واکنشهای عمومی متفاوتی ایجاد کرده است. حتی اگر مذاکرات بر سر موشکها شکست بخورد، واکنش داخلی کمتر خواهد بود.
انتخاب سناریوی توافق با آمریکا احتمالاً به پایان درگیریهای نظامی بین ایران و آمریکا و اسرائیل منجر میشود، برنامه موشکی حفظ خواهد شد و با رفع تحریمها، ایران میتواند به خرید تسلیحات متعارف و تقویت توان بازدارندگی خود بپردازد.