به گزارش صراط به نقل از رکنا، او به پلیس گفت:«من نگهبان پارک هستم. مدتی قبل مقتول از شهرستان به تهران آمد و شبها در اتاقک نگهبانی پیش من میماند. یک شب در حال استراحت بودیم که ناگهان دو نفر که صورتهایشان را پوشانده بودند، وارد اتاقک شدند و با چاقو بیژن را کشتند و رفتند.
مأموران با تحقیقات بیشتر دریافتند مقتول چند روز قبل از جنایت با پسر جوانی به نام کریم که از اتباع است و در همان پارک دکه دارد دعوا کرده و کریم در حضور همکارانش گفته قصد دارد به بیژن آسیب بزند و او را از درخت آویزان کند.
در ادامه مأموران کریم را شناسایی و دستگیر کردند. وی خیلی زود به قتل اعتراف کرد و گفت:«از وقتی بیژن به پارک آمده بود با من خیلی بدرفتاری میکرد با اینکه کارهای نبود اما طوری صحبت میکرد که انگار او رئیس پارک است. یکبار هم به دروغ به مأموران کلانتری گفته بود من در پارک مواد مخدر و مشروبات الکلی میفروشم تا شهرداری من را از پارک بیرون کند.»
وی در ادامه افزود:«من با زن جوانی در ارتباط بودم و قصد داشتم با او ازدواج کنم اما بیژن مدام برایش مزاحمت ایجاد میکرد تا اینکه تصمیم گرفتم او را ادب کنم.» با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه 5 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.»
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه مادر مقتول درخواست قصاص کرد و وکیل پدر مقتول به جایگاه رفت و گفت:«از اظهارات و تحقیقات به عمل آمده مشخص است متهم با قصد و انگیزه قبلی دست به جنایت زده و ضرباتی هم که با چاقو وارد کرده کاملاً کشنده بوده و از طرف موکلم درخواست قصاص عامل قتل را دارم.»
حرف های قاتل بیژن
پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت:«من با بیژن دوست بودم، به او خیلی محبت میکردم اما نمیدانم چرا با من خوب نبود؛ البته چندان اهمیتی نمیدادم تا اینکه فهمیدم مزاحم دختر مورد علاقهام شده است و تصمیم گرفتم با چند خراش روی بدنش او را بترسانم. شب حادثه به همراه دوستم به اتاقک نگهبانی رفتیم. بیژن روی تخت خوابیده بود که با چاقو به او حملهور شدم. ضربه اولی را که زدم زیر تخت رفت، من هم ضربه دیگری به پای او زدم و فرار کردم. از آنجا که صورتم را پوشانده بودم فکر نمیکردم شناسایی شوم و فردای روز حادثه هم به سر کار برگشتم.»
قاضی از متهم پرسید:«دوستی که در شب حادثه همراهت بود چه نقشی در ماجرا داشت؟» متهم جواب داد:«نه او و نه دختر مورد علاقهام هیچ نقشی در ماجرا نداشتند و خودم دو ضربه چاقو را به بیژن زدم و فرار کردم.»
با پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.