به گزارش صراط به نقل از مهر، علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در برنامه تلویزیونی «همعهد» با اشاره به شخصیت شهید نصر الله گفت: صحبت درباره ایشان نیازمند زمان زیادی است، چرا که شخصیتی بزرگ با ابعاد مختلف بود و تنها پرداختن به بخشی از ویژگیهایش برای معرفی کافی نیست.وی با بیان اینکه مجموعهای از خصال اخلاقی و فکری، شخصیت جذاب و اثرگذاری از او ساخته بود، افزود: یکی از مهمترین خصوصیاتش برخورداری از اندیشهای منسجم در قبال تحولات منطقه، بهویژه در لبنان و جهان اسلام، بود. برخلاف برخی افراد که در مسائل مختلف دچار پراکندگی میشوند، او همواره چشمانداز روشنی نسبت به حوادث داشت.لاریجانی ادامه داد: همین نگاه آیندهنگرانه موجب میشد بتواند نهادها و جریانهای مدنی را بهخوبی هدایت کند. اگر رهبران و مدیران فاقد چنین چشماندازی باشند، معمولاً به واکنشهای مقطعی و تاکتیکی بسنده میکنند؛ اما او با تیزهوشی و روحیه مشورتپذیر، مسیر درست را در مدیریت تحولات دنبال میکرد.
شهیدنصرالله همواره از نظرات افراد مختلف استفاده میکردلاریجانی ادامه داد: یکی از ویژگیهای برجسته او این بود که همواره از نظرات افراد مختلف استفاده میکرد و اطلاعات گستردهای به دست میآورد، اما در این اطلاعات گم نمیشد و توانایی داشت از دل آنها چشمانداز روشنی برای آینده ترسیم کند.
وی افزود: او واقعاً اهل مشورت بود. بهعنوان نمونه، در حزبالله که ساختار شورایی دارد، خود را مقید به تبعیت از نظر شورا میدانست. حتی در جلساتی که ما به همراه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر دوستان حضور داشتیم، دیده میشد که اگرچه گاهی نظر قاطعی داشت، اما وقتی مباحث مطرح میشد و ابعاد جدیدی روشن میشد، با پذیرش و انعطاف برخورد میکرد.
این روحیه مشورتپذیری برای شخصیتی که کاریزما و نفوذ اجتماعی بالایی دارد، اهمیت فراوانی دارد.لاریجانی با تأکید بر اینکه این ویژگی در شرایط حساس نیز بروز مییافت، تصریح کرد: در اوج جنگ ۳۳ روزه که او بهعنوان مجاهدی برجسته در جهان اسلام مطرح شد، کوچکترین تغییری در رفتار متواضعانه و شیوه مدیریتیاش ایجاد نشد. واقعگرایی از خصایص بارز شهیدنصرالله دبیر شورای عالی امنیت ملی در بخش دیگری از سخنانش خاطرنشان کرد: واقعگرایی از دیگر خصایص بارز او بود.
لاریجانی گفت: او هیچگاه نمیخواست مخاطب را با اطلاعات نادرست به راهی غلط بکشاند و حقیقت را دقیق منتقل میکرد. از همین روحیه واقعگرایی نشئت میگرفت که همواره رویدادهای تلخ و شیرین را در کنار هم میسنجید و بر اساس آن تصمیم میگرفت.
وی برای روشنتر شدن این موضوع خاطرنشان کرد: در مقطعی اوضاع منطقه بههمریخته بود و همزمان پرونده هستهای ایران نیز وارد مرحله پیچیدهای شد. غربیها تلاش میکردند این دو موضوع را به هم مرتبط نشان دهند، در حالی که هیچ ارتباطی وجود نداشت. به یاد دارم در همان زمان که با آقای سولانا مذاکراتی داشتیم، جنگ ۳۳ روزه رخ داد. در همان مقطع، هنری کیسینجر مقالهای نوشت و تأکید کرد که اکنون بهترین فرصت است تا علیه ایران قطعنامه صادر شود؛ اقدامی که نشان میداد آنها به دنبال پیوند زدن جنگ لبنان با موضوع هستهای بودند. حتی آقای سولانا در تماس تلفنی به من گفت که «خرابکارها کار خودشان را کردند».
لاریجانی ادامه داد: این درهمتنیدگی مسائل مشکلات زیادی ایجاد میکرد، اما ایشان همواره با تحلیل دقیق شرایط، به این نتیجه میرسید که هرگونه توافق در حوزه هستهای میتواند به سود کل منطقه باشد. نگاه او این بود که چه در روابط دیپلماتیک ایران در منطقه و چه در عرصه بینالمللی، چنین توافقهایی مسیر درستی را میگشاید.
وی تأکید کرد: این روحیه واقعگرایی برای کسانی که مسئولیت هدایت یک حزب، نهاد یا جریان سیاسی را بر عهده دارند، بهویژه جریانهایی که مخالفان و دشمنان متعددی دارند، اهمیت حیاتی دارد و کمک میکند تصمیمات درست و بهموقع اتخاذ کنند.
شهید نصرالله از موقعیتهای زمانی و مکانی بهخوبی استفاده میکردوی گفت: یکی از نکاتی که در کل میگویم، صد درصد در ایشان وجود داشت این بود که از موقعیتهای زمانی و مکانی بهخوبی استفاده میکرد؛ این یکی از خصوصیات رهبران قوی است.
افلاطون در این زمینه اصطلاحی دارد به نام «کایروس» که در یونانی به معنای این است که یک رهبر سیاسی چگونه زمان و مکان را در دست میگیرد، در چنگ میگیرد و تصمیم بهموقع میگیرد.لاریجانی ادامه داد: این ویژگی در رفتار جناب سید حسن نصرالله در زمانهای مختلف مشهود بود. انتخابهایی که میکرد، نشان میداد که او سوار بر زمان و مکان است و شرایط بر او مسلط نیست. برای مثال، در زمان جنگ ۳۳ روزه، هفته اول هفتهای سهمگین بود و بسیاری توصیه میکردند کوتاه بیایند. حتی از سیاسیون داخلی، یادم است که یکی از افراد مبرز تحلیل میکرد که این کار سرانجامی ندارد و بهتر است رها شود. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در هفته اول به ایران آمد و با هم دیدارهایی داشتیم؛ آن فرد به شهید سلیمانی گفت که روحیه ماجراجویی و جنگی دارید با این روحیه این مسئله را حل نکن.
وی افزود: «سید حسن نصرالله تصمیمش این بود که باید مقاومت کرد. وقتی با آقای سلیمانی به مشهد رفتیم و خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدیم، شهید سلیمانی بار دیگر تأکید داشت و دل شهید نصرالله را برای ادامه مسیر سفت شد.
وی گفت: پای کار ایستادن ایشان در موقعیتهای مختلف کاملاً مشهود بود. برای مثال، در مورد نحوه تربیت سیاسی و نظامی حزبالله، او به موقع تصمیم گرفت. در آن زمان حزبالله به عنوان یک جریان کوچک با فعالیتهای امنیتی مختصر و امکانات محدود برای دفاع از میهنش وجود داشت. اگر فرصت به موقع استفاده نمیشد، بعداً امکان چنین تصمیمگیری فراهم نمیشد و این مقطع کوتاه فرصت بسیار مهمی بود.
لاریجانی ادامه داد: وقتی بحران سوریه آغاز شد و تروریستها عملیات شدیدی انجام دادند، مشخص بود که دولت سوریه توان مقابله ندارد و نظام عراق نیز شرایط مشابهی داشت. شهرهایی مانند موصل به راحتی سقوط کردند و پایتخت سوریه وضعیتی ناپایدار رسید. بسیاری توصیه میکردند حزبالله وارد این بحران نشود، زیرا ورود با هزینههای جانی، مالی و تأمین امکانات حیاتی همراه بود؛ بهویژه که لبنان کشوری با هزار و یک فرقه است و همه نظر میدهند.
وی افزود: در ابتدا نتیجه ملموسی حاصل نشد، اما در نهایت، طی زمان، بساط این مسائل تا حد زیادی جمع شد و صداهای مخالف تا حدودی خاموش شد. چند سال طول کشید تا حضور حزبالله تثبیت شود. دلیل این کار هم این بود که ابتدا نیروهای لبنانی در آنجا مستقر شدند، به ویژه اینکه بسیاری از لبنانیها دل خوشی از سوریها نداشتند، زیرا سوریه قبلاً بخشهایی از پایتخت را در اختیار گرفته بود.
لاریجانی افزود: او امنیت لبنان را بیمه کرد. تروریستها میآمدند و تا لب مرز لبنان پیش میرفتند و هیچ دلیلی نداشتند که به کشور کوچک لبنان رحم کنند، در حالی که کشور بزرگی مثل سوریه را گفته بودند. آقای حسن نصرالله با دیدگاه کلان و استفاده درست از زمان و مکان، تصمیم گرفت جلو بیاید و نگذارد این نیروها وارد حریم لبنان شوند و عملاً امنیت ملی لبنان را تضمین کرد.شهید حسن نصرالله شخصیتی معنوی داشتوی ادامه داد: یکی دیگر از خصوصیات برجسته ایشان، متخلقی و دارای شخصیت جذاب بودن او بود.
بسیاری از رهبران سیاسی تصمیمات درستی میگیرند، اما شخصیت جذاب و اثرگذار ندارند و بیشتر به فکر بزرگ شدن خود هستند. به عنوان مثال، آقای ترامپ هرچند تلاش میکند صلح جهانی را مطرح کند، اما جاذبهای ندارد. در مقابل، رهبرانی مانند امام خمینی، که همه اقدامات خود را برای خدا انجام میدهند، یا رهبر معظم انقلاب که هیچ حرکتی برای خود ندارد و تمام تلاشش برای فداکاری است، جاذبه خاصی دارند. شهید حسن نصرالله نیز چنین بود؛ او شخصیتی معنوی داشت، با تواضع و فروتنی، و زندهدلی و جذبهای که در برخورد با دیگران احساس میشد.
لاریجانی ادامه داد: شهید حسن نصرالله گاهی حالات معنوی و عارفانهای از خود نشان میداد و بسیار متواضع بود. برخلاف تصور بسیاری که او را صرفاً با شور و حرارت سخنرانیهایش میشناسند، وقتی در کنارش مینشستید، مانند یک انسان کاملاً معمولی و راحت صحبت میکرد. از این منظر، شخصیت او بسیار جذاب بود. این گونه رهبران که فکر عمیق دارند، اهل مشورت و عقلانی فکر میکنند، وقتی با معنویت ممزوج میشوند، جذابیت و تأثیرشان دوچندان میشود.
لاریجانی گفت: «یک، دو، سه بار با شهید مغنیه به منزل ما آمدند و شام خدمت ایشان بودیم. در آن زمان خانم شهید مطهری نیز در قید حیات بودند و ما در آنجا مینشستیم و صحبت میکردیم. آقای سلیمانی هم حضور داشت و رفتوآمد ما با هم بسیار نزدیک بود. خاطرات برجسته زیادی دارم. جلسات پر از مطالب مختلف درباره مسائل لبنان، منطقه، ایران و همچنین مسائل گوناگون دیگری مانند حوزههای آخوندی و حوزوی بود.
شهید نصرالله دلمشغولی شدید نسبت به ایران داشتوی گفت: یکی از نکات بارز این جلسات، دلمشغولی شدید ایشان نسبت به ایران بود؛ کوچکترین حوادثی که در کشور رخ میداد ذهنشان را مشغول میکرد و او حوادث مختلف منطقه را بهخوبی به یکدیگر مرتبط میکرد. به خاطر دارم که گاهی اتفاقاتی در حوزه عراق رخ میداد و ایشان فوری آنها را تجزیه و تحلیل میکرد و میپرسید: «چه تحلیلی دارید؟ چرا این اتفاق افتاده است؟» و در همین جلسات این مسائل مورد بحث قرار میگرفت.
حزبالله یک جریان ریشهدار است و واقعاً اهل مجاهدت استلاریجانی گفت: در اینکه حزبالله ضربه خورده را نمیتوان انکار کرد؛ به هر حال یک جریان مقاومت، برخی از رهبرانش را ترور کردند و این یک ضربه است. شهید حسن نصرالله کاریزمایی داشت که کل جریان حزبالله از نظر روحی تحت تأثیر او بود؛ بنابراین واقعاً ضربهای وارد شد.
وی ادامه داد: اما یک نکته هست که به نظرم دشمن روی آن بیشتر فکر میکند تا خود ما اینکه این جریان ریشهدار است چون یک تفکر ایدئولوژیک پشتش وجود دارد و مسیر مجاهدت را دنبال میکند. وقتی فشار به این جریان وارد شود، ظرفیتهایش بیشتر باز میشود و یک جریان فکری که روشش مجاهدت است، از این طریق از بین نمیرود.
مثلاً در موضوع هستهای ایران اگر چند استاد دانشگاه را ترور کنند، وقتی ما مسلط شدیم به تئوری آن موضوع، عقل ایجاب میکند که تعداد زیادی دیگر نیز تربیت شدهاند؛ بنابراین آن مشکل با ترور حل نمیشود. فرض کنید کسی اینجا را بمباران کند ولی مشکل هستهای ایران حل نشده است، چون دانش و تئوری آن همچنان وجود دارد؛ این یک تخلیه نیست، مسئله خیلی عمیقتر است.لاریجانی بیان کرد: حزبالله یک جریان ریشهدار است و واقعاً اهل مجاهدت است. در سفرهایی که من داشتم، خیلی جالب بود که معلوم بود یک رویش عمیق در آنجا رخ داده؛ بنابراین آنها تا حد زیادی خودشان را بازسازی کردند و خیلی فوری هم بازسازی شدند.»
لاریجانی گفت: به همین دلیل دشمن نتوانست بهراحتی وارد خاک لبنان شود؛ در برخی نقاط حدود ۳۰۰ متر و در جای دیگری یک کیلومتر پیش آمدند اما نتوانستند جلوتر بیایند، زیرا نیروهای حزبالله حضور داشتند و میجنگیدند.وی ادامه داد: وقتی من آنجا بودم، با چند نفر از جوانان حزبالله دیدار کردم؛ با دیدنشان هم احساس غرور میکردم و هم واقعاً اثر گذاشت. آنها میگفتند وقتی شهید حسن نصرالله شهید شد، ما در جبههها گرد هم آمدیم و عزاداری کردیم؛ روحیهشان لطمه خورده بود و چند ساعت عزاداری کردند، اما بعد حسی در میانشان به وجود آمد که روح آن شهدای بزرگشان به آنها کمک کرد و گفتندباید تا پای جان بایستیم. این همان چیزی است که در یک جریان مجاهدت ایدئولوژیک رخ میدهد.
لاریجانی گفت: این آمریکاییها و انگلیسیها و امثالهم واقعاً در عراق دارند جریان مقاومت را به وجود میآورند. در یکی از جلسات از من سؤال کردند که «شما چه انگیزهای دارید در عراق جریان مقاومت راه میاندازید؟» من گفتم: «مگر شما نبودید که حزبالله را در لبنان راه انداختید؟ الآن در عراق دارید همان را تکرار میکنید.» ادامه داد: شما دو تا اشتباه کردید به جای یکی؛ حالا حزبالله ما را راه انداختید، حزبالله کاری را انجام داد که خود اسرائیلیها کرده بودند؛ آمدند بیروت را گرفتند و بهطور طبیعی جوانهایی که آنجا بودند احساس کردند کشورشان باید دفاع شود، دور هم جمع شدند و این گروه به وجود آمد. البته ما کمک کردیم؛ نمیگویم ما کمک نکردیم، ولی آنها خودشان به وجود آمدند و ما کمک کردیم.
لاریجانی افزود: در عراق هم همینطور است. شما کشورهای غربی آمدید و روی سر مردم عراق فشار آوردید؛ میخواستید آنجا را مثل ایالت خودتان کنید. آقای برمر آمد و در عراق قانون اساسی نوشت، وزرا را تعیین میکردند و حتی یک مشاور عراقی هم به شکل صوری داشتند؛ کارها بهگونهای انجام شد که اکثریت مردم احساس تحقیر کردند؛ سربازانتان در خانه مردم میزدند و در خانهها را باز میکردند و وارد میشدند. خوب یک جوان عراقی که آنجا نشسته چرا باید اینطور باشد؟ بهطور طبیعی قیام میکند و شما با دست خودتان نیروی مقاومت را ایجاد میکنید. لاریجانی تاکید کرد: البته ما هم به آنها کمک میکنیم؛ وقتی شما خودتان این نیروها را ساختید، ما هم کمکشان میکنیم.
جریانهای ایدئولوژیک با فشار بیشتر گسترش پیدا میکنندلاریجانی گفت: این حقیقتِ موضوع است که جریانهای ایدئولوژیک با فشار بیشتر از بین نمیروند؛ بلکه گسترش هم پیدا میکنند. از این رو به نظر من جریان حزبالله عمیقتر شده است. ممکن است هر تشکیلاتی وقتی ضربه میبیند دچار آشفتگی شود، اما اگر جریان ریشهداری باشد، مجدداً مسلط میشود. حزبالله چنین جریانی است و اکنون نیز چون به عهد خود وفادارند و آتشبس برقرار است، نمیخواهند مسئلهآفرینی کنند؛ اما توان به هم زدن میدان را دارند و فعلاً خویشتنداری میکنند.
فکر میکنم این یک سرمایه بزرگ برای مردم لبنان و جهان اسلام است؛ یعنی این گونه جوانان رشید که اهل مجاهدتاند و تربیتشده هستند، سرمایهای بزرگاند.وی ادامه داد: اینکه اسرائیل نگران است؛ چراکه جایگاه و منزلت این جریان موجب نگرانی او شده است. اگر جریان حزبالله چیزی سطحی و ناچیز بود، نگرانیای وجود نداشت؛ مثل برخی جریانها در کشورهای دیگر. به نظر من فهم دقیق جریان حزبالله زمان میبرد تا مشخص شود این نیروهای مقاومت در این دوره چه تأثیری بر سرنوشت مسلمین داشتهاند و اگر نبودند، چه رخ میداد. در سوریه اگر مقاومت مختصر بود و وجود نداشت، اسرائیل جرئت نمیکرد دست به اقداماتش بزند؛ این مقاومت بود که مانع شد.لاین مقاومت برداشته شد؛ دیدید که با سوریه چه میکردند؟ یعنی عملاً کشور را رها شد و اسرائیل هر کاری دلش میخواهد انجام می دهد؛ یک گروه را علیه گروه دیگر انداختند، به دنبال تجزیه هستند، تحقیر می کنند و کشتار راه انداختند. اگر مثلاً سی سال پیش مقاومت شکل نگرفته بود، کل منطقه این بدبختی را تجربه میکرد.
برنامه آمریکا و اسرائیل فشار نظامی برای ایجاد تسلط اسرائیل استوی گفت: به نظر میرسد آمریکا، اسرائیل و غرب تا حد زیادی به این تلقی رسیدهاند که زمان محدودی دارند تا ژئوپلیتیک منطقه را تغییر دهند و از ویژگیهای مهم ژئوپلیتیک در شرایط فعلی که جریان مقاومت جریان مؤثری است، غافل نیستند. هدف آنها در واقع از بین بردن مقاومت در کشورهای مختلف و ایجاد تسلط اسرائیل است. با این حال، باید توجه داشت که تسلط اسرائیل با محدودیتهایی مواجه است؛ این کشور کوچک است، جمعیت یهودی دارد و دارای مرام خاص خود است. برای اینکه تسلطی پذیرفته شود، معمولاً باید هژمونی فکری، اقتصادی یا فناورانهای وجود داشته باشد، اما هیچکدام از این ویژگیها در اسرائیل به صورت قابل توجه دیده نمیشود.
لاریجانی بیان کرد: هیچیک از کشورهای منطقه، فکر و نظری حاکم بر اسرائیل را نمیپذیرند، هژمونی اقتصادی ندارد و هژمونی فناورانه هم قابل توجه نیست. بسیاری از ویژگیهای مؤثر را از آمریکا و سایر کشورها گرفته و منابع داخلی شاخصی ندارد. بنابراین، تنها راه باقیمانده برای اسرائیل، اعمال فشار و زور نظامی است. در نتیجه، کشورهای منطقه باید بدانند که برنامه آمریکا و اسرائیل در واقع مبتنی بر فشار نظامی برای ایجاد تسلط اسرائیل است.وی گفت: اگر آمریکا میخواهد هر روز تشییع جنازه داشته باشد، به کشورهای مختلف حمله کند.
آمریکا و اسرائیل چین، روسیه و ایران را تهدید میشمارند وی بیان کرد: این جنگی که با ما کرد برای چه بود؟ گفته شد ایران قدرت بزرگی در منطقه است از نظر هژمون راهی برای تسلط وجود ندارد؛ این کشور ریشهدار است، تکنولوژی دارد، امکانات دارد، صد میلیون جمعیت دارد، کشور بزرگی است و سالها امپراتوری داشته؛ به هر حال کشور بزرگی است. چطور باید تسلط پیدا کرد؟ نمیتوان تسلط یافت. «تو هستهای هستی، خودت مگر نیستی؟» اصلاً فرض کنید ایران دانش هستهای دارد ما که حالا سلاح نداری ولی تو که سلاحش هم داری، برای چه میجنگی؟ اینها همه بهانه است این دشمن در خانه همه است؛ اینها فهمیدند که راه دیگری برای تسلط ندارند. لاریجانی گفت: بعد از همین حمله به قطر، اجمالاً پذیرفته شد، ولی این باید تبدیل شود به اراده عملی. این بخش مشکل دارد، چون یک مقدار رفاهیاتشان ممکن است به هم بخورد؛ مجاهدت و زد و خورد در کار است؛ باید بپذیرند که دیگر اینگونه نمیتوان زندگی کرد و باید برای عزت خود وارد عمل شوند. حالا مشکلاتی دارند.
وی افزود: برنامه آمریکا و اسرائیل در منطقه به نظر میرسد اینها را جدا میکنند و مسئله را اشتباه میبینند. آمریکا در منطقه برنامه کامل دارد. باید اسرائیل مسلط بر منطقه شود و این دو هدف را دنبال میکنند؛ اول اینکه کل منطقه به وسیله اسرائیل اداره شود و همیشه اختیارش دست آمریکا باشد؛ ضمناً قطع ارتباط با چین، چون چین هژمونساز از نظر اقتصادی مطرح شده و در منطقه امتداد پیدا کرده؛ همان طرح «یک کمربند، یک راه» یعنی راهِ اقتصادیاش به سمت شما باز میشود و دارد امتداد پیدا میکند؛ میخواهد به سمت اروپا برود، لذا اروپا تا حدی گارد گرفته، اما در منطقه آمریکاییها در سند امنیت ملیشان چین را اولین مسئله میدانند، بعد روسیه و بعد ایران؛ آنها را تهدید میشمارند.
وی گفت: شما برید با آژانس تفاهم برسید. ما حالا به هر دلیل بحث شد و راههایی مشخص شد و یک چارچوب تعریف شد، چون بخشی از مراکز هستهای بمباران شده بودند و بمباران مرکز هستهای برای اولین بار در تاریخ انجام شد و نظامات جدید برای آنها نوشته شد و در مصر توافق حاصل شد. زیر آن توافق زدن، اما دوباره روسها یک طرح برای حل مسئله ارائه دادند ایران هم آن را پذیرفت. حتی یک طرح اروپایی هم مطرح شد و ایران تمام راههای ممکن را پذیرفت و مذاکره در راههای مختلف انجام شد.غرب نمیخواهد مذاکره واقعی کند.
لاریجانی ادامه داد: چرا طرف مقابل نمیپذیرد؟ چون یک چیزی در ذهنشان است و تصور میکنند که الان فرصتی دارند تا فشار بیاورند به ایران. بر اساس اخبار به ما رسیده، غرب و اسرائیل این تلقی را دارند که اگر فشار اقتصادی بر ایران وارد شود، ممکن است بحرانهای اجتماعی ایجاد شود و در این صورت راحتتر بتوانند با ایران تسویه حساب کنند. فکر میکنم باید این کار را هم انجام دهند، چون ما همه راههای ممکن برای جلوگیری از آن را رفتهایم. گفتهاند مذاکره با آژانس انجام شود و حتی مذاکرات با آمریکاییها مطرح شد و گفته شد اگر شرطی دارید که نتیجه همان باشد که میخواهید، انجام شود. رهبری فرمودند که این مذاکره نیست، اما اگر شرطی ندارد، بروید در چارچوب «۱+۵» مذاکره کنید.
لاریجانی تصریح کرد: اما وقتی طرف آمریکایی صراحتاً میگوید باید برد موشکهای شما زیر ۵۰۰ کیلومتر باشد، نشان میدهد که نمیخواهد مذاکره واقعی کند. یعنی همه این راهها رفتیم، اما آنها در ذهنشان این است که فرصتی دارند و باید از آن استفاده کنند تا بفهمند مقابل چه ملتی قرار دارند. درست است که مشقتی برای کشور ایجاد میشود، اما باید تلاش کنیم و انشاءالله خدا هم کمک میکند تا این مشقت، آنطور که آنها میخواهند ایجاد نشود، چون تحریمها به حدی گسترده بوده که میتوان گفت یک اتحادیه از کشورهای تحریمشده شکل گرفته است.
وی گفت: پیشنهاد من در برجام این بود که برای حل اختلاف نظرها، یک نماینده از ایران، یک نماینده از ۱+۵ و یک مرضیالطرفین تصمیمگیری کنند؛ برخی دوستان در ایران این را نپذیرفتند. اسنپبک به نظرم مکانیسم خوبی نبود. اول آمریکا و بعد اروپاییها تخلف کردند و حالا ایران را متهم به تخلف میکنند.