چهارشنبه ۰۵ شهريور ۱۴۰۴ - ساعت :
۰۵ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۸
حرف‌های جدی شهربانو موسوی درباره صدا و سیما

بی‌بی «متهم گریخت»: مردم را به گریه نیندازیم!

بی‌بی «متهم گریخت»: مردم را به گریه نیندازیم!
شهربانو موسوی ـ بازیگر سریال‌های کمدی ـ با انتقاد از غلبه قصه‌های غمناک بر صفحه تلویزیون تأکید کرد: مردم طنز جذاب را بسیار دوست دارند و قرار نیست همه قصه‌ها جدی باشند و ما را به گریه بیندازند. او که مشتاق بازگشت به دوربین است، دلیل ماندگاری سریال‌هایی مانند «متهم گریخت» را همذات‌پنداری مردم با شخصیت‌های آن دانست.
کد خبر : ۷۱۰۳۴۰

به گزارش صراط به نقل از ایسنا، شهربانو موسوی، بازیگر پیشکسوت، با بیان اینکه باید از مردم نظرخواهی کرد که چه می‌خواهند، پیشنهاد داد: حاضرم به‌عنوان خبرنگار به دل جامعه بروم و سؤال کنم که چه چیزی باب دل مردم است که همان را بسازیم. 

او که بازی در «متهم گریخت» را نقطه عطفی در کارنامه خود می‌داند، از علاقه‌اش به بازگشت به تلویزیون خبر داد.

این بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون گفت: دوست دارم که دوباره بازی کنم. او که با سریال «متهم گریخت» در دل مردم جا باز کرد، از علاقه خود به طنز و نیاز مخاطب به داستان‌های شاد گفت.

قصه زندگی شهربانو موسوی و بازیگر شدنش

ماجرای بازیگری شهربانو موسوی، همان بی‌بی مهربان و شیرین‌زبانی که خیلی‌ها با «متهم گریخت» دل‌بسته‌اش شدند، از روستای پهلوانی اقلید فارس شروع شد. دخترکی از ایل بختیاری، با دلیِ پر از آرزو و چشم‌هایی که از همان کودکی به دنبال قصه‌ها می‌گشت.

نوجوانی‌اش در آباده گذشت، ازدواج کرد، مادر شد و حتی در میانه مشغله‌های زندگی، دلش را به درس و ادبیات سپرد و تا گرفتن لیسانس پیش رفت. از تئاترهای ساده در دهه ۱۳۷۰ شروع کرد؛ آنجا که صحنه کوچک بود، ولی عشق بزرگ.

بعد صدایش از رادیو فارس در قالب قصه‌ها به گوش مردم رسید و روزی رسید که بار سفر بست و به تهران آمد تا خودش را در دنیای تصویر محک بزند. سال ۸۲ اولین‌بار در سریال «وارث» دیده شد و یک سال بعد با «خوابگاه دختران» پا به سینما گذاشت. اما آنچه او را به دل مردم نشاند، همان خنده‌ها و نگاه صمیمی‌اش در سریال‌های طنز بود؛ از «جایزه بزرگ» تا «متهم گریخت». انگار هر بار که جلوی دوربین می‌ایستاد، بخشی از مهربانی و سادگی‌اش را به شخصیت‌هایش می‌بخشید.

با این‌حال، وقتی در «حکایت‌های کمال» نقش جدی «عمه‌خانم» را بازی کرد، همه فهمیدند که فقط بازیگر خنده‌ها نیست و می‌تواند اشک و بغض را هم به همان اندازه واقعی و اثرگذار بسازد.

با بچه قنداق‌شده‌ام به تئاتر می‌رفتم

شهربانو موسوی با اشاره به شروع فعالیت هنری‌اش به ایسنا گفت: شروع علاقه و فعالیت من به هنر بازیگری، به سال‌های دور بازمی‌گردد؛ یعنی همان زمانی که با بچه قنداق‌شده‌ام به تئاتر می‌رفتم. در حقیقت از اواخر دهه ۱۳۶۰ بود که در تئاتر و رادیو کار می‌کردم و برنامه طنز رادیو را داشتم.  

وی ادامه داد: اولین فیلم سینمایی که در آن نقش‌آفرینی کردم «عشق فیلم» به کارگردانی ابراهیم وحیدزاده (۱۳۸۱) بود. در این سال‌ها در سریال‌ها و فیلم‌های متعددی بازی کرده‌ام که با قدردانی‌های بسیاری مواجه شد. مثلاً برای بازی در سریال «حضرت یوسف(ع)» از آقای پورمحمدی جایزه گرفتم.

دوست دارم که دوباره بازی کنم

موسوی با تأکید بر علاقه‌اش به حضور در تلویزیون اظهار کرد: این روزها سر برنامه‌ای نیستم و دوست دارم که دوباره بازی کنم.  

این بازیگر با بیان اینکه باید اهل فن را به کار گرفت و از مردم نظرخواهی کرد که چه می‌خواهند، پیشنهادی هم داشت و گفت: من حاضرم به‌عنوان خبرنگار به دل جامعه بروم و سؤال کنم که چه چیزی باب دل مردم است که همان را بسازیم. البته به خبرنگاری هم بسیار علاقه‌مندم.

موسوی سپس اظهار کرد: نباید فراموش کنیم که همه مردم طنز جذاب را بسیار دوست دارند و قرار نیست همه قصه‌ها جدی باشند و غمناک و ما را به گریه بیندازند.

مردم با شخصیت‌های «متهم گریخت» هم‌ذات‌پنداری می‌کردند

وی در پاسخ به این پرسش که چرا مردم از سریال «متهم گریخت» تا این اندازه استقبال کردند و هنوز هم آن را دوست دارند، گفت: چون مردم با شخصیت‌های آن قصه هم‌ذات‌پنداری می‌کردند. مثلاً امثال بی‌بی یا هاشم یا همسرش در همه خانه‌ها و خانواده‌ها بودند و آدم‌های قصه، شبیه آدم‌های جامعه بودند و به همین خاطر مردم دوستشان داشتند.

وی ادامه داد: ضمن اینکه کارگردانی خوب رضا عطاران مزید بر علت بود و بازیگران این سریال نیز با نقش‌هایشان زندگی می‌کردند. مهران مهام به‌قدری روی کار حساس بود که می‌گفت: «چون من می‌خواهم پول بدهم، باید این سکانس تکرار شود.»

هر روز زندگی من با مردم خاطره است

این هنرمند پیشکسوت در پایان یادآور شد: هر روز زندگی من با مردم خاطره است. روزی سوار ماشین بودم و می‌خواستم به فرودگاه بروم. گوشه ماشین نشسته بود و مردم که این ماشین را می‌دیدند، واکنش نشان می‌دادند و راننده که من را نمی‌شناخت، گفت: «خانم مردم فکر کرده‌اند که شما بازیگری و به همین خاطر نگاه می‌کنند».

شهربانوی موسوی چشم‌هایش را ریز می‌کند و با همان لبخند نمکینش می‌گوید: خدا من را ببخشد که توضیح ندادم.