پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۴ - ساعت :
۲۳ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۹
وقایع و مصائب اربعین سال ۶۱ هجری

در اربعین بر خاندان اهل‌بیت چه گذشت؟

در اربعین بر خاندان اهل‌بیت چه گذشت؟
همین که با جابر بن عبدالله انصاری به کربلا رسیدیم جابر وارد رودخانه فرات شد و غسل (زیارت) کرد؛ آنگاه لنگی بر کمر بست و حوله ای بر دوش انداخت (همانند لباس محرم) و سپس خود را خوشبو نمود و به سمت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کرد. به هنگام حرکت همواره ذکر می گفت، تا آنکه به قبر نزدیک شدیم.
کد خبر : ۷۰۹۰۹۶

به گزارش صراط به نقل از خبرگزاری حوزه، کامل الزیارات به سند صحیح از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده که فرمودند: خداوند متعال هفتاد هزار فرشته را بر قبر حضرت حسین بن علی علیهما السّلام موکل ساخته که جملگی ژولیده و غمگین بوده و تا روز قیامت بر آن جناب گریه می‏‌کنند، نزد قبر نماز می‏‌خوانند و یک نماز از یک نفر آنها معادل هزار نماز آدمیان بوده، ثواب نماز ایشان و اجر آن برای زوّار قبر آن حضرت علیه السّلام محسوب می‏‌گردد.

از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده که فرمود: علامت مؤمن پنج چیز است:

پنجاه و یک رکعت نماز از فریضه و نافله در شب و روز گذاردن، زیارت اربعین نمودن، انگشتر بر دست راست نمودن، جبین را در سجده بر خاک گذاشتن

وقایع و مصائب اربعین سال ۶۱ هجری

عطیه عوفی می‌گوید: همین که با جابر بن عبدالله انصاری به کربلا رسیدیم جابر وارد رودخانه فرات شد و غسل (زیارت) کرد؛ آنگاه لنگی بر کمر بست و حوله ای بر دوش انداخت (همانند لباس محرم) و سپس خود را خوشبو نمود و به سمت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کرد. به هنگام حرکت همواره ذکر می گفت، تا آنکه به قبر نزدیک شدیم.

در آن هنگام به من گفت: دستم را روی قبر بگذار. هنگامی که دستش را روی قبر گذاشتم، جابر بیهوش بر روی قبر افتاد. من آب به صورت جابر پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار صدا زد «یا حسین»

و ادامه داد: «حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ»؛ (آیا دوست، پاسخ دوستش را نمی دهد؟!) سپس با خودش گفت: «چگونه (حسین) پاسخت را بدهد، در حالی که میان خون آغشته شده و بین بدن و سرش جدایی افتاده است؟»

 

ورود کاروان اهلبیت به کربلا

در کنار قبر اباعبدالله الحسین علیه السّلام مشغول سخن بودیم، دیدم که یک سیاهی از جانب سرزمین شام دارد به طرف ما نزدیک می شود.به جابر گفتم:من یک سیاهی بزرگی را دارم از دور می‌بینم. جابر رو به طرف غلامش کرد و گفت: برو و آن سیاهی را که پیداست ببین چه کسانی هستند؟ که اگر از ماموران عبیدالله بن زیاد لعین هستند هرچه زودتر در پناه گاهی مخفی شویم. واگر مولا و سرورم زین العابدین علیه السّلام بود تو در راه خدا آزادی.

غلام رفت و سریعا به جانب ما برگشت و بر صورتش لطمه میزد و فریاد می‌زد: ای جابر! بلند شو و از حرم خدا و حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله استقبال کن. که این مولایم علی بن الحسین علیهماالسلام همراه با عمه ها و خواهران و دیگر مخدرات دارند به این جا نزدیک می‌شوند تا عهدشان را با زیارت قبر سیدالشهداء عَلَیْهِ السَّلَام تجدید کنند.

جابر با همراهانش بلند شدند با ضجه و فریاد و شیون و شین به گونه ای که سنگ ها از فریادشان نزدیک بود متلاشی شوند،به استقبال اهلبیت علیهم السلام رفتند جابر وقتی که نزدیک امام سجاد علیه السلام شد خودش را بر روی پای امام انداخت و آن ها را می بوسید و می‌گفت:

ای آقای من! خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت پدرتان به شما جزای خیر دهد خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت عمو ها و برادرانتان به شما جزای خیر دهد.

امام علیه السلام فرمود :جابر! تویی؟ جابر گفت :بله ای آقای من! من جابرم. پس امام زین العابدین علیه السّلام فرمودند ای جابر! همین جا بود که پدرم اباعبدالله را کشتند.همین جا بود که بچه های پدرم را ذبح کردند.

 

مدت اقامت در کربلا

وقتی که اهلبیت علیهم السلام، با جابر و یاران او بر سر مزار سیدالشهدا علیه السلام ملاقات کردند، پایین آمدند و داغ دلشان تازه شد. گریبان ها را دریده و موی سرشان را پریشان کردند و آن گونه که تابحال نتوانسته بودند، آن چنان عزاداری کنند، روز اربعین در کربلا مشغول عزاداری شدند و مدتی را در آن جا اقامت کردند. (طبق نقل برخی مقاتل مدت اقامت اهلبیت علیهم السلام در کربلا سه روز بود. چون آن قدر در این سه روز بر سر مزار عزیزانشان گریه و زاری کرده بودند که نزدیک بود، دیگر جان بسپارند؛ لذا امام سجاد علیه السلام مصلحت را در این دیدند که بعد از سه روز اقامه عزاداری به سمت مدینة حرکت نمایند).

 

نوحه سرایی عقیله بنی هاشم، زینب کبری علیها السلام بر سر مزار شهدای کربلا

اهلبیت سیدالشهدا علیه السلام در بالای مزار شهدای کربلا نشسته بودند و مشغول نوحه سرایی بودند و عقیله بنی هاشم زینب کبری علیها السلام اینگونه نوحه سرایی می‌کرد :

فَقَدنا هاهُنا قَمَراً مُضِیئاً بِنُورِ هُداهُ یُهدَی التّائهِینا

همین جا بود که ما ماه درخشنده (امام حسین علیه السلام) را از دست دادیم که گمراهان با نور وجود او هدایت می‌شوند و تاریکی‌ها روشن می‌گردند.

فَقَدنا هاهُنا رُوحاً وَ رَوحاً و رَیحاناً وَ زَیتُوناً وَ تینا

در همین جا بود که ما جان و نسیم دل انگیز خود را از دست دادیم او که برگ سبز خوشبو و (معنی) زیتون و انجیر (در قرآن) بود.

هُنا ذُبِحَ الحُسَینُ بِسَیفِ شِمرٍ هُنا قَد تَرَّبُوا مِنهُ الجَبِینا

در همین جا سر حسین علیه السلام با شمشیر شمر بریده شد در همین جا بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند.

هُنا العَبّاسُ فی یَومٍ عَبُوسٍ حیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِیناً

همین جا بود که: حضرت عباس علیه السلام در روز سخت (عاشورا) کنار فرات نگه داشته شد و نگذاشتند زنده به خیمه‌ها بازگردد.

هُنا ذَبَحوا الرَّضِیعَ بِسَهم حِقدٍ فما رَحِمُوا الصِّغارَ المُرضَعِینا

همین جا بود که: با تیر کینه سر (علی اصغر) شیرخوار را بریدندو به کودکان شیرخوار رحم نکردند.

هُنا صَبغَت نَواصِیناً دِماءٌ بِذِبحِ بَنیِ اَمِیرِ المُومِنینا

همین جا بود که: با خون فرزندان امیرمومنان علی علیه السلام فرق سر ما را به خون رنگین کردند.

هُنا شالَت رُووسَ بَنِی عَلِیٍّ رُووُسَ بَنِی عَقِیلِ العاقِلِینا

همین جا بود که: سرهای بریده فرزندان علی علیه السلام و فرزندان عقیل را بر بالای نیزه‌ها کردند.

هُنا مَزَقُوا الخِیامَ وَ حَرَّقُوها

وَ قُسِّمَ فَیئُنا فِی الخائِنِینا

همین جا بود که: خیمه‌ها را دریدند و آتش زدند و اموال ما را بین خائنان تقسیم نمودند.

هُنا قَد طَیَّرَت اَسیافُ جَورٍ اکُفَّ القانِتِینَ المُنفِقِینا

همین جا بود که شمشیرهای ظلم و ستم دستهائی را جدا کرد (و به سوی بهشت به پرواز درآورد) که آن دستها در برابر خدا خاضع بودند و به مستمندان انفاق می‌کردند.

در مقاتل آمده؛ وقتی که روز اربعین زن ها بر سر مزار شهدای کربلا جمع شدند، از بین آن ها زینب کبری علیهاالسلام بیرون آمد و دست انداخت و گریبان درید و با صدایی دردناک که قلب را جریحه دار می کند، فریاد می زد:

وا أخاه! وا حسیناه! وا حبیب رسول اللَّه! وا ابن مکّة ومنی! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن علیّ المرتضی! آه،ثمّ آه.

وای برادرم ، وای حسینم ، وای محبوب رسول خدا ، وای پسر مکه و منا ، وای پسر فاطمه زهرا و وای پسر علی مرتضی.پشت سر هم آه می کشید تا اینکه از هوش رفت.

وخرجت أمّ کلثوم لاطمة الخدّین تنادی برفیع الصّوت الیوم مات محمّد المصطفی، الیوم مات علیّ المرتضی، الیوم ماتت فاطمة الزّهراء وباقی النِّساء لاطمات ناعیات نائحات قائلات: وا مصیبتاه! وا حسناه! وا حسیناه.

وقتی حضرت ام کلثوم علیها السلام این صحنه را دید او نیز از بین زن ها خارج شد و برصورتش لطمه میزد و با صدایی بلند فریاد می زد :

امروز همان روزی است که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است. امروز همان روزی است که علی مرتضی علیه السلام از دنیا رفته است. امروز همان روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنیا رفته است. بقیه زن ها بر صورت ها لطمه می‌زدند و نوحه سر می دادند و می گفتند :وا مصیبتاه! وا حسناه! وا حسیناه.

فلمّا رأت سکینة ما حلّ بالنِّساء رفعت صوتها تنادی: وا محمّداه! وا جدّاه! یعزّ علیک ما فعلوا بأهل بیتک ما بین مسلوب وجریح، ومسحوب وذبیح، وا حزنی أسفاً

حضرت سکینه علیهاالسلام چون این صحنه را دید با صدای بلند فریاد زد :وامحمداه! وا جداه! یا رسول الله! خیلی سخت است بر تو اینکه ببینی با اهلبیتت چه کرده اند؛ عده ای از آن ها غارت شده؛ عده ای جراحت دارند؛ عده ای ذبح شده و عده کشانده شدند وای از این حزن و اندوه عظیم....

بعد از اینکه اهلبیت علیهم السلام سه روز درکربلا بر سر قبور شهدا اقامه عزا کردند امام سجاد علیه السلام چاره ای ندیدند جز اینکه به طرف حرکت کنند. وقتی که روز چهارم اقامت اهلبیت علیهم السلام در کربلا فرارسید، بارها را بستند و آماده حرکت شدند،حضرت سکینه علیها السلام اهل حرم را با ناله و فریاد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حرکت داد و همگی در اطراف قبر مقدس گرد آمدند.

فحضنت القبر الشریف وبکت بکاءً شدیداً حتّی غشی علیها، فلمّا أفاقت جعلت تنشد و تقول: حضرت سکینه علیهاالسلام قبر پدر را در آغوش گرفت و شدیدأ گریست و به سختی می نالید تا از هوش رفت. وقتی که به هوش آمد، این ابیاتی به این مضمون را زمزمه می کرد:

رحلنا یا أبی بالرّغم منّا

ألا فانظر إلی ما حلّ فینا

ألا یا کربلاء أودعت جسماً

بلا غُسْلٍ ولا کفنٍ دفینا

ألا یا کربلاء أودعت نوراً

لباری الخلق طرّاً أجمعینا

ألا یا کربلاء أودعت کنزاً

وذخر القاصدین الزّائرینا

ای پدر به ناچار داریم از کنار تو می رویم. حال تو برآنچه که بر ما گذشته نظری کن.ای کربلا! یک جسمی را که نه غسل و کفن شد، در تو به یادگار می گذاریم. ای کربلا! یک نوری را در تو به یادگار برای خدای متعال از جانب ما می گذاریم. ای کربلا! یک گنجی را در تو به یادگار می گذاریم تا ذخیره ای باشد برای کسانی که قصد زیارت دارند.

 

وفاداری و عزاداری حضرت رباب علیهالسلام

همسر امام حسین علیه السلام، حضرت رباب علیهاالسلام - دختر امرؤ القیس - مادر حضرت سکینه و حضرت علی اصغر علیهما السلام بود.

او را به شام بردند با دیگر خاندان آن حضرت، پس از آنکه به مدینه بازگشت و اشراف قریش او را خواستگاری کردند؛ اما حضرت رباب علیها السلام فرمود پدر شوهری پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله دیگر نمیخواهم و یک سال پس از آن سیدالشهدا علیه السلام بیشتر زنده نماند ، در این یک سال زیر سقف نمی رفت و پیوسته گریه و زاری می‌کرد، تا فرسوده و رنجور شد و در آخر درگذشت.

در برخی از مقاتل آمده وقتی که کاروان در اربعین به کربلا برگشتند، آن حضرت، دیگر همراه کاروان به مدینه برنگشت بلکه یکسال بر سر قبر أبی عبدالله علیه السلام اقامت کرد و دائما مشغول نوحه و بکاء بود و سپس به مدینه برگشت و از نهایت اندوهی که در دل داشت از دنیا رفت.

مصقلة بن طحان می‌گوید: از امام جعفر صادق علیه السّلام شنیدم که می‌فرمود: وقتی امام حسین علیه السّلام شهید شد، زوجه کلبیه آن حضرت - حضرت رباب علیهالسلام - برایش عزاداری کرد؛ او همراه مابقی زنان وخدمتگزاران به قدری گریه کردند که اشک چشمشان خشک شد. ولی حضرت رباب علیهالسلام دید که چشم یکی از کنیزانش اشک می‌ریزد! او را صدا زد و گفت: چه شده که فقط چشم تو در میان ما اشک دارد؟ گفت: وقتی ناتوان شدم مقداری قاووت(سویق) خوردم، آن بانو پس از این جریان دستور داد تا غذا و قاووت(سویق) به مصیبت زدگان دادند و فرمود: ما این عمل را برای این انجام می‌دهیم تا برای گریستن به امام حسین علیه السلام تقویت شویم...

 

منابع:

الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج۳/ ص۳۰۰

نفس المهموم محدث قمی / ص۴۷۰ - ۴۷۱

کامل الزیارات ابن قولویه قمی

معالی السّبطین، ج۲ ص۱۹۳

مقتل أبی مخنف ص ۱۴۰

مقتل الحسین مقرم ص۴٨۵