به گزارش صراط همزمان با قرارگیری کشور در مرحلهای حساس پس از مواجهه با تهدیدهای خارجی، جبهه اصلاحات در بستهای پیشنهادی به رئیسجمهور، مواردی مطرح کرده که در ظاهر اینطور ادعا میشود که راهی برای خروج از بحران است؛ اما در اصل نوعی برائتجویی و انداختن دولت در باتلاقی جدید است. برخلاف آنچه نگارندگان در این بسته تبلیغ میکنند، هدف اصلی نه ترمیم ساختارها و نه آشتی ملی، بلکه خروج بیهزینه از دایره پاسخگویی و انداختن تمام تبعات وضعیت موجود بر گردن دولت است؛ دولتی که در زمان انتخابات مورد حمایت مستقیم اصلاحطلبان بود و امروز که سنگهایی پیش پایش افتاده، ناگهان آن را «فاقد انسجام» و «بیتصمیم» معرفی میکنند.
در این بسته، اصلاحطلبان نه حامی دولت که ناظر منتقدی شدهاند که به نظر میرسد فقط زمانی یونیفرم حمایت از پزشکیان و کابینهاش را میپوشند که اوضاع کاملاً گل و بلبل باشد. دولت اگر میخواهد از این پوست موز عبور کند، باید مراقب باشد که در مسیر وحدت و وفاق ملی، ابزار گروههای سیاسی نشود. همدلی واقعی با مردم از مسیر باجدهی به جریانی که دیروز حامی دولت بود و امروز تلاش دارد خود را از آن متمایز نشان دهد، عبور نمیکند.
اصلاحطلبی با دنده معکوس
در روزهای انتخابات و پس از پیروزی و جشنهای پیروزی، اصلاحطلبان تمامقد در حمایت از پزشکیان ظاهر شدند. نامزد خود را با اعتماد کامل به میدان فرستادند، رسانههایشان او را «فرصتی برای نجات کشور» خواندند و شکست جناح مقابل را به پای بلوغ سیاسی مردم گذاشتند. اما حالا که نوبت به تصمیمهای سخت، تبعات بینالمللی و تحولات امنیتی رسیده، ناگهان خود را کنار کشیدهاند و میگویند «چون این دولت زیر نظر رهبری و شورای عالی امنیت ملی است، ما دخالتی نداریم.» آنان میخواهند با این رفتار برگهسفید اصلاحطلبی را دوباره دستنخورده نگه دارند تا شاید در انتخابات بعدی، بدون هزینه وارد کارزار شوند؛ بیآنکه نقش خود را در تشکیل و حمایت از دولت فعلی به یاد بیاورند.
در ابتدای نامه، از شهدای نظامی و غیرنظامی تقدیر شده و از خدمات دولت در بحران تجاوز نظامی اخیر تمجید میشود. اما بلافاصله، این تقدیر به انتقاد از آنچه که «پنهانکاری»، «روایتسازیهای کاذب» و «بیاعتمادی عمومی» نامیده میشود تبدیل میگردد. گویی نویسندگان با زبان دوگانهای سخن میگویند. از یکسو دولت را بابت صبوری و تدبیر میستایند و از سوی دیگر، همان دولت را به پنهانکاری و ضعف مدیریت متهم میکنند.
دمیدن بر دوگانۀ دیپلماسی و میدان برایتان قدیمی نشده است؟
یکی از گزارههای بسته اصلاحطلبان، حمله به نهادهای نظامی و امنیتی در پوشش «وحدت فرماندهی در سیاست خارجی» است. در بند ۶ به صراحت آمده: «نظامیان دیپلماتهای خوبی نیستند» و «مداخلات آنان خسارات زیادی به کشور زده است». کدام مقام نظامی ادعا کرده که دیپلمات است؟ مگر نه اینکه در وقت بحران، این فرماندهان بودند که با تحرک منطقهای، بازدارندگی ایران را احیا کردند؟ نویسندگان بسته اصلاحات تلاش کردهاند تضادی جعلی میان دیپلماسی و امنیت ایجاد کنند و دولت را تشویق به تقابل با ارکان دیگر نظام نمایند. راهی که پر از مینهای سیاسی است و قبلاً هم توسط برخی از همین چهرههای اصلاحطلب منفجر شده است. شخص عراقچی همزمان با مذاکرات هماهنگیهایی با فرماندهان نظامی داشت؛ چراکه میدانست دیپلماسی و میدان تفکیکناپذیرند و در عین حال هرکدام کارکردهای خودشان را دارند. دمیدن بر این دوگانهسازی اقدام کهنهای است که دیگر از وزن افتاده و وزیر خارجه هم نشان داده که علاقهای به پررنگکردن این دوقطبی دروغین ندارد.
کشور «دستگاه دیپلماسی» دارد
در بند هفتم بسته، بار دیگر همان ادبیات تکراری «مذاکره با آمریکا» تحت عنوان «راهبرد توسعه به جای بقا» مطرح شده است. این بار نه تنها مذاکره را راهحل مشکلات معرفی میکنند، بلکه پیشنهاد میدهند گفتوگو با آمریکا و اروپا به منظور گرفتن تضمینهای امنیتی در دستور کار قرار گیرد. اصل مذاکره قابل بررسی است و مسئولان نظام با مدنظر قرار دادن شرایط و ضوابط متنوع، تصمیم به انجام آن میگیرند. اما پرسشی که درباره این بخش از بسته پیشنهادی مطرح میشود این است که در کدام شرایط و با کدام پشتوانه؟ در زمانی که آمریکا و متحدانش با تمام ظرفیت در حال فعالسازی مکانیسم ماشه، ایجاد اجماع بینالمللی علیه ایران و تحمیل انزوای دیپلماتیک هستند، این پیشنهاد دولت را در معرض تصمیمگیری عجولانه قرار میدهد و مقتضیات موجود را نادیده میگیرد. مذاکره در شرایط برابر بخشی از منطق دیپلماسی است. اما در شرایط تهدید و جنگ تحمیلی تبدیل آن به راهبرد مرکزی، صرفاً منتقلکننده پیام ضعف است.
آشتی گزینشی
در بند چهارم بسته اصلاحات، فهرستی بلندبالا از مطالبات اجتماعی و اصلاحات مدنی ارائه شده: از رفع حصر تا عفو عمومی، از آزادی زندانیان سیاسی تا اصلاح صداوسیما، از حذف فیلترینگ تا آزادیهای مدنی.
اما نکته اساسی اینجاست که هیچ اشارهای به شعار محوری دولت و تقویت هماهنگی میان ارکان نظام یا حتی تقویت انسجام اجتماعی وجود ندارد. آشتی ملی، به روایت این بسته، یعنی «حذف نهادهای غیرهمسو» از عرصه عمومی، نه گفتوگوی واقعی میان اقشار، اصناف و نیروهای سیاسی با جهتگیریهای مختلف. این «آشتی گزینشی» بیش از آنکه وحدتآفرین باشد، بازتولید شکاف در پوشش گفتوگوست.
نسخهپیچی با تهدید
جبهه اصلاحات در ظاهر به دولت راهحل میدهد، اما در عمل او را تهدید میکند که یا سیاستهای ما را اجرا کن یا افکار عمومی را از دست بده، یا به سمت «راهبرد توسعه» برو یا در انزوای کامل قرار بگیر. حتی جملاتی مثل «اگر نظام اراده تجدیدنظر در سیاستها را نشان دهد، جامعه همراهی خواهد کرد» نوعی گروکشی است. به این معنا که حمایت مردمی در گروی تمکین نظام به بندهای این بسته است. در چنین ساختاری، جبهه اصلاحات خود را قیم افکار عمومی و تنها مسیر مشروع و مقبول اصلاح معرفی میکند و با این گفتمان، دولت را در مقابل نهادهای نظامی و رسانهای و دیگر ارکان حکمرانی قرار میدهد.
تهمت انفعال به دولت
اصلاحطلبان دولت را متهم به بیتصمیمی میکنند، حال آنکه بسیاری از کارهایی که مدنظر آنهاست و باید فوراً و بدون ملاحظه و مشورت انجام شود، موضوعاتی هستند که صرفاً در اختیار قوه مجریه نیستند و باید مجلس به عنوان نهاد قانونگذار در این زمینه مؤثر باشد. انداختن دولت در دام تعجیل در تصمیمگیری آن هم در شرایط کنونی تحولات پرسرعت بینالملل چه آوردهای میتواند برای نویسندگان داشته باشد؟ با فرض اینکه دولت به حرف شما گوش دهد و تصمیمی عجولانه در حوزههایی که مدنظر شماست بگیرد، چه تضمینی وجود دارد که در صورت شکست این تصمیم، دوباره پشت کابینه را از حمایت خود و شانه خود را از تقصیر خالی نکنید؟
مدعی نفوذ و معترض به ضدنفوذ
نکته جالب این است که بسته اصلاحطلبان با ادعای انسداد مجاری نفوذ در ساختار اطلاعاتی شروع شده و به تضعیف نهادهای امنیتی و حذف معیارهای ایدئولوژیک در گزینشها ختم میشود. یعنی اول ادعا میکنند کشور آلوده به نفوذ است، سپس همان نهادهایی که برابر نفوذ ایستادند و در تحولات اخیر موارد بسیاری از حملات بیسابقه علیه کشور را دفع کردند هدف قرار میدهند و پیشنهاد میکنند معیارهای امنیتی کنار گذاشته شوند. چگونه میتوان هم نگران جاسوس بود و هم خواستار حذف نهادهای مقابله با جاسوسی شد؟
فرهیختگان