به گزارش صراط به نقل از رجانیوز: دو قرن پس از آنکه امثال میرزا ملکمخان و حسن تقیزاده، تنها راه نجات ایران را در وابستگی تام و تمام و تبدیل شدن به زائدهای از غرب میدانستند، نوادگان فکری آنها با عبارات فریبندهای، چون «توسعه اقتصادی» و «سیاست خارجی پویا»، همان نسخه خیانتبار را برای ملت ایران تجویز میکنند. باید کارنامه این جریان و چهرههای شاخص آن را بازخوانی کرد تا مشخص شود چگونه تئوریهایشان تبدیل به مشتی کاغذ باطله تبدیل شده است.
درست سال گذشته بود که با روی کار آمدن دولت چهاردهم، مسعود نیلی، چهره نامآشنای اقتصادی و از معماران اصلی سیاستهای دولتهای هاشمی، خاتمی و روحانی، بار دیگر از لاک خود بیرون آمد. او با انتشار دو مقاله جنجالی، خطمشی دولت جدید را ترسیم کرد: یک سازش تمامعیار با استکبار جهانی و بازگشت به میز مذاکراتی که بارها شکست آن به قیمت خون و عزت این ملت تمام شده است.
این تجویز تکراری، نسخه بهروز شده همان تفکر وادادهای است که از دوران قاجار، پیشرفت ایران را در گرو «فرنگی شدن از فرق سر تا نوک پا» میدید. نیلی در مقالات خود مدعی میشود که دولتها در این ۴۶ سال یا آتشنشان و منفعل بودهاند یا آتشفشان و تنشزا! و راهحل را در دولتی به نام «دولت گفتوگو و اجماعساز» معرفی میکند. اما مراد او از گفتوگو چیست؟ همانطور که خود میگوید: «ایران در خطر جدی قرار دارد و اگر به میز مذاکره برنگردد و مسیر گفتوگو با اروپا و آمریکا را از سر نگیرد رونق ا
قتصادی از سفره مردم رخت برخواهد بست!»
این همان منطق ارعاب و گروگانگیری معیشت مردم است که دو دهه است توسط این جریان دنبال میشود. نیلی و همفکرانش، دو گروه را مانع این «خودفروشی ملی» میدانند: «ذینفعان رانتی» و «خشکمغزان»؛ برچسبهایی که همواره برای تخریب نیروهای انقلابی و حافظان استقلال کشور به کار بردهاند و در نهایت با یک ژست تراژیک، این «آخرین شانس» و «اتمام حجت تاریخی» را فریاد میزنند.
اما اینک یک سال از آن روزها گذشته و دولت «کارشناسان» نیز الحق و الانصاف در راستای تحقق همان ایدههای منورالفکرانِ غربزده سخت کوشیده است. نتیجه چه بود؟ تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی و حامی جنایتکارش، آمریکا، آن هم درست در میانه میز مذاکرات! هنوز خون کودکان و زنان مظلوم «هموطنمان» در جنگ ۱۲ روزه خشک نشده و آوار ویرانهها برجاست که مجدداً بانگ شوم از سرگیری مذاکرات از حلقوم همین «نظریهپردازانِ ذلت» به گوش میرسد؛ گویی قرار نیست از گذشته درس بگیرند.
مسعود نیلی که بهزعم خود ایران را در یک وضعیت «خطرناک» فهم میکرد و تنها راه نجات را بازگشت به میز مذاکره میدانست، گمان میکرد اینبار هم میتوان با حراج کردن صنعت هستهای و دادن امتیازهای بیچونوچرا، سایه جنگ را دور کرد. افسوس که این خودباختههای پرمدعا، دچار یک آلزایمر تاریخی مزمن هستند. اگر حافظهشان یاری میکرد، باید به خاطر تئوریهای منفعلانهای که در دولت روحانی برای پیشبرد برجام طراحی کردند و کشور را هشت سال در رکود و تحقیر نگه داشتند، امروز خود را در پیشگاه ملت مسئول میدانستند؛ نه اینکه با همان ایدههای سوخته، سرنوشت یک ملت را دستمایه لجاجتهای خود قرار دهند.
امروز باید نیلی و همفکرانش پاسخ دهند: اگر مذاکره، شاهکلید امنیت بود، چرا آمریکا و رژیم صهیونیستی در میانه همان مذاکرات به تأسیسات اتمی فردو حمله کردند؟ این جریان سالهاست با «تشویش اذهان عمومی» و «ارعاب» مردم از یک جنگ تمامعیار، دولتها را برای مذاکره تحت فشار گذاشته و با ارسال پالس ضعف به دشمن، موضع ایران را تضعیف کردهاند. تجربه اخیر نشان داد، برخلاف ادعای مشتی متوهمِ شیفته ذلت، این بازگشت به میز مذاکره بود که امنیت ایران را به خطر انداخت، نه مقاومت.
سالهای متمادی است که رهبر معظم انقلاب با طرح ایده «اقتصاد مقاومتی» و تأکید بر «خودکفایی»، راهبرد اصلی نظام را تبیین کرده و هشدار دادهاند که نباید حل مشکلات اقتصادی را به رفع تحریمهای ظالمانه گره زد. اما «خودتحقیران» داخلی نظیر نیلی، همچنان بر همان تئوریهای ویرانگر خود پافشاری میکنند که: «ایران تا زمانی که سیاست خارجی پویایی نداشته باشد، به توسعه اقتصادی نمیرسد». البته که مراد ایشان از «سیاست خارجی پویا»، چیزی جز سر خم کردن مقابل آمریکا و پذیرش ذلت نیست.
ملت ایران طعم تلخ اقتصاد وابسته به تحریم را در هشت سال دولت روحانی چشیده و هرگز حاضر نیست به آن دوران سیاه بازگردد. اما دولت پزشکیان نیز با به کارگیری همین حلقه فکری، فرایند باج دادن به غرب را از سر گرفت و ثمرهای جز کشاندن کشور به جنگ و شهادت هموطنانمان نداشت.