اردوغان که این را یک روند ارزیابی کرده بود، حالا به زمین سفت واقعیت برخورد کرده است. بعد از امواج انقلابهای عربی در سال 2011 و پررنگ شدن این انگاره که خواست مردم منطقه و این انقلابها، مدل استقلالطلبانه ایران در سیاست خارجی است، اردوغان سریعا وارد عمل شد و تلاش کرد رقابت با ایران را شکل دهد. او حتی به انقلابیون توصیه کرد مدل اسلام ترکی را سرلوحه خود قرار دهند. با اتفاقات سوریه و آغاز یک جنگ جهانی در دمشق، آنکارا خود را در برابر محور ایرانی، روسی و سوری قرار داد. اردوغان با تقلید از مدل ایران در منطقه و ساخت «محور مقاومت»، نیروهای نیابتی درست کرد. رئیسجمهور ترکیه تصور میکرد با استخدام سلفیهای مزدور از میان اویغورها، چچنیها و... میتواند همان چیزی را به دست آورد که محور مقاومت در غرب آسیا به دست آورده است. اما نیروهای متحد او، بعد از به قدرت رسیدن، بیشتر به عربستان متمایل شدند، چون برای اداره سوریه ویران، پول لازم دارند و این مهم از عهده ترکیه خارج است. پس از تقدم سعودی بر ترکیه به عنوان نخستین سفر خارجی ابومحمد جولانی، دولت ترکیه این موضوع را عدم وفاداری به آنچه آنکارا در اختیار جولانی قرار داده، دانست. این نارضایتی در بنر خوشامدگویی به حاکم موقت سوریه خود را نشان داد، به همین خاطر بود که روی ساختمان ریاست ارتباطات ترکیه در پایتخت آنکارا متنی نوشته شد و به احمد شرع یادآوری کرد او فقط رئیسجمهور مرحله انتقالی است!
دسامبر 2024 شورشیان تحریر شامی (HTS) در میان چشمان بهتزده جهانیان، بدون هیچگونه مقاومتی از سوی ارتش سوریه طی 11 روز به دمشق رسیدند. رسانههای غربی و ترکی آنقدر فرصت داشتند که از فرط ذوقزدگی این اتفاق را «لحظه پراگ» (اشاره به انقلابهای اروپای شرقی در واپسین روزهای اتحاد جماهیر شوروی) بنامند اما با فرونشستن غبارها حالا به نظر میرسد سوریه نه رو به دروازه آزادی و پیشرفت، بلکه به سوی دالان تاریکی هدایت شده که انتهایی برای آن متصور نیست. پیش از این، همه چیز در روال درست قرار گرفته بود. سوریه بعد از یک دهه دوباره در اتحادیه عرب پذیرفته شده بود و کشورهای عرب برای عادیسازی روابط با دولت بشار اسد صف بسته بودند. بازگشت ثبات به سوریه موضوعی بود که اعراب حاشیه خلیجفارس آن را برای پروژههای بزرگ توسعه خود مفید میدانستند. روند آستانه میان ایران، روسیه و ترکیه با لحاظ منافع همه طرفها کار میکرد و در نهایت یک سوریه قدرتمند و باثبات، همچون سدی در برابر توسعهطلبی ارضی اسرائیل در برابر همسایگان عرب عمل میکرد.
اما دولت اردوغان، کیک سوریه را فقط برای خود میخواست. او فرصت آشفتگی پسا 7 اکتبر را برای آرزوهای دور و درازش در شام مناسب دید اما رئیسجمهور اخوانی ترکیه فقط در جعبه پاندورا را باز کرد. اگر اردوغان تصور میکرد میتواند سوریه را با تلآویو شریک شود، هنوز اسرائیل را بدرستی نشناخته است. در این 7 ماه، اردوغان فکر میکرد حاکم بلامنازع رویدادهای سوریه است و تصویر قهوه خوردن هاکان فیدان در ارتفاعات دمشق به نشانه پیروزی، به عنوان تصویر نهایی و برنده آنکارا برساخت میشد اما تحولات اخیر فقط نشاندهنده یک چیز است: ترکیه در حال حذف از معادلات است. آنکارا آنقدر سرمست پیروزی در دمشق بود که ادبیاتی خلاف لحن دیپلماتیک را انتخاب و به تهران توصیه کرد در سوریه دخالت نکرده و از سقوط بشار اسد عبرت بگیرد. مقامات ایرانی تلاش کردند به همتایان خود در ترکیه یادآوری کنند، نفوذ هیچ بازیگری در سوریه پایدار نخواهد بود اما آنکارا هشیار نبود و در خاورمیانه گاهی هشیاری فقط با پرداخت هزینهای گزاف حاصل میشود.
اردوغان همانطور که تنها نظارهگر بود تا نخستین سفر خارجی جولانی به ریاض به جای آنکارا تنظیم شود، در مرحله بعد شاهد توافق ترک مخاصمه احمد شرع با کردها و نیروهای قسد در شرق فرات بود؛ توافقی که با هماهنگی آمریکاییها و بدون اطلاع ترکها انجام شد. حتی امتیاز لغو تحریمهای سوریه هم نصیب سعودیها شد و محمد بنسلمان بود که ترتیب ملاقات ترامپ و جولانی را در عربستان داد و برای خود پرستیژ کسب کرد. تنها چیزی که نصیب اردوغان شد این بود که به او اجازه داده شد به صورت آنلاین در این رویداد شرکت کند!
در چنین شرایطی، رجب طیب اردوغان فقط توانسته است به صورت رایگان، عمق راهبردی اسرائیل را وسعت دهد که میتواند برای آنکارا و منطقه یک تهدید بزرگ باشد. وضعیت برای ترکیه شبیه یک مخمصه است و آنکارا انتخابهای سادهای پیش روی خود نمیبیند. در یک انتخاب، باید در برابر مانور قدرت اسرائیل در سوریه بیتفاوت بماند و متحدان تحریر شامی خود را در برابر ماشین جنگی نتانیاهو رها کند. این به معنای اتمام همه چیزی است که اردوغان از دولتسازی در سوریه تدارک دیده بود.
در چنین شرایطی پروژه بزرگ صهیونیستها یعنی «کریدور داوود» که تجزیه سوریه و تغییر نقشه خاورمیانه را به دنبال دارد، با کارسازی ترکیه پیش رفته است. در این صورت، ترکیه دیگر نمیتواند رابطه قبلی خود را با اعضای منطقه داشته باشد! ضمن اینکه پروژه بزرگ منطقهای اسرائیل نیز در نهایت، نتیجهای جز تضعیف ترکیه نخواهد بود.
کریدور داوود شامل اجرای یک «منطقه حائل» در جنوب سوریه، از دمشق تا بلندیهای جولان و شامل سویداست که در نهایت با گذر از تنف و دیرالزور به شرق فرات وصل میشود که در اختیار نیروهای کرد قسد به عنوان معارضان ترکیه، همچنین میزبان پایگاههای آمریکایی است؛ یک اهرم بزرگ برای مهار منطقهای آنکارا.
انتخاب دوم اردوغان شاید از انتخاب دشوار نخست حتی سختتر هم باشد. این انتخاب شامل نبرد با اسرائیل و متوقف کردن طرحهای تهاجمی نتانیاهو در سوریه است. عده زیادی از کارشناسان منطقهای و بینالمللی معتقدند درگیری ترکیه با اسرائیل از «چرایی» گذشته و دیگر فقط «چگونگی» آن مطرح است. اسرائیل بازیگری است که تضعیف کل منطقه را دنبال میکند و بازیگری نیست که هژمونی را با کنشگر دیگری شریک شود.
حملات اسرائیل در شرایطی است که طی هفتههای گذشته، اخبار زیادی از پیوستن حکومت موقت جولانی به فرآیند عادیسازی با اسرائیل منتشر شده بود؛ اخباری که از هموار بودن این مسیر حکایت داشت؛ توافقی که طبق گمانهزنیهای موجود، قرار بود تضمین حاکمیت جولانی را در ازای واگذاری بلندیهای جولان به اسرائیل به دنبال داشته باشد.
حتی هفته گذشته برخی منابع دیپلماتیک مطلع خبر دادند احمد شرع با تساحی هانگبی، رئیس شورای امنیت داخلی اسرائیل طی ملاقاتی که توسط محمد بن زاید، رئیس امارات عربی متحده هماهنگ شده بود، در ابوظبی دیدار کرده است. این منابع دیپلماتیک افزودند این مذاکرات بین رئیس دوره انتقالی سوریه و رئیس شورای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی به عنوان یک تحول مهم در مذاکرات محرمانه بین دمشق و تلآویو توصیف میشود و سطحی از هماهنگی بین اسرائیل با برخی دستگاههای امنیتی جدید سوریه وجود دارد و شرع در ازای حمایت رژیم صهیونیستی برای ماندن در قدرت، بلندیهای جولان را به اسرائیل واگذار کرده است.
منابع دیپلماتیک مطلع گفتند: بزودی 3 منطقه حائل در جنوب سوریه ایجاد خواهد شد: درعا، قنیطره و سویدا. بر اساس اظهارت این منابع، تمام سلاحهای سنگین از پادگانهای ارتش سوریه در جنوب آن کشور خارج خواهد شد و ارتش و پلیس سوریه فقط مجاز به حمل سلاحهای سبک در مناطق حائل خواهند بود.
با این همه، رژیم صهیونیستی دولت کنونی سوریه را یک دولت فرومانده و ضعیف ارزیابی میکند که با حملات بیشتر اسرائیل، امتیازات بیشتری را واگذار خواهد کرد و از طرف دیگر با تضعیف زیرساختهای نظامی سوریه توان ماجراجویی احتمالی جولانی برای تلآویو به صفر میرسد. اسرائیل همچنین با حملات خود، هدف دیگری را نیز دنبال میکند و آن هم قدرتنمایی در برابر ترکیه است. تلآویو با آزادی عمل نظامی در سوریه، از یک سو، واکنش آنکارا را به آزمون میگذارد و از طرف دیگر، در حال تحمیل معادله امنیتی خود به دولت اردوغان است که مبادا ترکها سوریه پسااسد را از آن خود بدانند!
اینها عواقب سیاستهای بلندپروازانهای است که اردوغان بیملاحظه سراغ آنها رفت. رئیسجمهور ترکیه همیشه خواسته دیر بیاید و زود برود اما به نظر میرسد اردوغان حالا در باتلاق ماندن گرفتار شده است؛ ماندن میان انتخاب بد و بدتر.