به گزارش صراط روزنامه خراسان نوشت: وقتی با همسر اولم ازدواج کردم ۱۸سال بیشتر نداشتم. با آنکه از اتباع کشور افغانستان بودیم اما در ایران ادامه تحصیل دادم و تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم. با وجود این که شوهرم از بستگان مادرم بودند اما اختلافات زیادی با یکدیگر داشتیم. او نه تنها دست بزن داشت و هزینههای زندگی را نمی پرداخت بلکه زمانی که دختر دومم را باردار بودم، متوجه شدم به من خیانت میکند و با زن دیگری ارتباط دارد. به همین دلیل دیگر نتوانستم به این زندگی مشترک ادامه بدهم . این در حالی بود که شوهرم به من بدبین شده بود و ادعا می کرد وقتی دخترم به دنیا آمد باید آزمایش های ژنتیک انجام شود تا به او ثابت کنم که من با دیگران ارتباطی نداشته ام.
زن ۳۰ ساله تبعه افغانستان که برای شکایت از همسر دومش به کلانتری گلشهر مشهد مراجعه کرده بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی گفت: وقتی درگیری ها و اختلافات من و همسر اولم به این جا رسید دیگر تصمیم به طلاق گرفتم و به همراه دختریک ساله ام به خانه مادرم بازگشت اما وقتی دختر دومم به دنیا آمد دیگر از همسرم خبری نداشتم. او با تغییر چهره و نام واقعی خود به شهر ری رفته بود و آن جا زندگی می کرد. بالاخره بعد از تلاش های زیادی، او را پیدا کردم تا حضانت دخترم را از او گرفتم. هنوز یک سال از ماجرای طلاقم نگذشته بود که با یکی از دوستان برادرم آشنا شدم و با او ازدواج کردم. «فتح ا…» هم که دو دختر بزرگ داشت و از اتباع افغانستانی بود، خود را چنان عاشق من نشان می داد که مادرم به او اعتماد پیدا کرد. او می گفت: همسرش به او خیانت کرده و حاضر است برای فرزندان من پدری کند! او سپس مردی را به درون خودرو آورد و صیغه محرمیت بین ما جاری کرد. اما بعد از ازدواج خیلی زود ورق برگشت و آن روی سکه نمایان شد. «فتح ا…» بسیار شکاک بود و فرزندانم را کتک می زد. او مخارج زندگی را هم نمی داد ولی در بیرون از منزل چنان رفتار می کرد که همه او را مردی خوش اخلاق می دانستند! وقتی یک روز به مرکز بعداشت رفتم و زندگی ام را برای کارشناسان آن جا بازگو کردم، شماره تلفنی به من دادند که در صورت کودک آزاری با آن شماره تماس بگیرم ولی شوهرم که ماجرا را فهمید دیگر طوری کتک می زد که آثاری روی صورت و یا پیکر فرزندانم باقی نماند!
اکنون یک پسر ۳ساله هم از «فتح ا…» دارم اما وقتی رفتارهای او را دیدم به سراغ همسر اولش رفتم که درتهران زندگی می کرد. فرزندانش خیلی از او ناراحت بودند و ادعا می کردند پدرشان شکاک بود و ۱۳ سال آن ها را زجر داده است. حالا هم با شوهر دومم به اختلاف خورده ایم و دیگر نمی توانم با او هم زندگی کنم! اگر همسر اولم از خیانت کاری های خودش پشیمان می شد و مسیر درست زندگی را در پیش می گرفت شاید از او طلاق نمی گرفتم. دختران جوان یقین بدانند که بعد از طلاق هیچ مردی نمی تواند فرزندان دیگری را به عنوان فرزند خودش بپذیرد و از ان ها حمایت کند! همه این حرف ها که من برای فرزندانت پدری می کنم، دروغی بیش نیست! وقتی به خواسته خودشان برسند دیگر فرزندان شما برای آن ها ارزشی نخواهد داشت!
اکنون من هم در حالی سرگردان و حیران هستم که شوهرم تقاضای طلاق داده است اما ای کاش …
با دستور سرهنگ عربخانی(رئیس کلانتری گلشهر مشهد) تلاش کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی برای پیشگیری از طلاق این زوج آغاز شد و اقدامات قانونی هم برای رفع مشکل ثبت ازدواج آنان ادامه یافت.
بر اساس ماجرای واقعی در زیرپوست شهر