پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۸:۳۲

ماجرای شیخ احمد کافی؛ از تصادف تا دفن پیکر

ماجرای شیخ احمد کافی؛ از تصادف تا دفن پیکر
در بین راه دو پاسگاه ژاندارمری قوچان و چناران بودیم که ناگهان یک ماشین ارتشی را مشاهده کردیم که از سمت مقابل ظاهر شد و عجیب اینکه ماشین ارتشی سمت جلوی پژوی کافی را هدف گرفته و با آن برخورد کرد.
کد خبر : ۶۸۰۰۷۹

به گزارش صراط به نقل از جهان نیوز، در ظهر روز ۲۹ خردادماه ۱۳۵۷ از تهران به سوی شهر مشهد حرکت نمودیم. راننده خودرو همان راننده قبلی جعفر عنابستانی بود کافی با یکی از فرزندانش جلوی خودرو و بقیه اعضای خانواده در عقب ماشین بودند. در حدود ساعت ۶ صبح و در فاصله ۱۳۰ کیلومتری مشهد بعد از شهر قوچان وارد جاده اصلی مشهد شدیم. راننده ما جعفر بنا به هر نیت نامعلومی پای خود را روی گاز خودرو گذاشته بود و با سرعت خطرناکی ماشین را می‌راند. بار‌ها از او خواهش کردیم که با این سرعت رانندگی نکند، حاج آقا هم گفت: جعفر مگر می‌خواهی ما را بکشی که با چنین سرعتی رانندگی می‌کنی، ولی جعفر سکوت کرد و توجهی نداشت.

در بین راه دو پاسگاه ژاندارمری قوچان و چناران بودیم که ناگهان یک ماشین ارتشی را مشاهده کردیم که از سمت مقابل ظاهر شد و عجیب اینکه ماشین ارتشی سمت جلوی پژوی کافی را هدف گرفته و با آن برخورد کرد. بعد از تصادف نیزماشین ارتشی ما را رها کرد و گریخت و بعد از آن از راننده دیگر خبری نشد.


این تصادف باعث ضربه شدید به طرفی که کافی نشسته بود، شد و علاوه بر زخمی شدن صورت دچار ضربه مغزی شدید و جاری شدن خون از گوش و بینی و دهان وی و فرزندش شد. اما کافی در بین راه انتقال به شهر (قوچان) و در داخل آمبولانس جان به جان آفرین تسلیم کرد و به لقاءالله پیوست.

در قوچان به دلیل ازدحام زیاد مردم، جنازه در محاصره ماموران به مسجد بزرگ قوچان برده شد. بدلیل احتمال وقوع حوادث غیر مترقبه دوستان تصمیم گرفتند جنازه را به مشهد حرکت دهند که این کار انجام شد و آمبولانس پس از طی مسافت تا مشهد حامل جنازه وارد میدان فردوسی مشهد شد.

جمعیت مردم مشهد که از موضوع خبر دار شده بودند به سمت آمبولانس هجوم آوردند و با شعار «مرگ بر شاه» و «خمینی پاینده باد» به سمت حرم حرکت کردند. در اینجا بود که درگیری و پرتاب سنگ و شکستن شیشه بانک‌ها و ... رخ داد.

در نتیجه ماموران هجوم آوردند. جمعیت قابل کنترل نبود. بالاخره جنازه به صحن مطهر حرم رضوی انتقال داده شد. در این بین ماموران به محل نگهداری جنازه حمله کردند (زیرا وضعیت بحرانی و کنترل اوضاع از دست می‌رفت لذا تصمیم جدیدی گرفتند) و جنازه را به فرودگاه و سپس به تهران انتقال دادند. در تهران دو آمبولانس مشابه تهیه کرده بودند که جنازه را در یکی از آمبولانس‌ها قرار داده و به پزشکی قانونی انتقال دادند ولی آمبولانس دوم را برای فریب مردم حرکت دادند که در میدان آزادی مردم در آمبولانس را باز کردند و معلوم شد که جنازه در این آمبولانس نیست در نتیجه جمعیت که متوجه حیله گری رژیم شده بودند در اطراف پزشکی قانونی تجمع کردند و خواستار جنازه شدند. رژیم پهلوی تصمیم گرفت که جنازه را به مهدیه تهران انتقال دهد. با انجام اینکار مردم حرکت کرده و در مهدیه تهران به عزاداری پرداختند.

باز هم رژیم بدلیل احتمال وقوع رگیری بین ماوران و مردم تصمیم گرفت جنازه را به مشهد انتقال دهد که اینکار در دل شب انجام شد و جنازه را به مشهد بردند. با حیله گری جنازه را به خواجه ربیع برده و با دور کردن بستگان از محل توسط عمال رژیم پهلوی، پیکر در یکی از اتاق‌های مجاور ایوان اصلی دفن شد.