۱۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۲۸

اينها‌تحت‌شكنجه‌چقدرچاق و چله شده‌اند

محمدحسين كروبي فرزند مهدي كروبي در صفحه فيس بوك خود عكسي را از پدرش منتشر كرده و توضيح داده است اين عكس مربوط به ديدار وي و خانواده با پدر است.
کد خبر : ۶۶۶۶۹

به گزارش صراط به نقل از روزنامه کیهان، دولت عليه دولت؟!

بحران آفريني و رويه مشكوك «نشريات زنجيره اي حلقه نفوذي در دولت» هر روز ابعاد تازه اي به خود مي گيرد. روزنامه «تماشا» كه در كنار روزنامه «هفت صبح» و هفته نامه «يكشنبه» توسط «موسسه فرهنگي و هنري ارتباط بران پويا» منتشر مي شود، در ستون «تصوير روز» شماره ديروز خود (سه شنبه) با چاپ عكس «بهروز وثوقي» از اين عامل فاسد ساواك به عنوان «جوان شاخ شمشاد» ياد كرد!

نشريات زنجيره اي حلقه نفوذي در دولت كه اسپانسرهايي مانند «بانك تجارت»، «بيمه كارآفرين» و ... دارند، توسط تيم رسانه اي نشريات زنجيره اي اصلاح طلبان اداره مي شوند. بخشي از اين تيم رسانه اي كه شاگردان «هوشنگ اسدي» (جاسوس 2 جانبه توده اي - ساواكي و سردبير ماهنامه توقيفي گزارش فيلم) و همسرش «نوشابه اميري» از ابتداي دهه 1370 تربيت شده اند، ابتدا به جريان شهرداري تهران و روزنامه «تهران امروز» نزديك شد، اما از سال هاي گذشته با حلقه انحرافي در دولت پيوندهاي تنگاتنگي يافت، چنانكه شاگردان اسدي و همسرش نوشابه اميري اكنون از سكانداران اصلي نشريات زنجيره اي اين جريان به شمار مي روند و برخي از آنان با نام هاي مستعار پيش از اين نيز در ستون هاي روزنامه ايران (مانند ستون طنز به قلم ابراهيم رها) فعاليت مي كردند.

پيوند تيم رسانه اي نشريات زنجيره اي دوم خرداد با جريان نفوذي دولت سبب شده است تا روزنامه هايي مانند «تماشا» و «هفت صبح» و هفته نامه «يكشنبه» به ارگان هايي رسانه اي عليه سياست هاي كلان دولتي و اقدامات حاكميتي تبديل شوند؛ چنانكه روزنامه «هفت صبح» چندي پيش تيتر اصلي خود را به ادعاي رسيدن قيمت گوشت به كيلويي 40 هزار تومان در بازار اختصاص داد و هفته نامه «يكشنبه» نيز همسو با سياست هاي حلقه انحرافي در دولت عليه نيروي انتظامي و گشت ارشاد موضع گرفت.

«نشريات زنجيره اي حلقه نفوذي دولت» در عرصه فرهنگي با تبليغ چهره هاي سكولار و فعالان اپوزيسيون همان رويكرد نشريات دوم خردادي را ترويج مي كند. روزنامه «تماشا» نه تنها در آخرين شماره خود به تجليل از بازيگري فاسد مانند «بهروز وثوقي» مي پردازد، بلكه به انعكاس اخبار فعاليت هاي ديگر نزديكان «اشرف پهلوي» از جمله «سيمين بهبهاني» (از مديحه سرايان فرح پهلوي) پرداخته و اخبار مربوط به نشر كتابهاي اين شاعره درباري را پوشش داده است. اين در حالي است كه «سيمين بهبهاني» چندي پيش در مصاحبه اختصاصي با تلويزيون VOA مدعي شده بود كه 30 سال است نامش در ايران سانسور شده است!

اين نشريات زنجيره اي كه تحت نام موسسه «ارتباط بران پويا» در حال انتشار هستند، يكي از اصلي ترين مروجان فرهنگ سرمايه داري و پايگاههاي آن در ايران به شمار مي روند و براي تبليغ و ايجاد بازار براي برندهاي غربي و خودروهاي خارجي در ايران رپرتاژ آگهي ها و گزارش هاي مختلفي را به چاپ رسانده اند. اغلب برندهاي اروپايي - آمريكايي مانند ساعت هاي ماركدار، خودروها و ... در اين 3 نشريه تبليغ مي شوند و در كنار اين تبليغات، موج سازي اين روزنامه هاي زنجيره اي عليه نهادها و مسئولان دولتي تامل برانگيز است، خصوصا اينكه اين نشريات از رانت هاي ويژه دولت بهره مي گيرند و از سوي ديگر در حال تبديل به يكي از شبكه هاي تخريب سياسي- فرهنگي آن نيز هستند

تيتر فانتزي براي يك فاجعه

روزنامه اعتماد مورخه16/3/91 در صفحه حوادث خود خبر سقوط سه كارگر بي گناه به حوضچه آمونياك كارخانه قارچ خوراكي «رامند مجاز» كه منجر به درگذشت دردناك سه كارگر شريف و عائله مند شده است را گويي با خبرهاي فانتزي اشتباه گرفته است به گونه اي كه اين تيتر را براي اين حادثه برگزيده است:
«شيرجه مرگبار سه كارگر به حوضچه آمونياك».
گويي اين سه كارگر شريف از سر ناآگاهي و يا از سر تفريح آگاهانه به درون حوض آمونياك پريده اند.

براستي آيا گزينش همين تيتر افشاگر تلقي جماعت زنجيره اي و مدعي اصلاح طلبي از اقشار مستضعف نيست؟!

آيا دست اندركاران روزنامه «اعتماد» حتي براي لحظه اي انديشيده اند، خانواده داغدار اين سه كارگر محروم با ديدن اين تيتر دچار چه حالي مي شوند؟

و دريغا كه از منظر اين جماعت مدعي حرفه اي گري همه چيز كاربرد ابزاري دارد، حتي جان مردم طبقه مستضعف كه روزگاري امام راحل فرمود من يك موي آنها را با كاخ نشين ها عوض نمي كنم.
براستي آيا اگر چند برج ساز و سرمايه دار حامي روزنامه هاي زنجيره اي و مدعيان اصلاح طلبي مرده بودند، باز هم چنين تيتري انتخاب مي شد. و مگر به جز اين است كه مرگ آنها را بر روي جلد و با تيترهاي غمبار به اطلاع مردم مي رسانند كه خدمتگزاران كارآفرين و خادم مردم به آسمان پر كشيدند!
    
ايهود باراك: شمشير ايران را بر گردن خود احساس مي كنيم
استيصال و آشفتگي در اظهارات مقامات رژيم صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي ايران موج مي زند.

نخست وزير اسرائيل در مركز پژوهش هاي امنيتي در تل آويو گفته است: قدرت هاي بزرگ جهان به جاي اينكه درخواست هاي خود را از حكومت ايران افزايش داده و وزنه فشار بر جمهوري اسلامي را سنگين تر نمايند، فشارها را كم كرده اند.

به گزارش راديو اسرائيل، بنيامين نتانياهو، پيرامون موضوع هسته اي ايران گفت: انتظار مي رفت كه قدرت هاي بزرگ خواستار توقف هرگونه غني سازي اورانيوم توسط ايران شوند. اما به جاي آن از خواسته هاي خود عقب نشيني كرده اند.

وي تأكيد كرد: تحريم هاي بين المللي زماني كارساز و مفيد است، كه توقف غني سازي اورانيوم توسط حكومت اسلامي ايران را دربرداشته باشد.

ايهود باراك وزير دفاع رژيم صهيونيستي نيز در همايش ياد شده گفته است: جمهوري اسلامي با افزايش سانتريفيوژ، تأسيس نيروگاه هاي اتمي جديد و اقدامات ديگر، وضعي را پيش آورده، كه حتي آمريكا نيز نمي تواند جلوي آن را بگيرد.»

باراك با بيان اينكه «ايراني ها صبور و بردبار هستند»، تصريح كرد: آنها مي گويند «ما سالهاي سال براي موضوع اتمي صبر كرديم، لذا بازهم مي توانيم صبر كنيم و هيچ اتفاقي نخواهد افتاد.»
وي با بيان اينكه «ما در كنار ايران هسته اي ديگر نمي توانيم سر راحت به بالين بگذاريم»، افزود: ايران مي كوشد شمشير را بر گردن ما بگذارد. آنها دنبال ايجاد يك امپراطوري اسلامي در منطقه هستند.

باراك گفت: ما همه اميدواريم كه مشكل از راه تحريم و ديپلماسي حل شود.ما خيلي خوشحال مي شويم اگر يك روز از خواب بيدار شويم و ببينيم همه چيز تمام شده است. هرچند احتمالاً چنين اتفاقي نخواهد افتاد.

از سوي ديگر مئيرداگان رئيس سابق موساد ضمن سخناني در دانشگاه بن گورين كه از سوي دورنماي يديعوت آحارونوت مخابره شده، گفته است: حمله خيلي آسان و غلط انداز مي نمايد اما كسي نمي پرسد كه پنج دقيقه پس از آن قرار است چه اتفاقي رخ دهد؟ من مي گويم كه پنج دقيقه بعد، ما خود را در برابر يك جنگ منطقه اي روبرو خواهيم ديد.»

وي افزود: اگر مطمئن مي شدم كه برنامه هسته اي ايران با يك حمله به مدت ده سال متوقف مي شد، من نيز حامي حمله بودم.»

رئيس فعلي سازمان جاسوسي اسرائيل، موساد، نيز هفته گذشته در پژوهشكده امنيت ملي تل آويو و در برابر ميهمانان داخلي و خارجي گفته بود «حمله به ايران، تنها سران ايران را به سوي تصميم گيري به داشتن بمب هسته اي تشويق خواهد كرد.»

در همين حال خبرگزاري فرانسه چندي پيش در گزارشي از تل آويو تصريح كرد: سران ارتش و موساد در اسرائيل وزنه دارند و جامعه اسرائيلي به موضعگيري هاي آنها، واكنش نشان مي دهد. وقتي اين مقامها در علن، كفايت حكومت كنندگان بر اسرائيل را زير سؤال مي برند، اسرائيلي ها نسبت به نظر آنها، بي تفاوت نمي مانند. اكنون مقامات اطلاعاتي و امنيتي و نظامي اسرائيل علناً عليه حكومت تل آويو عصيان كرده اند كه داگان و ديسكين از آن جمله هستند. درسي كه عصيان رؤساي دستگاه اطلاعاتي اسرائيل و ارتش اين رژيم مي آموزد، اين است كه در اسرائيل نه حالت موافقت با جنگ كه نگراني نسبت به آن وجود دارد و از ديد اينگونه شخصيت ها، چنين جنگي موجه نيست.
    
اپوزيسيون خودكشي كرده است مستقيم يا غيرمستقيم!
«ما مسئوليت نااميدي خود را مي پذيريم، گاه خودكشي مستقيم گريبان مان را مي گيرد و گاه خودكشي غيرمستقيم، و جنون ادواري سراغ آدم مي آيد. ما مسئوليت نااميدي و شكست را مي پذيريم».

پايگاه اينترنتي گروهك ملي- مذهبي كه از پاريس به روز مي شود، با انتشار مطلب فوق نوشت: آخرين كلمات عزت الله سحابي «شكست» بوده است. قطع به يقين بعد از چند دهه مبارزه، آسان نخواهد بود كه انسان شكست را بر زبان بياورد. بدون توجه به نيت سحابي، كه منظورش از شكست چه بوده، يا تفسيري كه نزديكان او از اين گفته مي توانند واگويه كنند، بايد شكل سياسي روايت از شكست را بازسازي كرد، در غير اين صورت روايت آن به چيزي جز اندوه ياد يا مدح هاي بي مزه منتهي نخواهد شد.

پايگاه ملي-مذهبي اضافه كرد: ما شكست خورده ايم- مهندس سحابي درست مي گويد- اين ما نه صرفا جريان ملي- مذهبي است، كه اعم از نيروهاي مخالف است. ما شكست خورده ايم، براي اين ما محتوم بوده است، زيرا درست از آن لحظه كه شكل عملياتي يك ايده، در فراشد خود، آغاز مي شود، نه در رقابت و نزاع با يك ديگري بلكه در خود موضوع شكست را حمل مي كند. بدين ترتيب، اين شكست يك شكست ايجابي و پوزيتيو نيست كه از آن تحت عنوان هر شكست، يك پل پيروزي است، بتوان نام برد.

اين رسانه فعال در آشوبگري چند سال پيش گروهك ها تصريح مي كند: سحابي وقتي به تقي رحماني گفته بود حق نداري نوميد شوي، اشتباه گفته بود. كسي كه شكست مي خورد، نوميد است، اميد براي آن كسي است كه شكست برايش پل پيروزي است. ما مسئوليت نوميدي خود را مي پذيريم، گاهي خودكشي مستقيم گريبان مي گيرد، گاه خودكشي غيرمستقيم و خودتخريبي و جنون ادواري به سراغ آدم مي آيد، يا آرزوي مرگ كردن بعد از سالها مبارزه؛ ما مسئوليت نوميدي و شكست را بايد بپذيريم.

اينها تحت شكنجه هاي رژيم چقدر چاق و چله شده اند؟!

ملاقات فرزند كروبي با پدر خود و انتشار عكس اين ملاقات 3 ساعته خانوادگي در فضاي مجازي، جنجال گسترده اي را در محافل رسانه اي ضدانقلاب برپا كرد.

محمدحسين كروبي فرزند مهدي كروبي در صفحه فيس بوك خود عكسي را از پدرش منتشر كرده و توضيح داده است اين عكس مربوط به ديدار وي و خانواده با پدر است.

حسين كروبي در صفحه فيس بوك خود آورده است: «ضمن تشكر از همه دوستاني كه ابراز محبت و خوشحالي كردند، بايد عرض كنم اين عكس مربوط به ديدار امروز (13رجب) با پدر است. امروز آقاي كروبي را به منزلشان در جماران آوردند و فرصتي سه ساعته براي ديدار با خانواده فراهم گرديد.»

بلافاصله به دنبال انتشار اين خبر و تصوير، موجي از اعتراض ها محافل رسانه اي اپوزيسيون را فرا گرفت. اين محافل بي آن كه توضيح دهند غير از مفت خوري و پرگويي، چه مبارزه درخوري كرده اند، به كروبي حمله ور شده اند كه حسابي خوش مي گذراند و دوره حصر حسابي به او ساخته است!

شبكه بالاترين در اين باره نوشت: «چه قدر چاق شده! مرسي حبس خانگي اين چه نوع حبس خانگي است كه آدم چاقتر مي شود؟ خزعلي هم پس از اعتصاب غذا چاقتر به نظر مي رسيد. خدا حفظ كند كروبي را براي نظام كه اگر نبود جمهوري اسلامي رفته بود(!) براي چي به كروبي ميگن شيخ شجاع؟!! چه شجاعتي به خرج داده؟! غير از اينكه مدت هاست صداش درنمياد؟!! مگه خزعلي از داخل نمياد تو نهاد مردمي و گفتگو نمي كنه؟!! مگه زنداني هاي سياسي بيانيه نمي دهند؟! مگه در زندان كسي اعتصاب غذا نمي كنه؟! اين كروبي هيچ كاري نكرده واسه اين جنبش! اين موسوي و كروبي باعث تقويت رژيم هم شدند.»
بالاترين در مطلب بامزه ديگري نسبت به چاق شدن كروبي هشدار داد و نوشت: به عنوان يك ناظر نگراني خود را از چاقي كروبي اعلام مي كنم. مشخص نيست كه نهادهاي امنيتي چه خورشت و برنجي به او خورانده اند تا به يكباره اينقدر وزن اضافه كند. خطر حمله قلبي براي شيخ عزيز وجود دارد و بعيد نيست در صورت ادامه اين روند توان راه رفتن را نيز از دست دهد(!)
اين شبكه اپوزيسيوني در نوشته ديگري آورده است: «درسته كه مهدي كروبي كمي وزن اضافه كرده است. اما از كجا معلوم اين موضوع به خاطر خوش گذشتن به او بوده باشد؟! به نظر من هيچ بعيد نيست كه ماموران عمدا به او غذاي چرب و پركلسترول خورانيده باشند تا سكته كند»!
يكي ديگر از كاربران در دفاع از ساختن دوره حصر به كروبي نوشت: اين است مرام ما در برابر كساني كه زنداني و شكنجه مي شوند؟
در خبرها خوندم كه شيخ مهدي كروبي در طول دوران تحت حفاظتش بسيار خوش بر و رو و چاق شده. خوب اولاً به كسي چه كار داره كه به اين بابا خوش مي گذره يا چاق شده؟ اون بار هم گير داده بودن به مهدي خزعلي كه اين بابا چرا بعد از اعتصاب غذا چاق شده!!! يعني الان كسي هيچ كاري غير از اين نداره كه مهدي كروبي و ميرحسين و خزعلي و ديگران در اعتصاب غذا يا تحت حفاظت چاق مي شند؟ حالا اگه هميشه مريض بودند و بهشون مرخصي پزشكي نمي دادند و خداي نكرده شكنجه مي شدند، خوب بود؟ اون يكي گير داده چطور مثلاً تاجزاده و نوري زاد و ابطحي و ديگر اصلاح طلبان زنداني از تو زندان به اينترنت دسترسي دارند و كنفرانس خبري ميدن! آقا نمي خواين دست از حسادت بردارين؟