۰۵ تير ۱۴۰۲ - ۲۳:۳۲

ماجرای ترور مقام معظم رهبری در سال ۶۰ از زبان محافظ ایشان

ماجرای ترور مقام معظم رهبری در سال ۶۰ از زبان محافظ ایشان
زمانی که مقام معظم رهبری در مسجد ترور شدند، ایشان را ابتدا به درمانگاهی رساندیم، ولی به دلیل اینکه لباس‌های ما خونی بود و یک مجروح همراهمان داشتیم کسی ما را نمی‌شناخت و پزشکان تصور کردند که خرابکار هستیم و کاری از دستشان برنمی‌آید.
کد خبر : ۶۲۶۸۳۵

به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از ایسنا، در بخشی از شب شعر و خاطره «در لباس سربازی» که با حضور جمعی از شاعران و فعالان فرهنگی کشور در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد، مرتضی امیری‌اسفندقه، دستیار ویژه شهردار تهران در امور فرهنگی با اشاره به تأثیرگذاری و نقش مقام معظم رهبری درباره رصد و شناسایی شعر پارسی توضیح داد: یک نفس شجاع و نیمایی و پرنور می‌خواست که پس از حکومت طاغوت، شعر پارسی را رصد و شناسایی کند و با موضوع و موضعی تازه و با طراوت، آن را به رخ بکشد.

وی یادآور شد: شعر پارسی، دوران و شاعران مختلفی را به خود دید و حضرت آقا این نفس نیمایی و نورانی بود که توانستند با پیروزی انقلاب اسلامی آن را رصد و شناسایی کنند. توجه و تذکر ایشان متمرکز بر این بود که برای ارزش‌های انقلاب، شهدا و برای آرزو‌های ناب شعر بگویید.

محسن جوادیان از محافظان اسبق مقام معظم رهبری نیز پیرامون حادثه ترور ایشان در تیرماه سال ۱۳۶۰ روایت کرد: به حادثه ترور مقام معظم رهبری باید نگاه بصیرتی داشت. اینکه چرا یک روز پیش از انفجار حزب جمهوری اسلامی، این اتفاق افتاد مهم است.

قبل از این حادثه همراه حضرت آقا به سمت نماز جمعه در حرکت بودیم و سعی می‌کردیم که در انتقال ایشان سرعت عمل طوری باشد که به کسی فرصت صدمه ندهیم. وقتی به دانشگاه تهران آمدیم، فرمانده سپاه تهران سراسیمه آمد پیش ما و گفت که از کدام مسیر آمدید؟ در فلان مسیر کشف بمب داشتیم. ما هفته پیش از آن مسیر آمده بودیم و همواره تلاش می‌کردیم که راه‌های مختلفی را طی کنیم تا به ایشان صدمه‌ای نرسد. با وجود اینکه حادثه ترور ایشان ناخوشایند بود، اما به لطف خدا از حوادث مسجد، انتقال ایشان به بیمارستان و محافظت از آقا در بیمارستان و فرصت‌هایی دشمن برای ترور ایشان داشتند همه برای ما درسی بود که ایشان باید زنده بماند.

ما چند جوان بیست ساله بودیم که مسئولیت حفاظت از مقام معظم رهبری را بر عهده داشتیم. هیچ یک از ما آموزش و دوره‌های خاص حفاظتی را به طور خاص و ویژه ندیده بودیم، اما زمانی که ایشان در مسجد ترور شدند ایشان را ابتدا به درمانگاهی رساندیم، ولی به دلیل اینکه لباس‌های ما خونی بود و یک مجروح همراهمان داشتیم کسی ما را نمی‌شناخت و پزشکان تصور کردند که خرابکار هستیم و کاری از دستشان برنمی‌آید. لطف خدا در آن بود که یکی از پرستاران نزد ما آمد و اکسیژن را وصل کرد. کپسول اکسیژن بزرگ بود و در خودرو حامل ایشان جا نمی‌شد آن پرستار همراه ما تا بیمارستان بهارلو آمد و مراقب آقا بود.

در بیمارستان بهارلو هم پزشکان فشار خون آقا را گرفتند. روی پنج بود و دکتر‌ها نبض ایشان را گرفتند و گفتند تمام کرده‌اند. خواست خدا بود که مرحوم دکتر فاضل که به پنجه طلا معروف بود برای یک کمیسیون پزشکی در این بیمارستان حضور داشت. از اتاق عمل بیرون آمد و بالای سر آقا آمد و به ایشان رسیدگی کرد و بعد از یک ساعت کار پزشکی اعلام کرد که وضعیت ایشان بهتر است. شدت جراحت روی بدن ایشان بسیار بالا بود. ضبط صوت بمب‌گذاری شده روبروی سینه آقا منفجر شده بود و یک حفره چهار انگشتی روی سینه ایشان ایجاد کرده بود. چهار دنده ایشان، کتف و ترقوه آسیب جدی رسیده بود. یکی از این ترکش‌ها هم زیر گلوی ایشان بود. دکتر‌ها در این وضعیت جلوی خونریزی را گرفته بودند.

به واسطه آقای رفیق‌دوست تدابیر اندیشیده شد که حضرت آقا به بیمارستان قلب منتقل شوند. شناختی از بیمارستان نداشتیم. انجا از عناصر چپ و کومله پر بود. هر روز برق بیمارستان قطع می‌شد و با اقدامات دستی به ایشان اکسیژن می‌رساندیم.

وی در خاطره‌ای دیگر درباره مقام معظم رهبری گفت: ایشان همراه شهید چمران در منطقه «دب حردان» زیر درختی نشسته بودند تا به امور جنگ رسیدگی کنند. هوا بسیار گرم بود به طوری که من از آب گل آلود آب نوشیدم. در محدوده‌ای که بودیم چند تانک توسط شهید چمران منهدم شده بود. دیده‌بان اشتباه کرد و توپخانه خودی شروع به شلیک کرد. خط شلیک به سمت ما نزدیک می‌شد. در این لحظه من آقا را درون چاله‌ای هل دادم و بلافاصله گلوله توپ به درختی که زیر آن نشسته بودیم اصابت کرد. چنانچه آنجا می‌ماندیم ترکش‌ها ایشان را به شهادت می‌رساندند. از این وقایع زیاد داشتیم. آقا ترسی از این اتفاق‌ها نداشتند و در جمع نیروهاس نظامی تشریف می‌بردند تا نیاز‌های جنگ و رزمندگان را برطرف کنند.

در بخش دیگر این مراسم، محمود خسروی‌وفا سرتیم اسبق محافظت از مقام معظم رهبری با اشاره به بازدید ایشان از شلمچه همراه شهید صیاد شیرازی گفت: در جریان این بازدید هلی‌کوپتر در میدان مین بر زمین نشست که یک اتفاق اعجاز برانگیز بود. ما یک شب در آنجا خوابیدیم و صدام هم خبر داشت.

وی یادآور شد: در مقطع دیگری، ایشان برای بازدید از قرارگاه بهداشت و درمان در اهواز از ۸۵۰ مصدوم شیمیایی عیادت کردند و چیزی حدود ۸۵۰ نفر شیمیایی را دیده بوسی کردند و گل دادند که کار بسیار خطرناکی بود. ایشان عاشق امام انقلاب و اسلام هستند. از این حوادث در طول مدتی که کنار ایشان بودیم فراوان داشتیم. در حقیقت ما در کنار ایشان حفظ شدیم و نقشی در حافظت ازایشان نداشتیم. امیدوارم خدا به ما توفیق بدهد که برای انقلاب پایدار بمانند و مردم برای سلامتی ایشان دعا کنند.