۲۷ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۷
برگی از تاریخ؛

بهره‌ای که اسرائیل از جنگ تحمیلی می‌برد

بهره‌ای که اسرائیل از جنگ تحمیلی می‌برد
جنگ عراق علیه ایران برای اسرائیل، به دلیل محوریت تهدید عربی و تمرکز این حکومت بر موضوع امنیت و حل و فصل مناقشه‌ی اعراب و اسرائیل، با ملاحظات راهبردی و تاکتیکی متعددی توأم بود.
کد خبر : ۶۰۳۸۹۱

به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از ایسنا، کتاب «درس‌هایی از راهبرد حقوق دیپلماسی» حاوی دیدگاه‌ها و نظراتی است که از سوی محققین و پژوهشگران غربی در خصوص جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، با اتکاء به اطلاعات محدود و ناقص منتشره در غرب، نگاشته شده است. گردآوری مطالب کتاب توسط کریستوفر سی جوینر (۱) صورت گرفته است و توسط انتشارات مرز و بوم به فارسی ترجمه شده است.

در بخشی از این کتاب مقاله‌ای پیرامون «اسرائیل و جنگ ایران و عراق» نوشته برنارد رایش (۲) انتخاب شده است. در این مقاله، نویسنده مثلث روابط ایران عراق و اسرائیل را در دو منطقه‌ی جغرافیایی مستقل و مؤثر بر همدیگر (خلیج فارس و خاورمیانه)، در سه موقعیت زمانی با شرایط متفاوت (قبل، هم‌زمان و بعد از جنگ) مورد بررسی قرار داده است. ولی بدون تبیین دقیق نقش اسرائیل، به بررسی دیدگاه و منافع اسرائیل در دوران جنگ تحمیلی پرداخته است.

در صفحاتی که به موقعیت دوره‌ی جنگ ایران و عراق (۸۸-۱۹۸۰) اختصاص دارد در این مقاله آمده است: استعداد و توانایی نیرو‌های نظامی دوطرف؛ کنترل نشدن اقدامات آن‌ها به‌وسیله‌ی مقامات غیرنظامی؛ و رعایت نکردن قواعد عمومی جنگ و ملاحظات اخلاقی سبب می‌شد در طول جنگ نگرانی‌هایی در سرتاسر خاورمیانه به وجود آید. واکنش عمومی بیش‌تر کشور‌های عربی در سال ۱۹۸۱ با تأسیس «شورای هم‌کاری خلیج [فارس]» بروز کرد.

ابتکار عربستان سعودی در تأسیس این شورا، سبب شد تا ۶ کشور عربی (عربستان سعودی، کویت، عمان، بحرین، قطر و امارات متحده‌ی عربی) برای افزایش هم‌کاری‌ها و تقویت توانایی‌های نظامی به یک‌دیگر بپیوندند، هرچند نیروی غالب این شورا، هنوز هم خود عربستان است. نگرانی‌اولیه و مداوم این شورا تهدید احتمالی ایران بود که توانایی‌های براندازی و نظامی خود را با نیروی ایدئولوژیکی و سیاسی مبتنی بر بنیادگرایی اسلامی ترکیب کرده بود. با وجود این در گذشته و حال نگرانی‌هایی نیز درباره‌ی بلندپروازی‌های منطقه‌ای عراق وجود داشته و دارد.

جنگ تحمیلی و ایجاد فضای دوقطبی در جهان عرب

جنگ عراق علیه ایران برای اسرائیل، به دلیل محوریت تهدید عربی و تمرکز این حکومت بر موضوع امنیت و حل و فصل مناقشه‌ی اعراب و اسرائیل، با ملاحظات راهبردی و تاکتیکی متعددی توأم بود. جهان عرب به دو قطب تبدیل شده بود. قطب تندروتر (سوریه، لیبی و یمن جنوبی) که هوادار ایران بودند و قطب دیگر (اردن، کشور‌های خلیج [‌فارس]و مصر) که از عراق حمایت می‌کردند. البته سطح حمایت‌ها در مقاطع مختلف زمانی و کشور به کشور، متفاوت بود.

پایان انتقاد صدام از مصر

دو دستگی‌های جهان عرب، مانعِ تشکیل جبهه‌ی متحدی علیه اسرائیل شد؛ بنابراین بیش‌تر فشار جبهه شرقی از اسرائیل برداشته شد و خطر وقوع جنگی بزرگ بین اعراب و اسرائیل تا حد بسیاری کاهش یافت. عراق در نتیجه‌ی همین صف‌بندی‌های حاصل از جنگ، مواضعش را درباره‌ی مناقشه‌ی اعراب و اسرائیل تعدیل کرد و این بار برخلاف موضع‌گیری‌های شدیدش علیه پیمان صلح مصر و اسرائیل (در طول جنگ با ایران) هم‌کاری‌های تنگاتنگی را با مصر آغاز کرد و به انتقاداتش از این کشور پایان داد.

بهره‌ای که اسرائیل از جنگ تحمیلی می‌برد

بهره‌ی اصلی اسرائیل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت عمده‌ی منطقه‌ای - که هر دو دشمن اسرائیل محسوب می‌شدند - علیه یک‌دیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسرائیل فراهم شد. مدحت‌الزاهد (Midhat al-Zahid) از روزنامه‌ی الاهرام در این‌باره توضیح می‌دهد: «شروع جنگ خلیج [‌فارس]فرصتی طلایی برای اسرائیل بود که پس از انقلاب ایران خود را در وضعیتی ناخوشایند حس می‌کرد و این بدان علت بود که یکی از قدرت‌های منطقه‌ای که می‌توانست به صف دشمنان این رژیم بپیوندد و برای اسرائیل خطرناک باشد درگیر جنگ شده بود. جنگ به اسرائیل نه تنها فرصت خنثی‌سازی این خطر بالقوه را داد، بلکه آن را به جنگ ثانویه‌ای مشغول کرد تا از جنگ بعدی با اسرائیل منحرف شود. جنگ امکان احیای جبهه‌ی شمال شرقی را تضعیف کرد.»

رویکرد اسرائیل برقراری رابطه‌ای نزدیک و سازنده با ایران، در جناح شرقی جهان عرب بود. سود اسرائیل از جنگ ایران و عراق مشخص بود، زیرا این جنگ سبب شد تا هر دو طرف از شرکت در جنگ‌های دیگر بازبمانند. تأمین سلاح برای ایران به منظور ادامه‌ی جنگ به نفع حکومت اسرائیل بود * که به دنبال حفظ موازنه‌ی قوا برای طولانی کردن جنگ و جلوگیری از پیروزی هر یک از دو طرف بود.

نقش اسرائیل در ماجرای «ایران گیت» برخی از این محاسبات را نشان می‌داد، اما عوامل دیگر، به ویژه ماهیت روابط اسرائیل و امریکا نیز بسیار مهم بود. سیاست امریکا درباره‌ی جنگ ایران و عراق تحت تأثیر ملاحظات متعددی بود که لزوم حفظ و ارتقای منافع از جمله‌ی این ملاحظات بود. جنگ طولانی ایران و عراق تا زمانی که به دیگر کشور‌ها سرایت نمی‌کرد، در ظاهر ضرری برای منافع امریکا نداشت؛ مگر آن‌که خطری برای آزادی کشتی‌رانی یا انتقال نفت ایجاد می‌کرد یا آن‌که اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش می‌توانستند از این موقعیت به نفع خود استفاده کنند. حتی برخی معتقد بودند که ادامه‌ی جنگ منافعی جانبی برای سیاست امریکا در بر دارد.

سایست دولت‌مردان آمریکایی در ربطه با جنگ تحمیلی

دولت کارتر برای تضمین آزادی کشتی‌رانی و حفظ انتقال نفت از تنگه‌ی هرمز و اطمینان از امنیت کشور‌های خلیج [فارس]در برابر خطر بالقوه‌ی حاصل از گسترش جنگ به این کشورها، در پی جلوگیری از پیروزی هر یک از دو طرف جنگ بود. دولت ریگان در ظاهر این سیاست را ادامه داد و برخی عناصر آن را از جهاتی تقویت کرد. با این حال، امریکا در حالی که به موضع بی‌طرفانه‌اش در جنگ ایران و عراق ادامه می‌داد، کابینه‌ی ریگان از یک سو اقداماتی عملی برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی و نظامی عراق انجام می‌داد و از سوی دیگر در قضیه‌ای که به «ایران گیت» معروف شد، برای ایران سلاح تأمین می‌کرد.

انتقال محموله‌های سلاح به ایران بر اساس رویکرد ریگان در تابستان ۱۹۸۵ (۱۳۶۴) شروع شد و تا پائیز ۱۹۸۶ (۱۳۶۵) ادامه یافت. اسرائیل به نیابت از امریکا، برخی از محموله‌های اولیه را در سال ۱۹۸۵ به ایران فرستاد که ظاهراً سبب رونق دوباره‌ی بورس اسرائیل شد. (۳) ریگان رئیس‌جمهور وقت امریکا در ۱۷ ژوئن ۱۹۸۶ (۲۷ خرداد ۱۳۶۵) محرمانه مجوز فروش سلاح به ایران را امضا کرد که برخی از آن در سال ۱۹۸۶ فرستاده شد. اسرائیل در این میان نقش مهمی در تسهیل انتقال سلاح‌های امریکایی ایفا کرد و برخی معتقدند خود نیز سلاح‌هایی را برای ایران تهیه می‌کرد.

اسرائیل خود را حامی اصلی سیاست‌های امریکا می‌دانست، اما ادامه‌ی جنگ ایران و عراق نیز تأثیراتی بر این حکومت داشت. شیمون پرز (Shimon Peres)، وزیر امور خارجه‌ی وقت اسرائیل در این‌باره گفته است: «برای کمک به آزادسازی گروگان‌های امریکایی، فروش محدود سلاح [بین اسرائیل و ایران]وجود داشت که هیچگاه از ۱۰ تا ۲۰ میلیون دلار فراتر نرفت. ما هرگز برای پیروز شدن ایران در جنگ به این کشور سلاح نفروختیم.»

پی‌نوشت:

۱. کریستوفر سی جوینر (Christopher C. Joyner) متولد ۱۹۴۸ و استاد دانشگاه جورج تاون است. وی در دانشگاه‌های جورج واشنگتن، ویرجینیا، دارت‌موث و موهلنبرگ و دانشکده‌های اقیانوس‌نگاری وودز هول و مطالعات قطب جنوب و اقیانوس منجمد جنوبی در دانشگاه تاسمانی استرالیا تدریس کرده است. او رشته‌های حقوق بین‌الملل، ساختار بین‌الملل و رژیم‌های محیطی جهانی را نیز تدریس می‌کند. جوینر یکی از کارشناسان برجسته‌ی حقوق بین‌الملل و قطب جنوب است و تألیفات متعددی در این حوزه دارد.

۲. پروفسور برنارد رایش (BERNARD REICH) دانش‌آموخته‌ی دانشگاه ویرجینیای امریکا است وی مشاور بسیاری از سازمان‌های دولتی امریکا نیز بوده است. همچنین ریاست مطالعات پیشرفته در حوزه‌ی خاورمیانه در دانشکده‌ی امور خارجه‌ی دولت امریکا را بر عهده داشته و استادیار دانشکده‌ی عملیات ویژه‌ی نیروی هوایی و دانشکده‌ی علوم بهداشتی نیروی دریایی امریکا و نیز عضو هیئت تحریریه‌ی نشریه‌های میدل ایست و ایزرائیل افرز بوده است. رایش در گذشته کرسی تدریس امور اقتصادی در امنیت ملی در دانشکده‌ی جنگ تفنگداران دریایی امریکا را نیز در اختیار داشته است.

۳- آن چه آمریکائی‌ها در توجیه شکست ماجرای ایران گیت عنوان می‌کنند، خیانت اسرائیل به پروژه مک فارلین است. به گفته آمریکائی‌ها ارسال سلاح از امریکا به ایران پس از تصرف لانه جاسوسی ممنوع می‌شود. مشاورین کاخ سفید پیشنهاد می‌کنند که برای دور زدن این ممنوعیت، سلاح‌ها ابتدا به یک کشور قابل اعتماد و نزدیک ارسال و سپس همراه با هیئت اعزامی روانه ایران شود. در این میان، اسرائیل به عنوان کشور واسطه از سوی امریکا انتخاب می‌شود. سلاح‌ها به اسرائیل حمل و از آنجا به همراه هیئت به ایران می‌آید. در جریان اقامت هیئت در ایران، سلاح‌های مزبور تست می‌شوند و کارشناسان ایرانی آن‌ها رابعنوان سلاح‌های خراب و غیرقابل استفاده اعلام می‌کنند. ابتدا هیئت آمریکایی این ادعا را نمی‌پذیرد، ولی با دریافت نمونه قطعات خراب متوجه می‌شوند که سلاح‌ها در اسرائیل تعویض شده و اسرائیل در محموله خیانت کرده است. در واقع اسرائیل حتی برای ارسال سلاح امانتی به ایران هم دست از کارشکنی برنداشت. گروه مذاکره کننده امریکایی معتقدند خیانت اسرائیل در این قضیه باعث افزایش بدبینی ایرانیه‌ا و نهایتا شکست مذاکرات مک فارلین شده است.

فروش سلاح از طرف حکومت اسرائیل به ایران از ادعا‌های کذب و بیهوده‌ای است که بار‌ها و بی‌هیچ سند و مدرکی نویسندگان غربی تکرار کرده‌اند و با توجه به تخاصم آشکاری که بین جمهوری اسلامی و این حکومت غاصب وجود دارد اصولاً چنین ادعایی پذیرفتنی نیست. همچنین محسن رفیق دوست وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس نیز تآکید کرده است که «چنین چیزی اصلا وجود نداشته است. ما حتی یک گلوله هم از رژیم صهیونیستی نگرفتیم این در حالی بود که ما از ۱۱ ملیت در دوران دفاع مقدس اسیر داشتیم و ۳۴ کشور نیز به عراق کمک می‌کردند.»

منبع:

- کریستوفر سی جوینر، درس‌هایی از راهبرد حقوق دیپلماسی، نشر مرز و بوم، مترجم داود علمایی، تهران، چاپ اول ۱۳۸۹، صص ۱۵۰-۱۴۷.