حسین قدیانی
گفتوگوی 2 پسر خانم!
كامبيز: رژ لب داری؟
اشكان: دارم اما اکلیل داره، میزنی؟
كامبيز: نه، بهم نمییاد اشكان.
اشكان: به من بگو نيكيجون. ببینم، تو برای خودت اسم انتخاب کردی؟
كامبيز: آره اسم من هیلاریه اما کاندولیزا صدام میکنن.
اشكان: خط چشمم خوب شده؟
كامبيز: نه نيكي، اصلا به سیبیلات نمییاد. من چی؟
اشكان: ماتیکت خیلی رنگش خوبه. با مانتوتم سته!
كامبيز: نيكيجون، چرا دیروز تجمع نیومدی؟
اشكان: کاندولیزا! راستش یه مشکل داشتم.
كامبيز: یعنی چی نيكي؟
اشكان: مشکل داشتم دیگه.
كامبيز: ایش!
اشكان: توکار «پراید» بودم، میفهمی؟
كامبيز: آهان!
اشكان: موهاتو بکن تو، کاندولیزا.
كامبيز: تو سبیلاتو با چی میزنی؟
اشكان: قبلا با تیغ میزدم الان با کرم!
كامبيز: اپیلاسیون کنی بهتره!
اشكان: چیچی لاسیون گفتی، کاندولیزا؟!
كامبيز: ایش! با اپیلیدی، اپیلاسیون کن، اصلا درنمییاد!
اشكان: فردا، تجمع میای؟
كامبيز: نه، وقت آرایشگاه دارم. میخوام موهامو مش کنم.
اشكان: فدات شم، کی بشه بری سونوگرافی.
كامبيز: تو طبیعی دوست داری یا سزارین؟
اشكان: ایبابا! کو شوهر؟
كامبيز: تو مهریهات را چند تا سکه میاندازی؟
اشكان: تو به فکر مهریهای، من تو فکر جهیزیهام.
كامبيز: اتفاقاً یه خواستگار برام اومده، موقعیت خوبیه.
اشكان: جنبش سبزیه؟
كامبيز: نه، طرفدار چيزه!... اُخ، روسریم افتاد!
اشكان: موها تو که پسرونه زدی!
كامبيز: چیه موی بلند؛ هر روز باید بری حموم اِ ! امروز لاک نزدی؟
اشكان: نه بابا! دیشب با «اَستون» پاک کردم. یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟
كامبيز: نه!
اشكان: با مانتو و روسری، شدی عینهو شیرین عبادی!
كامبيز: من اگر مثل تو دنبال بزک دوزک بودم، تا الان رفته بودم. من به فکر جنبش سبزم. خون من سبزه! سر همین جواب آزمایشم مثبت شد.
اشكان: وا! کدوم آزمایش؟!
كامبيز: با همون پسره که طرفدار چیز بود. اون خونش AB مثبت بود، من چون خونم سبز بود، دکترها گفتند اگر ازدواج کنیم بچهمون «سندروم داون» در مییاد!
اشكان: خب دیگه، بریم تجمع.
كامبيز: امروز شعارا چیه؟
اشكان: «ما زنیم، ما زنیم، ماتیک به لب میزنیم»، «برادر مانتویی، قهرمان من تویی»، «خطی که در چشم ماست، ساخت دست آمریکاست»، «ماتیکزن واقعی، تاچر بود و هیلاری»، «چشای من نازداره، با اوباما رازداره»، «اپیلاسیون، اپوزیسیون، پیوندتان مبارک».
خوش به حالشون مي رن تجمع