دوشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ساعت :
۰۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۳:۳۷
ابتدا

شاه شهید پرور یا ...؟!

خوب است که بسیاری از منتقدان امروزِ اخلاق و فرهنگ، تجربه‌ی کار فرهنگی و فکری در سال‌های پیش از انقلاب را دارند. با این همه باز هم از «شاه شهیدپرور» می‌گویند و از جوانان سوسولِ جمهوری اسلامی!
کد خبر : ۵۱۷۹۴
به گزارش سرویس وبلاگ صراط؛ روح الله رشیدی در وبلاگ ابتدا نوشته است:
 
فلانی که چهرهای موجه و دلسوخته است، داشت از وضعیت فرهنگی و اخلاقی جامعه حرف میزد و اینکه داریم به سوی ابتذال میرویم و وضعمان خراب است و فساد اوج گرفته و فحشا پا درآورده و از این تعابیر آشنا که در سالهای گذشته بسیار شنیدهایم آنها را. قابل تحسین است این انتقادها و اعتراضها، که اگر اینها هم نباشند، معروف در قبر عادات، دفن میشود.

گاهی اما در تداوم این انتقادها، چنان بیمبنا میشویم که ناخواسته خود را نقض میکنیم و می‌شویم مصداق هموکه بر سر شاخ بن می‌برید. مثلاً همین دلسوختهی گرامی، که سالهای حکومت طاغوت را تجربه کرده و در آن فضا زیست کرده، برای آنکه مخاطبش بهتر بفهمد که چه فاجعهای در جامعهی امروز رخ داده، اقدام به ارائهی شاهد و قرینه میکند: «ببینید تو را خدا... جوانهایی که در دورهی طاغوت تربیت شدند، انقلاب کردند و راهی جبههها شدند و به مقام شهادت نائل آمدند، آن وقت جوانهای بعد از انقلاب، شدند اینهایی که میبینید؛ هر روز یک مدل مو و یک مدل لباس و دوست دختر و دوست پسر و...»

این یعنی اینکه جناب شاهنشاه و سیستم طاغوتیاش «شهیدپرور» بود و جمهوری اسلامی نسلی تربیت کرده که همهاش غرق در ابتذال و بدحجابی و... هستند!

اگر چه شاید ما نیز جزء آن دسته باشیم که با شنیدن چنین تعابیری، سری به نشانه‌ی تایید و افسوس تکان بدهیم، اما توجه عمیق به اجزای اینگونه مقایسهها، بتواند درسهایی را هم به ما بدهد.

این روشنتر از روز است که پهلویها، هیچگاه دغدغهی تربیت نسلی «دینمدار» و «شهادتطلب» را نداشتهاند. نگاهي،‌ حتي سطحي، به رفرماسيون پهلوي‏ها نشان مي‏دهد كه آنها در پيساختن چه جامعه‏اي بودند؛ وسترنيزه كردن جامعهی ايراني، آرزوی محمدرضا و پدرش بود. از کشف حجاب رضاخانی گرفته تا انقلاب به اصطلاح سفید محمدرضایش، حکایت از حرکت جنونآمیز این پدر و پسر به سمت غربیسازی زندگی ایرانیان داشت؛ فحشای بخشنامهای آن دوران، همهی راهها را به منجلاب هرزگی ختم میکرد. اینکه دیگر نیازی به استدلال و محاجه ندارد.

اما آنچه عجیب و البته غریب است این است که پس چگونه از آن فضای زیستی، چنان انسانهایی سربرآوردند که شدند «مجاهد» و «شهید»؟! این تناقض، خیلیها را مردد کرده و دستاویزی برای دوستان بیتحلیل و البته معارضانی که نمیخواهند سر به تن جمهوری اسلامی باشد مهیا کرده است. دشمن که باید دشمنی کند و کارش همین است، اما داد و فریاد دوستان دلسوز، نشان از بیتحلیلی آنها دارد. یعنی وقتی نمیتوانند بفهمند که چه رازی در این تناقض است فریاد میکشند. در یک کلام، فریادها نشانهی کم آوردن است در وادی تفکر و تحلیل.

خوب است که بسیاری از منتقدان امروزِ اخلاق و فرهنگ، تجربهی کار فرهنگی و فکری در سالهای پیش از انقلاب را دارند. با این همه باز هم از «شاه شهیدپرور» میگویند و از جوانان سوسولِ جمهوری اسلامی!

همینها در کتابهای خاطراتشان نوشتهاند که با وجود فشارهای تحملناپذیر حکومت پهلوی، چگونه با تمام وجود خود را وقف انقلاب و اسلام کرده بودند. از فعالیتهای فکری در زیرزمینها و بالای کوهها گرفته تا تکثیر مقاله و سخنرانی در پلیسیترین شرایط و با کمترین امکانات، حکایتها شنیدهایم ما.

تلاش خالصانه و خاضعانهی علما و روحانیون و دانشگاهیها را برای جذب و تربیت جوانان در آن سالها مگر میشود ندید؟ جلسات پررونق مذهبی و اعتقادی در مساجد و حسینیهها، مگر کم تاثیر داشتهاند در تربیت نسل شهادتطلب و انقلابی؟

همهی آن شرایط دشوار و طاقتفرسا، هیچگاه بهانهی عافیتجویی و محافظهکاری و تنبلی نشد. خستگیناپذیری، چشمپوشی از تمتعات مادی و امتیازات دنیوی، کار به قصد قربت و سازندگی به نیت سربازی برای اسلام، همه و همه عواملی بودند که نه تنها سد راه سیاستهای ضداخلاقی شاهنشاه میشد، بلکه جریان تربیتی عظیمی را نیز سامان میداد.

فقط با یک حساب سرانگشتی اگر بشماریم تعداد محصولات فرهنگی و فکری تولید شده در جبههی انقلاب را، در آن سال‌ها، حساب کار دستمان میآید.

همهی آن اتفاقات فرهنگی و فکری، به رغم جریان رسمی حاکم بر کشور، انقلابیون را پرورش داد و شهدا را به عرصه آورد.

سرکوفت زدنهای ما بر سر جوانان امروز، بیهیچ تردیدی، فرافکنیهای ناشی از کمکاری و سهلانگاری است. دلسوختگانی که مدعی وضعیت تیره و خراب جامعه هستند، بهتر است به جای فریادهای بیسرانجام و کلیشهای، از صدر تا ذیل فرهنگ کشور را ورانداز کنند و ببینند که چگونه عافیتطلبی، تخدیرمان کرده. کلاه خود را قاضی کنند و ببینند آیا انصافاً با این بیحالی و بیخیالی، چیزی بیش از این انتظار داشتند؟ فرقی هم نمیکند که طرف مسئول دولتی باشد یا روحانی مسجد یا هر کس دیگری...

شاه، شهیدپرور نبود آقاجان؛ ما تنپرور شدهایم.

برچسب ها: شاه دهه فجر شهادت