۰۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۵

پرویز پرستویی از ماجرای پست برای حاج قاسم تا چت با سالومه از زبان خودش / ماجرای دزدی که پیش از سرقت و ان یکاد می خواند!

پرویز پرستویی از ماجرای پست برای حاج قاسم تا چت با سالومه از زبان خودش / ماجرای دزدی که پیش از سرقت و ان یکاد می خواند!
پرویز پرستویی گفت: شاید دوره را برخی آدم ها تمام کرده باشند، اما دوره حاج کاظم ها هیچ وقت تمام نمی شود. ما یک جاهایی شاید یادمان برود و فراموش کار شویم ولی دوره این آدم ها به نظر من تمام شدنی نیست.
کد خبر : ۵۰۶۰۷۴

پرویز پرستویی که مهمان برنامه «باغ رمضان» بود، در ابتدا گفت: همیشه به جیب تماشاچی و پول توی جیبش احترام گذاشته ام تا هر کسی در هر وضعیت و هر شغلی که هست اگر بخواهد وقت بگذارد، به سینما برود و احیانا فیلم بنده حقیر را ببینند شرمنده او نباشم. چون او زحمت کشیده و عرق ریخته و آن پول را درآورده است. من برای عرق ریزان این عزیزان و رنجی که برده اند تا این دو ساعت را برای دیدن بنده حقیر بگذارند خیلی احترام قائل هستم.

عاشقانه مردم را دوست دارم

وی افزود: این چیزی که امروز می شنوم و می بینم از بابت غره شدن و خودشیفتگی نیست، من عاشقانه این مردم را دوست دارم. باید همین باشد. من برای این روزها رنج کشیده ام. احساس می کنم کاری که کرده ام ثمر داده است. امیدوارم تداوم داشته باشد.

پرستویی ادامه داد: دیروز به اهواز به جزیره مینو رفتیم. امروز به انستیتو پاستور رفتیم و قرار است شنبه رسانه ای و خبری شود. رفتیم تا به مناسبت سوم خرداد تندیس شهید جهان آرا را به انستیتوپاستور تقدیم کنیم. خیلی ها نمی دانیم موزه صلح در کجای تهران است، ولی در پارک شهر تهران واقع است و جانبازان آن را مدیریت می کنند. امروز متوجه شدم انستیتو پاستور با حمایت مردم و خیرین اداره می شود. اولین کشف ویروس کرونا که از قم آمده است در آنجا بوده است. این روزها دائم در حال تقدیر و تشکر از پزشکان و پرستاران  هستیم که به حق هم هست. اما اسمی از انستیتو نیامد. در حالی که آنها اولین بار کشف کردند و نتایج همه آزمایش ها آنجا مشخص می شد. با وجود امکانات در کشورهای امریکا و اروپا تعداد افراد درگیر و کشته ها بیشتر است در حالی که بچه ها در انستیتو پاستور شبانه روزی زحمت می کشند و دلم می خواهد بروید و امکاناتشان را ببینید. گاهی روی کارتن می خوابند. کسانی هستند که 2ماه است خانواده شان را ندیده اند و همه در تلاش هستند این معضل را ریشه کن کنند.

دارنده چهار سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر تاکید کرد: نمی شود غیر از این فکر کرد که نسبت به درد مردم بی تفاوت باشی. در محافلی که هستیم یا همیشه می گویم شما اگر کارگردان درجه یک بازیگر خوبی هستی یک شرح وظایف دیگری برایت رقم می خورد. شنیده ایم که می گویند معاد در روز قیامت. از ما می پرسند شما چه کردید؟ مثلا می گوییم من تحصیل کردم و کارخانه راه انداختم و ماشین خریدم و هواپیما خریدم و بعد هم با یک سکته به خدمت شما آمدم. خداوند می گوید اینها که گفتی  و اینکه به تو در دنیا خوش گذشته است برای من مهم نیست. کرده هایت را برای من بگو. خیال می کنم این کارهایی که من نوعی به عنوان کوچک ترین انجام می دهم خمس و زکات کارم است.

وی یادآور شد: الان کرونا است و سینما وبازیگری تعطیل است. من کار دیگری دارم. نمی خواهم طعنه بزنم. به کسی کاری ندارم. اما چون حرف و حدیث هایی هست واجب می شود برخی حرف ها را بزنی. آن زمان که سیل می آمد یک عده ای می گفتند فوقش خیس می شویم و دوش می گیریم و لباس عوض می کنیم. وقتی زلزله آمد گفتند نهایتا خاکی می شویم. اما کرونا شوخی ندارد. یک دشمن ناپیدایی است که نمی دانیم کجاست.

بازیگر «مطرب» ادامه داد: از 11 فروردین در معیت کمیل قاسمی، پهلوان رسول خادم، حسن رحیمی، سجاد گنج زاده که پهلوان هستند شروع کرده ایم به استان های سیستان بلوچستان، قزوین، گلستان ، مازندران ، گیلان، زنجان  و آبادان و اهواز رفته ایم و کمک های مردمی را رسانده ایم. مردمی که با عشق به ما کمک کردند نمی گویند این پول را به کجا بردید. یکسری از ما بهترون می گویند یعنی چی که 10 کیلو برنج دستتان گرفته اید و می روید؟ اگر راست می گویید چراغ خاموش بروید کسی نفهمد. عده دیگری می گویند برای خودنمایی می روند. اگر اینطور باشد یکبار بس است. ما به دو دلیل این کار را می کنیم و اعلام می کنیم که ترکش های زیادی هم به سمت ما می آید و می گویند اینها دارند خودنمایی می کنند. این راهش نیست. چرا کاسه گدایی دستتان گرفته اید.

من هم می توانم در خانه ام بنشینم و از خودم مراقبت کنم

پرستویی اذعان کرد: ما به دو دلیل این کار را می کنیم. اول اینکه آدم هایی که همیشه غر زیر لحاف می زنند بفهمند که این چیزی که از مردم گرفته شده به دست خودشان می رسد و دوم اینکه آنها را هم به کمک ترغیب کنیم. من شاید الان هزار انتقاد داشته باشم اما می گویم اینها هم وطن ما هستند. زیر یک چتر زندگی می کنیم. دو هفته پیش در زاهدان رفتیم،بعضی  شناسنامه و کارت ملی ندارند و یارانه هم نمی گیرند. دمپایی لنگه به لنگه می پوشند و برخی دمپایی هم ندارند. دیروز به خانه عزیزی در اهواز رفتیم. پای بچه چوپانی که به خاطر تعطیلی مدارس بچه را همراه خود برده است، روی مین رفته است و قطع شده است. امروز پستی گذاشتم. خیلی دوستان لطف کردند گفتند کمک می کنند تا فکری برای آینده این بچه شود. این اتفاق هم از تبعات کرونا است. من وظیفه دارم بروم این را پیدا کنم و از هم وطنانم بخواهم به او کمک کنند. ما وظیفه داریم همدلی و همراهی کنیم. ننشینیم شکوه کنیم. من خیلی برایم راحت است که در این وانفسا بنشینم در خانه ام، زندگی ام را بکنم و از خودم مراقبت کنم. چه دلیلی دارد بروم اینهمه بار را بکشم؟ من با دلم دارم این کار را می کنم. من جاهایی رفته ام که اگر کیسه ارزاق را پرت کنی گیر هر کسی بیفتد مستحق است. در این شرایط وظیفه داریم این کار را انجام بدهیم.

ماجرای آشنایی پرویز پرستویی با زائری در فیلم «مارمولک»

پرویز پرستویی در ادامه توضیح داد: سال 82 که فیلم «مارمولک» قرار بود شروع شود با حجت الاسلام زائری آشنا شدم. پیش او رفتیم تا خیلی از چیزهای پنهان را یاد بگیریم. من خیلی فیلم بازی کردم. سه تا فیلم بازی کردم که خیلی درباره اش ادعا دارم. نه از این جهت که خیلی بازیگر خوبی هستم . من اعتقاد دارم این 3 فیلم اگر بازیگرهای دیگری هم بودند این نقش را خوب بازی می کردند. اما این 3 فیلم فقط قائل به خوب بازی کردن نبود. زمانی که «لیلی با من است» را بازی کردیم در سال 73 یا 74 می گفتند تیکه بزرگه شما گوشتان است. با بچه های جبهه شوخی می کنید. بعد کار کردیم و دیدیم نه اینطور نیست. بچه جبهه ای های ناب هم گفتند همینطور هم بوده است. ما هم از گلوله گاهی می ترسیم. ما هم آدمیزاد هستیم. بعد «آژانس شیشه ای» را بازی کردم که من با خیلی از آدم هایی مواجه شدم که  اتفاقا می توانند بگویند این آدم ها باعث شدند ما هجرت کنیم. به ما چه مربوط است. رفیقت می خواهد بمیرد خوب بمیرد. می خواستید نروید 8 سال بجنگید. حالا ما باید تاوان چه را پس بدهیم. آقای حاتمی کیا اهل اتود و تمرین است. در اتودهایی که می زدیم بچه هایی که گروگان خطاب می شدند که من همیشه می گویم شاهد، می گفتند نگذارید این قصه اش را تعریف کند. آنها شروع می کردند بداهه بگویند اما من اینقدر غالب می شدم که خود به خود سست می شدند. حاتمی کیا می گفت مگر من با شما نیستم. نگذارید قصه اش را بگوید. اصلا فحشش بدهید. نگذارید. می گفتند یکجوری می گوید که ما هم می خواهیم کمکش کنیم. نه اینکه من خوب بازی می کردم. این حقانیت حاج کاظم بود. ریشه او بود. روح او و خود او حاضر بود.

پرستویی بیان کرد: من یک جایی با عزیزی که اسمش را نمی برم صحبتی شد. من، آقای تبریزی، آقای حاتمی کیا و آقای میرکریمی و آقای مجیدی هفته ای سه روز به آکادمی المپیک برای ورزش می رفتیم. در روزمان با این آقا مواجه می شدیم. آقای لرستانی یک کشتی گیر قدیمی است ما را معرفی می کرد. گفت حاج آقا، آقای پرستویی و آقای تبریزی بازیگر و کارگردان هستند. گفت بله می دانم یک فیلمی علیه ما ساخته اند. من مو به تنم سیخ شد و گفتم این فیلم هنوز مونتاژ نشده است و ما خودمان ندیده ایم. این از کجا آمده است. به او گفتم من یک مثال می خواهم برایتان بزنم. لباس شما تشکیل شده است از عمامه، عبا، قبا، انگشتر شاه مقصود و نعلین. این لباس اگر قله یمن هم باشد و گران ترین پارچه، مجموعه این لباس را هر کجا ببرید و چوب حراج بزنید نهایت 500 هزار تومان  آن را می خرند. آنچه که این لباس را ارزشمند می کند عقبه این لباس است. اگر آن را فهمیده باشیم اتفاقا ما آمده ایم که بگوییم به قدر و منزلت این لباس پرداخته ایم. یک روایت هایی شنیدیم که تنها فیلمی است که به شأن واقعی این لباس پرداخته است.

ماجرای دزدی که پیش از سرقت و ان یکاد می خواند!

او گفت: یادم هست فیلمنامه اولیه که نوشته شده بود، من یک نظری راجع به آن داشتم. بعدها خیلی پرورش پیدا کرد. نوشتم دزدش از جردن به پایین نیامده است. آخوندش هم من را یاد حاج آقا انارکی می اندازد که در برنامه ماهواره آقای فخرالدین نامی بازی می کرد. انصافا بد هم بازی می کرد. بعدها او مدعی شد این را از روی من تقلید کرده اند. گفتم کار ما به کجا رسیده است. کسی که می تواند نهایتا در این لباس قرار بگیرد توانسته مسجدی که اول پرنده پر نمی زند را مملو از جمعیت کند و همه منتظر رضا مارمولک می مانند تا برگردد. تاثیرات این لباس چه بوده است که این آدم توانسته اینهمه آدم را جذب کند. دزدی که می تواند به این استحاله برسد دزدی نبوده که پایین جردن رفته باشد. من ارادت دارم به این آدم ها چون من خودم بچه دروازه غار هستم. دیالوگی که در مارمولک گفتم از خود من است. ماه محرم و صفر نجسی ممنوع سرقت ممنوع.  همین آدم ها چارچوب داشتند. در ماه محرم وسط دسته های عزاداری بودند. آن زمان نوحه را با صدای خودشان به ته دسته می رسانند. من سارق می شناسم حاج آقا زائری که می خواهد برود دزدی وان یکاد می خواند. او هم برای خودش قاعده و اصولی دارد. اینها منبر می شناسند. یکدفعه رضا مارمولک نمی تواند در این لباس بنشیند. او می داند وقتی در این لباس قرار می گیرد باید فرق کند و حرف های خوب بزند. این لباس چیزهای دیگری با خودش دارد. باید آن چیزهایی را که باید یاد بگیرد. این چیزی است که می گویم ریشه اعتقادی است. متاسفانه برخی ها متوجه نشدند یا حتی خودشان را دیدند. نمی دانم. ولی کسانی که اهلش بودند درک کردند. من خوشحالم به عنوان بازیگری که خودم را طلبه می دانم در عرصه هنر واقعا از حجت الاسلام زائری خیلی چیزها الهام گرفتم. چیزهایی که اصولی بود. اینها بود که جمع شد و در نهایت رضا مارمولک روی منبر اشک می ریخت.

از ماجرای پست برای حاج قاسم تا چت با سالومه

بازیگر «بادیگارد» توضیح داد: من وقتی راجع به حاج قاسم صحبت کردم و پست گذاشتم خیلی ها خوششان آمد. همان کسانی که خوششان آمد از من خرده گرفتند و شروع کردند به فحاشی کردن که این نباید اصلا «آژانس شیشه ای» بازی می کرد. رفته است با سالومه در آنطرف دنیا چت کرده است. گفتم مومن خدا یک کمی درک کنید که بالا و پایین آن چت چه بوده است. چرا با یک غوره سردیمان می شود و با یک مویز گرمیمان؟ 

با خون خودم شهید می شدم!

او  اظهار کرد: اولین فیلمی که از من دیده شد دیارعاشقان بود که در دل جنگ ساخته شد. نه افکت های خاص داشتیم و نه گریم. افکت خاصمان به این شکل بود که ناصر محمدیان که تخریب چی بود و همانجا شهید شد. مین های ضد تانک کار می گذاشت و می گفت آقای پرستویی  15 ثانیه وقت داری خودت را به آنجا برسانی. یعنی اگر من پایم پیچ می خورد رفته بودم. من قرار بود در این فیلم شهید شوم. آنجا قرار بود من شهید شوم گریمور نداشتیم که با خون مصنوعی کار کنیم و نمی توانستیم برویم بهداری بگوییم چند سی سی خون به ما بده چون همان مقدار خون می توانست جان کسی را نجات بدهد. من از خودم خون می کشیدم و روی خودم می ریختم . با خون خودم شهید می شدم. من اینطور کار کردم. مخالف کسانی هستم که البته با حسن نیت  می گویند پرویز پرستویی را دوست دارند در هیبت محمد ابابکر ببینند در هیبت حاج کاظم یا حاج حیدر ببینید. من می گویم مطرب هم کسی است که یک عمر اینجا زندگی کرده است و الان دستش از تمام دنیا کوتاه است. من وظیفه دارم این تابو را بشکنم.

وی ادامه داد: مصطفی کیایی عزیز من وقتی قرار شد مطرب را کار کنیم او از کسانی بود که اصرار داشت من نقش را بازی کنم. گفتم اینجا هم من وظیفه دارم. منی که از تئاتر لاله زار تا تئاتر نصر و باربد همه را دوره می کردم می دیدم این آدم ها می خواندند و نمایش جزئی از برنامه آنها بود. نمایش در اصل برای من مهم بود اما اینها را هم می دیدم.

 او افزود: یک اتفاقی افتاد. من در محفلی با آقای جیرانی بودم. این را تعریف کردم. بعد دیدم آقای قادری تلفن من را پیدا کرده است و به من زنگ زد. پشت تلفن اشک می ریخت. می گفت نمی دانی من چقدر بعد از این برنامه تلفن داشتم. گفتم اینها احترام دارند. شاید اگر چیزی به زعم ما بد بوده شاید ما بودیم که اینها اینطوری شدند. ما می توانستیم درست هدایت کنیم. اینها جنایتی مرتکب نشده اند. 

بازیگر« لیلی با من است» در ادامه افزود: رضا مارمولک یادآور شان و منزل لباس روحانیت است که امیدوارم حفظ شود. حاج کاظم یادآور ایثار و از خودگذشتی 8 سال دفاع مقدس است. حاج قاسم رشادت، ابراهیم حاتمی کیا  نماینده سینمای دفاع مقدس است.

سکوت آقای بازیگر پس از شنیدن نام رئیس جمهور

او همچنین بعد از شنیدن نام حسن روحانی گفت: سکوت می کنم. درباره محمد رضا عارف چیزی برای گفتن ندارم. سالومه سیدنیا هم سالومه است دیگر.

پرستویی بیان کرد: هر فیلم پرفروشی دلیل بر خوب بودنش نیست و هر فیلم کم فروشی دلیل بر بد بودنش نیست. من همیشه سعی کرده ام فیلم خوب کار کنم. تاثیرگذار باشد. می تواند پرفروش باشد یا نباشد. اگر فیلم ریشه و اساس خوبی داشته باشد چه کمدی باشد چه جدی باشد می تواند موثر باشد. من فاصله از چیزی نگرفته ام. اگر یک موقع هایی جواب نداده است. هیچ وقت کم فروشی نکرده ام. همیشه به یک اندازه تلاش کرده ام. اگر جواب نداده است شاید فیلم خودش چیزی کم داشته است. من همیشه دوست داشتم فیلم های پرمخاطب و تاثیرگذار کار کنم. مطرب را از روز اول این پیش بینی را داشتم که پر مخاطب باشد. نبض بیننده بعد از 50 سال در دستم است. نه می خواستیم کلک بزنیم. نه می خواستیم جیب پرپول داشته باشیم. البته من یک بازیگر بودم و ذی نفع نبودم. نه سرمایه گذار بودم و نه سهمی داشتم. به این دلیل حضور پیدا کردم که احساس کردم از هر منظری می تواند در دل مردم جای پیدا کند.  خیلی از مصطفی کیایی مطمئنم. دو کار پشت هم با هم بودیم.

وی درباره سریال «هم گناه» توضیح داد: یکی از کسانی که اصرار بیش ازحد داشت هم گناه را کار کند من بودم. منی که پیشنهاد داشتم اما هیچ وقت سریال شبکه خانگی کار نکردم. سریال شهرزاد تابویی را شکست با حضورش  و نگاه من را عوض کرد. شاید نقدهایی به فصل های 2 و 3 آن بود. اما فصل اول تحولی ایجاد کرد که اگر در تلویزیون شاید این فرصت نیست که کار خوبی انجام شود در شبکه نمایش خانگی ممکن است این اتفاق رخ بدهد. همان موقع تصمیمم را گرفتم که می شود رفت دنبال سی دی این کارها هم گشت. وقتی مطرب تمام شد آقای کیایی می خواست یک فیلم دیگری را شروع کند و من می خواهم در آن فیلم هم حضور داشته باشید. ولی محسن با آقای کوچکی کاری را نوشته اند برای شبکه نمایش خانگی و خیلی به من می گویند این را کار بکنی. دوست دارم این را بخوانی. من کار را خواندم و گفتم خواهش می کنم فیلم سینمایی ات را کار نکن. چون این را می بینم که «هم گناه» هر قسمتش یک فیلم سینمایی است. آب نبسته اند و فضای لاکچری استفاده نکرده اند. احساس کردم کاری مثل همگناه مثل زیر تیغ که در تلویزیون دیده ایم چقدر فید بک خوبی  داشت و چقدر آدم ها از اعدام نجات پیدا کردند، خواهد بود. تماشاچی تا می خواهد تکان بخورد یک اتفاق تازه می افتد. یک هفته وقفه داریم. بعد از آن 12 قسمت بعدی سریال عرضه می شود. حرف همگناه این است که ما همه یکجورهایی گناه کار هستیم. همه یکجایی کم گذاشته ایم و کامل نیستیم. قصه های ناگفته ای را باز می کند که خیلی پیچیده نیست.

پوستم کلفت شده است

او تاکید کرد: کامنت ها را همیشه در فضای مجازی می خوانم. عریان شده ام گویی و پوستم کلفت شده است. من خودم را ستاره نمی دانم و در هفت آسمان یک ستاره هم ندارم. واقعیت این است که نقد است که آدم ها را می سازدو خوب است که منتقدین صادقانه نقد کنند و ما هم صادقانه گوش کنیم و خودمان را اصلاح کنیم. روزهای اول خیلی خوب بود با حفظ فاصله ایمنی. اما الان فحش هم می دهند و انتقاد می کنند. این تاثیر گرفته از شرایط اجتماعی ما است. من حق می دهم می گویم این دلش به درد آمده است اگر با دو تا لیچار به من حالش خوب می شود بگذار بگوید. اما من پس نمی کشم. برخلاف برخی از عزیزان که از خاطرات خود پست می گذارند من یک پست شخصی هم نداشته ام. همان تفکر و هم نگاهی که از منظر هنر به جامعه داشته ام سعی کرده ام در اوقات بیکاری همان کار را انجام بدهم. کار من در اینستاگرام جدا از نگاه من از منظر هنر به جامعه نیست. لزومی ندارد مصاحبه کنم. حاج آقا زائری را از 82 می شناسم. ارادت خاصی به بینش و نگاهش دارم. ای کاش همه قداست این لباس را حفظ کنند. من سالهاست نه به تلویزیون می روم نه در مراسمی حضور پیدا می کنم. چون به لحاظ معنوی چیزی گیرم نمی آید.

من نوعی یک زمانی همه فکرم این بود که مجله فیلم ،دنیای تصویر و سینما و سینما کی بیرون می آید. می خواستم بدانم ایراد کارم کجاست. اما شمای نوعی حق نداری در تلویزیون بنشینی و بگویی هر کسی از این فیلم خوشش آمده لمپن است. این جهان بینی از کجا می آید؟ این قدرت را از کجا پیدا کرده ای؟ به من هرچه می خواهی توهین کن. همه جوره بلد هستم جواب تو را بدهم. اما وقتی به مخاطب و شعور او توهین می کنی نمی توانم سکوت کنم. می گویند پرستویی که آژانس شیشه ای بازی کرده است چرا رفته مطرب کار کرده؟ من این را رخ در رخ می توانم بگویم که ثابت می کنم فیلم خیلی خوب است.

هر موقعی که این فرهنگ این شکلی که اشاعه می دهند برکنار شد و هر وقت نگاه مدیریتی نگاه سالمی شد می شود به تلویزیون رفت. نقد کنیم همه چیز را نقد کنیم.

پرستویی در پاسخ به اینکه دوست داری مردم تو را با کدام نقش به یاد بیاورند، گفت: این را خودشان واگذار می کنم. لذت توام با رنجی در کارهایمان می بریم. ولی وقتی ساخته می شود مالک کارها مردم هستند. آنها باید بگویند با چه کاری لذت می برند. ولی به هر حال در آستانه سوم خرداد وروز آزاد سازی خرمشهر هستیم. روزی که خیلی ایثارگری و حماسه ها داشت. خرمشهر کسانی که نرفته اند باید بروند وببینند. وجب به وجب خون ریخته شد تا پس گرفته شود. از دل این دفاع مقدس کسانی مثل حاج کاظم ها جاری شدند که اینها تکرار نمی شوند. الگوی جامعه هستند. من از اینها خیلی درس گرفته ام. برای هیچ کاری حساب و کار مالی نکرده ام. هیچ تهیه کننده ای از من نشنیده است که فلان قدر می گیرم تا کار کنم. هیچ وقت در هیچ قراردادی من شروع کننده نبودم. همه فیلم هایم را دوست دارم ولی چندتافیلم هستند که تاریخ هستند.

او افزود: شاید دوره را برخی آدم ها تمام کرده باشند، اما دوره حاج کاظم ها هیچ وقت تمام نمی شود. ما یک جاهایی شاید یادمان برود و فراموش کار شویم و دوره این آدم ها تمام شد. ولی دوره این آدم ها به نظر من حالاحالاها تمام نمی شود. ما کم کاری کرده ایم. گاهی پلاکاردهای سینماها را باید سرت بندازی پایین وقتی نگاه می کنی. 8 سال را گذراندیم و اتفاقاتی افتاده است و موضوعاتی واقعی رخ داده است. می گویند سرباز رایان فیلم خوبی است و من هم قبول دارم. ولی ما فراوان سوژه های بهتر از این فیلم داریم. الان یک جورهایی یک چیزهایی دست به دست هم می دهد که اینها را فراموش می کنیم.

پرستویی در پایان گفت: در آستانه سوم خرداد هستیم. یاد شهید محمدجهان آرا افتادم و همه شهدایی که باعث شدند خرمشهر آزاد شود. 8 سال طول کشید تا این اتفاق بیفتد. 5 ماهی است درگیر دشمن پنهانی به نام کرونا هستیم. قربانی و هزینه زیادی دادیم. امیدوارم مردم رعایت کنند. آرزویم این است این دشمن ناپیدا در همه جای دنیا از بین بروند.